عدم امنیت و استرس های شغلی خوره خاموش روح و روان کارگران

عدم امنیت و استرس های شغلی خوره خاموش روح و روان کارگران

گروه اقتصادی: یکی از نخستین خواسته های کارگران در جریان پیدایش حقوق کار و ورود دولت به روابط کارگرکارفرما، تامین سلامت و ایمنی در شغل است. تغییر در ابزار کار و مناسبات تولید که ریشه در انقلاب صنعتی داشت، به کارگران آسیب های زیادی وارد می_کرد. آنان در شرایطی غیربهداشتی و ناامن ساعت های طولانی کار را می گذراندند و از جان و سلامت خود بیم داشتند؛ به ویژه آن که می_دانستند اگر حادثه ای برای شان رخ دهد، پناه و پشتیبانی نخواهند داشت و تامین معیشت خانواده شان با خطر جدی مواجه خواهد شد.
از این رو وقتی مقرر شد سازمانی در سطح جهان پیگیر مطالبات کارگران باشد و با ترکیبی سه جانبه (متشکل از نمایندگان کارگران کارفرمایان و دولت) موازینی را در حمایت از کارگران تصویب و دولت ها را به رعایت آن وادار کند، ایمنی و بهداشت شغلی در میان مهمترین خواسته ها جای گرفت و بخشی از اولین اسناد به این موضوع اختصاص یافت.
امروز در گذر زمانی طولانی از پیدایش سازمان بین المللی کار (چیزی نزدیک به یک قرن) همچنان این موضوع در کانون توجه این سازمان و بسیاری از تشکل های کارگری در سراسر جهان است زیرا هنوز حوادث شغلی به میزان زیادی رخ می دهد و هنوز بیماری های مختلف ناشی از حرفه، سلامت کارگران را با خطرات جدی مواجه می کنند. اگرچه با ایجاد بیمه های دولتی و نظام تامین اجتماعی دیگر افراد به میزان گذشته در شرایط بیماری و حادثه بی پناه نیستند، اما هزینه های عاطفی و اقتصادی تحمیل شده به فرد، خانواده و جامعه چنان است که همچنان پیشگیری و مقابله با این حوادث و بیماری ها از اهمیتی بسزا برخوردار است. از آنجا که سلامت و جان افراد دو گوهر گرانبها هستند که با از دست رفتن شان دیگر راهی برای جبران نیست، این موضوع در جایگاهی ویژه قرار می گیرد.
آنچه که در پی این همه سال، همچنان ایمنی و بهداشت حرفه ای را به موضوعی در کنون توجه بدل می کند آن است که نه تنها اشکال سنتی این حوادث و بیماری ها وجود دارند، بله تولد فناوری های جدید و مشاغل جدید، حوادث و بیماری های جدیدی را متولد ساخته است. از سوی دیگر ابعاد دیگری از آسیب های حرفه ای نیز هستند که اگرچه از گذشته وجود داشته اند اما گستردگی آن بر همگان مکشوف نبوده یا اهمیت مقابله با آنها چندان معلوم نبوده است. یکی از این موارد، مشکلات و بیماری های روانی ناشی از اشتغال است. به تعبیر دیگر اگرچه ممکن است در مرحله اول تنها آسیب های فیزیکی به کارگران مورد توجه قرار گیرد اما در دنیای امروز توجه به بیماری های روانی ناشی از کار نیز ضروری است. تغییرات بازار کار از یک سو و رشد و تحول در علم روانشناسی و کسب دانش بیشتر درباره روان آدمی، تاثیرات اشتغال بر مسائل روانی و نیز تاثیرات روان در جسم از سوی دیگر نیز در این زمینه مهم می نماید.
بررسی های اخیر سازمان بین المللی کار نشان می دهد یکی از مهم ترین آسیب های روانی که کار می تواند برای افراد به دنبال داشته باشد »استرس های شغلی« است. این قبیل استرس ها همچون دشمنی خاموش روح و روان افراد را به چالش می طلبد و و علاوه بر آن که امنیت خاطر و آرامش را از وی سلب می کند از کارایی و اثرگذاری وی نیز می کاهد و به این ترتیب حتی با کاهش بهره وری شاغلان از بعد اقتصادی نیز می تواند تاثیرات منفی به جا بگذارد.
