عدم مقبولیت پلورالیسم دینی درفرهنگ اسلامی
گروه فرهنگی : منقول است نظریهپرداز نظریهی پلورالیسم دینی، یعنی پرفسور جان هیک، در سفر به ایران با تعجب از اینکه چرا چنین بحثی در جامعهی ایران تبلیغ شده است، گفته بود که این نظریه اصلاً برای جغرافیای ایران نیست؛ چراکه زندگی مسالمتآمیز میان پیروان ادیان و فرق اسلامی وجود دارد و اکثریت جامعهی ایران نیز دارای یک دین و آیین واحد هستند. این نظریهی من برای جامعهای است که در آن تنوع دینی وجود دارد و یک دین، در کثرت نیست. در جایی دیگر، جان هیک بیان کرده است در محل زندگی او، پیروان ادیان متعددی وجود داشتهاند و برای او این مسئله بسیار سخت بود که آنان را یکسره به جرم اینکه مسیحی نیستند، به کلیسا رفتوآمد ندارند و غسل تعمید انجام ندادهاند، جهنمی بدانند. به همین دلیل، وی نظریهی پلورالیسم را شرح و بسط داد. حال آنکه چنین موضوعی در جامعهی اسلامی-ایرانی ما، محلی از اعراب ندارد.
از همین روی، میتوان حدس زد که طیف موسوم به روشنفکران دینی جامعهی ما، بدون توجه به دغدغههای جامعهی خود، منفعلانه قصد الهامگیری از مسیحیت غرب برای الگوبرداری از آن جامعه را داشته و دارند که در ادامه بهتفصیل به آن اشاره خواهد شد.
مواجهه با ادیان متعدد و بحثهای حقانیت و زندگی مسالمتآمیز میان پیروان ادیان، گرچه محصول قرن بیستم نیست، اما نوع نگاهی که به کثرت ادیان در عصر حاضر میشود با نوع نگاهی که در گذشته میشد، تفاوتهای متعددی دارد. آنچه اکنون در مواجهه با کثرت ادیان مطرح میشود، محصول دنیای غرب مدرن و الهیات مسیحی است. مبتنی بر انگارههای مدرنیته و الهیات مسیحی، در مواجهه با کثرت و تعدد ادیان، چهار رهیافت وجود دارد:
طبیعتگرایی دینی: دیدگاهی است که تمام باورهای دینی و ادیان را برخاسته از تاریخ و فرهنگ آن جامعه میداند، نه امری متعالی و قدسی. فلذا با تعدد فرهنگ و تاریخ، ادیان هم متعدد میشوند.
انحصارگرایی دینی: محصول کلیسای کاتولیکی بود، نجات را منحصر در کلیسا میدانست و معتقد بود که در بیرون از قلمرو کلیسا، نجات و رستگاری وجود ندارد. شمولگرایی دینی: ایدهی »مسیحیان گمنام« را مطرح کرد و معتقد بر حقانیت مسیحیت است و برای غیرمسیحیان امکان دستیابی به فیض۴ بدون اینکه بهطور کامل از ماهیت آن آگاه باشند. کثرتگرایی دینی: طراح آن جان هیک است و فتوا به حقانیت، صدق و نجات همهی متدینان ادیان متعدد میدهد.
برای بررسی پلورالیسم باید سه مقام بررسی ادیان را از یکدیگر تفکیک کرد:مقام صدق: آیا همهی ادیان و مذاهب متعدد برحق هستند؟-مقام نجات (فرجامشناختی) : آیا پیروان دیگر ادیان هم نجات مییابند یا فقط پیروان یک دین نجات مییابند؟- مقام اخلاق زندگی مسالمتآمیز: با پیروان ادیان متعدد چه رفتاری داشته باشیم؟ تفکیک این سه مقام، در بررسی پلورالیسم حائز اهمیت است. جان هیک در مقام صدق، مدعی است که همهی ادیان، حق و ناجی هستند. به نظر میرسد که جان هیک تحت تأثیر کانت در تفکیک نومن و فنومن بوده است و لذا برای زندگی مسالمتآمیز میان پیروان ادیان، با نقد انحصارگرایی و شمولگرایی مسیحیت، برمبنای نومن و فنومن کانت (عدم دسترسی به واقع و حقیقت و دسترسی به پدیدارها)، به برحق بودن تمام ادیان و ناجی بودن آنها تأکید میورزد. همانطور که در بالا گزارش شد، عامل اصلی که جان هیک را برآن داشت تا به طراحی ایدهی پلورالیسم بپردازد، زندگی مسالمتآمیز پیروان ادیان با یکدیگر بود؛ ایدهای که در غرب مسیحی و مدرن دیده نمیشد و نظریهای که برخاسته از فضای فرهنگی و اجتماعی ابتدای قرن بیستم و وجود جنگهای جهانی اول و دوم و نیز برخوردهای غرب مسیحی با یهودیان و مسلمان بود. این در حالی است که در شرق جهان و نیز خاصتاً در جهان اسلام، موضوع تعدد ادیان علیرغم تأکید بر حقانیت اسلام، هیچ زمانی تهدید و عامل قتل و خونریزی نبود.
