طنز دیگر جواب نمی‌دهد

طنز دیگر جواب نمی‌دهد

گروه فرهنگی: محمدعلی علومی با بیان این‌که با زیاد شدن مشکلات زندگی طنز هم دیگر جواب نمی‌دهد می‌گوید: طنز با تمام محدویت‌هایش چطور می‌خواهد به پای واقعیت‌ها برسد؟ این نویسنده، طنزپرداز و پژوهشگر درباره وضعیت ادبیات داستانی طنز و کتاب‌های منتشرشده در این حوزه با بیان این‌که همه کتاب‌های منتشرشده را نتوانسته بخواند و نظری که می‌دهد کلی است و خیلی دقیق نیست، اظهار کرد: تصورم این است که سختی‌های زندگی آن‌قدر زیاد است که طنز هم دیگر جواب نمی‌دهد و به سختی کسی بتواند بخندد. مسئله دیگر ممیزی است. طنز با ممیزی جور درنمی‌آید و یک طنزنویس نمی‌تواند در شرایط ممیزی کار کند و با خود بگوید اگر این موضوع را بگویم، این مسئله را طرح کنم آیا به جایی و یا کسی برمی‌خورد و یا نمی‌خورد؟ این خودسانسوری حتی بیشتر از ممیزی به طنز لطمه می‌زند.
او افزود: البته عده‌ای هستند که پشتیبان دارند و هر چیزی بنویسند، محدودیتی برای‌شان نیست؛ هرچند آن‌ها هم موردهای خاصی را بیان نمی‌کنند. در سال‌های اخیر یک‌ سریال طنز پیدا نمی‌کنید که یک حاجی بازاری یا اختلاس‌گر موضوع طنز باشند اما پزشک، روزنامه‌نگار و دانشجو تا الی نهایت موضوع سریال‌های کمدی قرار گرفته‌اند. همین یک‌سویه‌نگری‌ها جامعه را نسبت به طنزنویسی بدبین کرده و می‌کند. البته این تصور من است.
علومی درباره این‌که آیا پرداختن به اقشار خاص، منجر به شکل‌گیری طنزهای شبیه‌ به‌هم می‌شود یا نه، گفت: صددرصد این‌طور است؛ اگر کسی کاری را انجام دهد و کارش بگیرد، دیگران هم همان راه را می‌روند در حالی که غافلگیری یکی از اصول داستان است؛ غافلگیری به معنای تغییر شخصیت و روند داستان. شخصیت‌های ما تخت و یک‌سو هستند، یا کاملا بد هستند و یا کاملا خوب در حالی که در عالم واقع این‌طور نیست، می‌خواهم بگویم شخصیت‌پردازی انجام نمی‌شود. جامعه‌ هم بیشتر غم نان شبانه‌اش را دارد تا طنز و داستان و امثالهم. البته وقایع اجتماعی خیلی جلوتر از طنزنویسی هستند؛ وقتی قرار است به اختلاس بزرگی رسیدگی شود، خب خیلی جلوتر از طنز قرار می‌گیرد، آن وقت طنز با تمام محدویت‌هایش چطور می‌خواهد به پای واقعیت‌ها برسد؟
نویسنده »شاهنشاه در کوچه دلگشا«، »آذرستان« و »بررسی انواع طنز در خارستان اثر حکیم قاسمی کرمانی« سپس درباره تأثیر فضای مجازی بر طنز توضیح داد: همان‌طور که گفتم همه کتاب‌ها را نخوانده‌ام اما نوشته‌های منتشرنشده‌ای را که دوستان به من دادند تا نظر بدهم، دیده‌ام؛ آن‌ها از کلیپ‌های کوتاهی که دست به دست می‌شود و یا انیمیشن‌ها خیلی تأثیر گرفته‌اند درحالی که این‌ها خلاقیت نیست. طنزنویس باید خیلی رند و تیزهوش باشد. طنز همان داستان‌نویسی به اضافه توانایی ایجاد خنده در مخاطب است حتی اگر تبسم درونی باشد. ما فقط یک‌ نوع طنز می‌شناسیم، آن‌هم طنزی که ما را وادار به خنده کند. ما انواع طنز داریم. بخش زیادی از »چنین گفت زرتشت« نیچه طنز است اما طنز از نگاه فلسفه. قبل‌تر از نیچه خیام و حافظ طنز گفته‌اند اما نه به صراحت. حافظ و عبید هم‌دوره هستند یعنی همان مسائلی را که حافظ می‌دید، عبید هم می‌دیده، عبید به صراحت می‌گفت و حافظ در لایه‌های پنهان و پوشیده؛ »پری نهفته رخ و دیو در کرشمه حسن/بسوخت دیده ز حیرت که این چه بوالعجبی‌ست« تصور »دیو در کرشمه حسن« ایجاد خنده می‌کند و یا خیام با رباعی مشهورش »آنان که محیط فضل و آداب شدند/ در جمع کمال شمع اصحاب شدند/ ره زین شب تاریک نبردند برون/گفتند فسانه‌ای و در خواب شدند« باز این طنز فلسفی را دارد و طنزش در لایه‌های پیچیده فلسفه قرار گرفته است. این نوع ویژه ‌از طنز است که با طنز اجتماعی متفاوت است.
نویسنده »طنز و شیوه‌های داستانی در بوستان«، »انواع طنز در گلستان سعدی«و»طنز در دوره پهلوی با نقد و بررسی آثار طنزنویسان آن زمان« درباره تاریخ مصرف داشتن برخی از طنزها نیز اظهار کرد: در دوره‌های تاریخی مهم و تعیین‌کننده مانند مشروطه و ملی شدن صنعت نفت و اوایل انقلاب تا قبل از جنگ و بعد در دوره‌ای که گل‌آقا بود (البته بگویم گل آقا به پای آن‌ها نمی‌رسید) طنزنویسان کارهای ماندگاری انجام دادند. ما مجله‌هایی مانند ملانصرالدین، آهنگر و.. را داشتیم که موضوع‌شان استعمار و استثمار بود. در این دوره‌ها ممیزی نبود.
به گزارش آراز آذربایجان به نقل از ایسنا، از سال ۲۰ و خروج رضا شاه تا سال ۱۳۳۲ که کودتا شکل گرفت، طنزنویسان برجسته‌ای چون ابوالقاسم پاینده و ابوالقاسم حالت و دیگران شکل گرفتند و یا در دوره مشروطه جلیل محمدقلی‌زاده، دهخدا و نسیم شمال و… حضور داشتند که هنوز آثارشان جذاب است و بعد از صد سال از مشروطه خوانده می‌شود. در دوره‌هایی که محدودیت و ممنوعیت نبود طنزنویسی و طنزنویسان دارای قدرت شدند. در شرایط فعلی و گرانی و تورم زیاد، شور و نشاطی برای طنزنویسان نمی‌ماند. درصد زیادی از مردم دچار افسردگی شده‌اند و نمی‌دانم آیا می‌خواهند فکری برای این موضوع داشته باشند یا نه؟ می‌دانم افسردگی به حد خطرناکی رسیده و حتی از حد خطرناک هم گذشته است.
Arazazarbaiijan.farhangi@gmail.com

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۳ آبان ۱۴۰۰ ساعت ۸:۵۴ ق.ظ

دیدگاه


7 + = هشت