استرس های ناشی از شغل، تاثیرات منفی مستقیم و غیرمستقیمی بر زندگی و کار فرد خانواده اش و در نهایت جامعه خواهد داشت و هزینه های گوناگونی را به آنها تحمیل می کند.
بررسی های سازمان همچنین نشان می دهد که این مشکل به منطقه ای محدود یا شغلی خاص اختصاص ندارد، بلکه گزارش ها از سراسر جهان حکایت از رواج استرس های شغلی میان کارگران دارد. به عنوان مثال بر اساس آمارها در سال گذشته ۲۳٫۴ درصد کارگران در ژاپن از استرس و نگرانی ناشی از کار رنج می_بردند. در آمارهای سال ۲۰۱۱ در شیلی نیز ۲۷٫۵ درصد کارگران وجود استرس و افسردگی در محل کارشان را گزارش کرده اند.
در اروپا برآوردها نشان می دهد که افسردگی_های ناشی از کار ۶۱۷ میلیارد یورو در سال هزینه در پی دارد. این هزینه ها به دلیل غیبت کارگران از کار، کاهش بهره وری هزینه_های درمانی و نیز پرداخت هزینه های ناشی از تامین اجتماعی مانند غرامت از کار افتادگی است. کارشناسان بر این باورند که بحران_های اقتصادی که در سال های اخیر در مناطق مختلف دنیا به دلایل مختلف به وجود آمده اند از جمله عوامل تشدید استرس و سایر مشکلات روانی مرتبط با شغل است. در هر بحران اقتصادی احتمال تعطیلی گسترده کارگاه_ها و تعدیل نیروها، کارگران را با بیم اخراج یا دست کم تعویق در پرداخت دستمزدها مواجه می کند. بخش دیگری از روند رو به رشد مشکلات را می توان ناشی از جهانی شدن و بالا رفتن رقابت اقتصادی در سطح بین المللی دانست. در چنین فضای مشحون از رقابتی است که کارگران خود را مجبور به کار مضاعف می_بینند. افزایش رقابت، افزایش حجم و ساعات کار را در پی دارد که خود عاملی برای بر هم خوردن توازن کار و زندگی شخصی (اوقات فراغت و رسیدگی به امور خانوادگی) خواهد بود. علاوه بر این به مدد ابزارهای جدیدی چون کامپیوتر، موبایل و اینترنت، کار کردن از راه دور در منزل نیز در مورد بسیاری از مشاغل ممکن شده است. این امر اگرچه در تسهیل برخی امور موثر است اما ترسیم مرزهای بین کار و زندگی را مشکل می سازد. چنین در هم آمیختگی بی تردید می تواند فشارهای سنگین روانی را به دنبال داشته باشد. این وضعیت و دشواری های ناشی از آن، این پرسش را در پی دارد که راه مقابله با مشکلات چیست؟ چگونه می توان از نگرانی_های مستمر شغلی کاست و ایمنی روانی کارگران را تضمین کرد؟ تردیدی نیست که نخستین گام برای حل هر مشکل شناخت آن است اما به نظر می رسد در مورد استرس های شغلی و آثار سوء ناشی از آن، این گام هنوز به درستی برداشته نشده است. شاید یکی از دلایل آن پنهان بودن و ناشناخته بودن بیماری های رونی است و چه بسا که خود فرد نیز از وجود چنین بیماری در درون خود مطلع نباشد و تنها عوارض آزار دهنده آن را در زندگی اش لمس کند. نباید فراموش کرد که شیوع برخی باورهای غلط و دیدگاه های نادرست درباره مشکلات روانی، اهمیت و درمان آنها نیز سبب می شود بسیاری از افراد تمایلی به طرح و پیگیری درمان بیماری های روانی خود نداشته باشند. این امر نیز پیشگیری و برطرف ساختن آسیب های روانی شغلی را با مانع جدی مواجه می کند اما به هر ترتیب اتخاذ شیوه هایی برای مقابله با این بیماری ها اجتناب ناپذیر است.