چنانکه در بالا آمد، حتی یهودیان در جهان اسلام، فضای آزادانهتری نسبت به فضای مسیحی داشتند و حتی در جنگهای صلیبی نیز هیچگاه خون غیرمسلمانان مباح دانسته نشد، کلیسا و کنیسهها تخریب نشدند، با مدارا با آنان برخورد شد و ضمن دادن جزیه، به زندگی مسالمتآمیز خود ادامه دادند.
اما اینکه بالأخره با موضوع فرجام و نجات و سعادت پیروان سایر ادیان چگونه باید برخورد کرد، موضوعیای است که نخبگان گذشتهی ما با آن درگیر بودهاند و در کتب کلامی ما تا حدودی به آن اشاره شده است؛ اینکه آیا پیروان سایر ادیان، همه خارج از نجات و سعادتاند یا اینکه نحوهی دیگری است؟ بحث فرجامشناختی با مسئلهی گزارههای اعتقادی گره خورده است که نگارنده گزارشی اندک برای درک مسئله ارائه میدهد. از جهات مختلف میتوان ادیان را مورد ارزشیابی قرار داد، اما دو امر در همهی ادیان مشترک است: داشتن مناسک و داشتن اصول اعتقادی و اخلاقی.ما در این مقال، به مناسک نمیپردازیم و فرصت بحث را جای دیگری قرار میدهیم. آنچه مسئلهی این نوشته است، بحث اصول اعتقادی و اخلاقی است. برای دقت در موضوع، باید دو مقام را از هم تفکیک کرد:آیا همهی اعتقادات همهی ادیان صحیح است؟-آیا اعتقادات همهی ادیان صحیح است؟ برای پاسخ به این سؤال، باید اصول اعتقادی و اخلاقی را از لحاظ دستیابی عقل بشری تفکیک کرد:
اصول اعتقادی پایه و مشترک: همانند قبیح بودن ظلم، قتل، دزدی، زنا و… و حُسن بود عدالت و کمک به یتیم و… که تقریباً اموری هستند که عقل انسان بهتنهایی توانایی کشف و اراده بر انجام آن را دارد.اصول اعتقادی و اخلاقی اختصاصی که بیان جزئیات و نیز اختصاصی هر دینی است.
پس از این تفکیک در این اصول اعتقادی (پایه و اختصاصی)، میتوان گفت هرکسی حتی اگر هیچ دینی به او نرسیده باشد، باید به آن امور پایه عمل کند و هیچ دینی نیست که بر عدم آن امور دستور داشته باشد. لذا اگر فردی به آن امور پایه اعتقاد داشته باشد و عمل کند، به همان اندازه مأجور و سعادتمند خواهد بود.
در اصول اعتقادی و اخلاقی پایهی مشترکی وجود دارد که مخاطب آن، فطرت انسانی است و اگر انسان به آنها عمل کند، فارغ از اینکه پیرو چه دین و مذهبی است، مأجور و سعادتمند خواهد بود. لذا تا اینجا در مقابل نظریهی پلورالیسم صدق و نجات، که قائل به صدق همهی گزارههای ادیان و نجاتبخشی آنهاست، بیان کردیم که برخی اصول پایهی مشترک و بدیهی وجود دارد که عقل سلیم آنها را مییابد و عمل به آنهاست که نجاتبخش است و نه همهی گزارههای اعتقادی و اخلاقی.