ناآگاهی و نبود شناخت کافی نسبت به این مسئله عامل تشدید آن است. بنابراین می توان نتیجه گرفت آگاهی افزایی و حصول شناخت صحیح از این امر، خود گامی بلند در راستای کاهش و در نهایت حذف استرس های شغلی از محیط کار خواهد بود. بینش صحیح نسبت به موضوع در میان سیاستگذاران و دستگاه تقنینی میان کارفرمایان و کارگران تاثیراتی انکارناپذیر خواهند داشت. تشکل های کارگری و کارفرمایی منسجم و مطلع در صف نخست این قبیل تلاش ها جای خواهد داشت.
نکته دیگر تمرکز بر پیشگیری به جای تلاش برای درمان و توسل به قاعده طلایی »پیشگیری بهتر از درمان« است. بهتر آن است با اقدام هایی در سطح فرد، کارگاه و جامعه با بروز تنش ها تنش ها، استرس ها و افسردگی های شغلی مبارزه کرد تا بعدتر مجبور به صرف هزینه برای درمان و از میان برداشتن آن نباشیم.
یکی از مهمترین و کارآمدترین ابزارها برای تحقق این هدف را »مداخله و مشارکت کارگران« در روند تصمیم گیری و سیاستگذاری در کارگاه دانسته اند. این امر به کارگران احساس قدرت اعتماد به نفس و ارزشمندی اعطا می کند. تحقیقات نشان می دهد که حتی میزان اندکی از استقلال در تصمیم گیری در درازمدت آثار چشمگیری بر سلامت روانی و افزایش بهره وری کارگران دارد.
این ترتیبات کمک می کند بخشی از آسیب_های روانی ناشی از اشتغال تعدیل شده و کارگران در اثر آن بتوانند بر فشارهای ناشی از زندگی مدرن غلبه کنند. همچنین نباید فراموش کرد که به تدریج استانداردهای روانی نیز باید در الزامات بهداشتی کارگاه ها وارد شده و از حیث ساختمان، کارگاه، ساختار مدیریتی و امکانات آن و هنجارهای حاکم بر آن باید متناسب با شرایط و بهداشت روانی کارگران در نظر گرفته شود. به عبارت دیگر باید ارزیابی خطرات و هزینه های ناشی از بیماری های روانی رواج یابد تا بتوان آثار این گونه خطرات را نیز همچون سایر خطرهای شغلی مدیریت کرد.
در مجموع به نظر می رسد مقابله با استرس و افسردگی و سایر بیماری های روانی ناشی از اشتغال هنوز در آغاز راه باشد و گستره وسیع حوادث و بیماری های جسمی، حرفه ای و پدیدار بودن این مشکلات هنوز اجازه نداده است که حذف استرس و سایر بیماری های روانی – آن گونه که شایسته است – در مرکز توجه قرار گیرد.اما الزامات دنیای کنونی، چون جهانی شدن و افزایش رقابت در صحنه بین المللی به بحران های اقتصادی و تعطیلی کارگاه ها و پایین آمدن امنیت شغلی و تغییرات نشأت گرفته از ورود گسترده فناوری به بازار کار به شیوع این بیماری ها دامن زده و اتخاذ رویکردی جامع و فراگیر برای مبارزه با آن را ضروری می کند. تلاش برای افزایش اطلاعات و درک صحیح نسبت به وجود این مشکل و آثار فردی و اجتماعی و نیز تاثیرات آن بر فرد، خانواده، کارگاه و جامعه گام نخست در مسیر این مبارزه است امری که تنها به مدد مشارکت خود کارگران در مدیریت کارگاه ممکن خواهد بود.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۵:۲۰ ق.ظ

دیدگاه


× پنج = 40