اما در مورد گزارههای اعتقادی اختصاصی ادیان، با دو نحوهی برخورد مواجه هستیم: برخورد با ادیان ابراهیمی و برخورد با ادیان غیرابراهیمی.در مواجهه با ادیان غیرابراهیمی، با توجه به اینکه گاه برخی آموزههایشان با اصل محوری دینداری، یعنی اعتقاد ذات اقدس الهی و ربوبیت در تعارض هستند، اگر فرد جاهل مقصر باشد و نه جاهل قاصر، فقط همان اصول اعتقادی پایه نجاتبخش اوست، وگرنه حتی بسیاری از مناسک و اعتقادات منجر به عدم آسایش دنیوی میشود، چه رسد به فرجام شناختی. دقت شود که برخی از ادیان غیرابراهیمی حتی قائل به معاد و سعادت اخروی نیستند.در مواجهه با ادیان ابراهیمی نیز دو نوع برخورد وجود دارد:الف) ادیان ابراهیمی عصر نزول و ب) ادیان ابراهیمی عصر حاضر (پس از ظهور اسلام). ادیان ابراهیمی عصر نزول یعنی یهودیت عصر حضرت موسی علیهالسلام تا قبل از ظهور حضرت عیسی علیهالسلام و نیز مسیحیت زمان عصر حضرت عیسی علیهالسلام تا قبل از رسول اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم. پیروان آنان علاوه با اعتقادات پایه، با اعتقادات اختصاصی هم فرجامی سعید داشتند. بنابراین همهی ادیان در عصر خود حق بودهاند و نیز شریعت و منهاج هریک از انبیا در عصر خودشان حق بوده است.
اما در مورد ادیان ابراهیمی در حال حاضر وضعیت دیگری است و پلورالیسم مدعی است که اسلام توحیدمحور با مسیحیت تثلیثمحور هر دو در نجاتبخشی یکسان هستند اما نجات انسان در قیامت در گرو اعتقاد به اصول دین خاتم یعنی اسلام و عمل به احکام آن است؛ چراکه در آیهی ۲۹ سورهی توبه، خدا اهل کتاب را نکوهش میکند و میفرماید که با آنها نبرد کنید تا به دین حق ایمان آورند یا جزیه پرداخت کنند و نیز در آیهی ۸۵ آلعمران آمده است که اگر کسی غیر از اسلام را طلب و قبول کند، از او پذیرفته نیست. لذا کسی اهل نجات است که مسلمان باشد؛ یعنی به اصول سهگانهی دین معتقد باشد و عمل صالح انجام دهد و بیان »عَمِلَ صَالِحًا« در آیهی مورد بحث، دو مطلب را گزارش میدهد: ۱٫ اعتقاد به وحی و نبوت و ۲٫
عمل به آنچه پیامبر و حجت هر عصری آورده است، چون در فرهنگ قرآن، عمل صالح بر عملی منطبق میشود که مطابق با وحی و رهآورد حجت هر عصر باشد و زمانی انسان به وحی عمل میکند که آورندهی وحی را به رسمیت بشناسد. پس آیهی مذکور، اعتقاد به توحید و معاد را بهصراحت و اعتقاد به نبوت را در ضمن بیان عمل صالح، ذکر کرده است.
این نگاشته را با سخن علامه طباطبایی رحمهالله در تفسیر این آیه به پایان میبرم: »آوردن کلمهی مثل… به این منظور بوده که با آوردن آن، شاهرگ دشمنى و جدال را زده باشد، چون اگر مىفرمود: آمنوا بما آمنا به (ایمان آورید به همان دینى که ما بدان ایمان آوردیم)، ممکن بود در پاسخ بگویند: نه، ما تنها به آنچه بر خودمان نازل شده ایمان مىآوریم و به غیر آن کافریم؛ همچنانکه همین پاسخ را دادند.
ولى اگر بهجاى آن بفرماید (که همینطور هم فرمود) : ما به دینى ایمان آوردیم که مشتمل نیست جز بر حق و در آن غیر از حق چیزى نیست، پس شما هم به دینى مثل آن ایمان بیاورید که غیر از حق چیزى در آن نباشد، در اینصورت، خصم دیگر بهانهاى ندارد که جدال کند و جز پذیرفتن چارهاى ندارد، چون آنچه خودِ او دارد، حق خالص نیست.«
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۵:۱۰ ق.ظ