شواهد تاریخی از خباثتهای لانه جاسوسی
گروه تاریخی:۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ سفارت امریکا در تهران توسط “دانشجویان پیرو خط امام” تسخیر شد و امام خمینی(ره) ضمن قدردانی از این حرکت ، آن را ” انقلاب دوم” نامیدند. از همان ابتدا این حرکت خودجوش مردمی به تسخیر لانه جاسوسی موسوم شد که در کوتاهترین عبارت، اصلیترین هدف دانشجویان پیرو خط امام و ملت ایران را بیان میکرد.
در واقع تسخیر لانه جاسوسی نشاندهنده حقیقت مهمی است که این واقعه بیبدیل در بستر “حافظه تاریخی یک ملت” شکل گرفته است، حافظهای که امریکا در تاریکترین نقطه آن قرار داشت و با انفجار نور انقلاب اسلامی، نیاز به از بین بردن این نقطه تاریک بیش از پیش احساس میشد. بی شک تمام خیانتهای شیطان بزرگ علیه مردم ایران بدون داشتن پایگاهی که مرکز همهجانبهای برای اجرای نقشههای امریکا باشد، امکانپذیر نبود. از همین رو واکاوی نقش سفارت امریکا در سالهای متمادی؛ هویت اصلی این جاسوسخانه امریکا را آشکار میسازد و تسخیرآن سندی بر ضمانت حفظ و تداوم انقلاب اسلامی ایران است.کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ که با همکاری سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و امریکا طراحی و اجرا شد منجر به سرنگونی دولت مصدق و بازآفرینی قدرت دیکتاتوری محمدرضا پهلوی بود. در این کودتای ننگین که عمیقا به منظور مقابله با خواست و اراده مردم ایران صورت گرفت؛ سفارت امریکا و شخص سفیر یعنی” لوئی هندرسن” نقش بسزایی داشت.در جلسهای که در دفتر وزیر امور خارجه امریکا تشکیل شد تصمیم نهایی برای آغاز عملیات سرنگونی مصدق موسوم به” عملیات آژاکس” اتخاذ شد. در این جلسه ، علاوه بر جان فاستر دالس وزیر امور خارجه و آلن دالس رئیس سازمان سیا؛ چارلز ویلسون وزیر دفاع، هندرسن سفیر امریکا در ایران و کیم روزولت که مأموریت اجرایی طرح بر عهده او بود حضور داشتند.
در واقع حضور هندرسن سفیر امریکا از آن جهت حائز اهمیت است که سفارتخانه او ستاد اجرایی عملیات کودتا بود بطوری که کیم روزولت مراحل کودتا را مستقیماً از سفارت آمریکا در تهران هدایت و اجرا میکرد. از طرف دیگر لوئی هندرسن نه تنها با انگلیسیها رابطه خوبی داشت بلکه بطور قابل توجهی “محرم راز” محمدرضا پهلوی بوده است،تا جایی که او را به براندازی مصدق تشویق میکرد. این واقعیت بعد از انجام کودتا به خوبی نمایان شد بطوری که هندرسن و آلن دالس به خاطر خدماتشان در تهیه و اجرای طرح کودتا هر کدام مبلغ یک میلیون دلار از محمدرضا پهلوی پاداش دریافت کردند. بعد از کودتای ۲۸ مرداد که دوران اختناق و استبداد بطور بیبدیلی از سر گرفته شد، ایالت متحده حامی بیچون و چرای سلطنت پهلوی بود؛ تا جایی که رژیم پهلوی را ژاندارم خود در منطقه خاورمیانه میدانست و ایران را جزیره ثبات قلمداد میکرد. البته که هدف اصلی او حفظ منافع خود برای غارت منابع منطقه بود ولی نیل به این هدف بدون حمایت بیقید و شرط از استبداد پهلوی امکانپذیر نبود.به همین جهت در اسناد به ثبت رسیده از سفارت امریکا آمده است: »در خلیج فارس ما میخواهیم در عین حالی که از دسترسی خود به منطقه و نفت آن حفاظت میکنیم، نفوذ شوروی و کشورهای افراطی عرب را مهار کنیم. ما همکاری منطقهای برای امنیت را به سرکردگی ایران و عربستان سعودی ترغیب میکنیم و تجهیزات و خدمات دفاعی را به مقادیر زیاد به کشورهای دوست میفروشیم.« سفارت امریکا نیز در زمینه گستردهتر شدن سلطه امریکا و وابستگی رژیم پهلوی به حمایتهای امریکا نقش بسزایی ایفا کرد.گزارشات سفارت نه تنها خط حمایتی را در جهت منافع امریکا دنبال میکرد بلکه آن را تا جنایتهای رژیم پهلوی علیه مردم هم امتداد میداد و از هیچگونه حمایتی دریغ نمیکرد. در یک سند از گزارش سفارت آمریکا به وزارت خارجه آمده است: » شاه از نظر ما مناسبترین فرد برای هدایت ملت ایران به سوی یک سیستم دموکراتیک است و خشونت علیه مخالفان شاه ، موجب شکوفایی دموکراسی خواهد شد.« این سند به خوبی گویای آن است که امریکا یک لحظه هم دست حمایت از سر رژیم پهلوی برنداشت و سیاستهای حقوق بشر کارتر هم بهانهای برضد مردم ایران و در مقابله با انقلاب اسلامی بود.نقش برجسته اطلاعاتی و جاسوسی سفارت آمریکا در همه ابعاد را باید در نامگذاری روز ۱۳ آبان تحت عنوان ” تسخیر لانه جاسوسی” جستجو کرد. این واقعیت تا جایی است که سفارت امریکا جایگزینی بهتر از ایران برای فعالیتهای جاسوسی خود در منطقه مدنظر نمیگیرد. در یک سند سرّی سفارت امریکا در تاریخ ۵ آوریل۱۹۷۷ آمده است: » ایران که در یک موقعیت استراتژیکی قرار گرفته ، به نوبه خود برای ما یک سری سایتهای اطلاعاتی و تاسیسات مخابراتی فراهم میکند که به آسانی جایگزینی برای آنها یافت نمیشود.« این در حالیست که سفارت فقط به موقعیت جاسوسی خود در ایران بسنده نکرد و فعالیتهای گستردهتر اطلاعاتی امریکا علیه دیگر کشورها را پوشش میداد. در بخشی از سند دیگری با عنوان خیلی محرمانه؛ چنین آمده است : » تأسیسات واقع در خاک ایران به ما این امکان را داده تا پیروی شوروی از قرارداد منع آزمایشات هستهای را تحت نظر قرار دهیم.« در جریان انقلاب اسلامی ایران، امریکا که منافع خود را از دسترفته میدید نه تنها از تلاشهایش برای اجرای کودتا دریغ نمیکرد؛ بلکه همزمان به دنبال ایجاد انحراف در مسیر نهضت اسلامی مردم ایران بود. در همین راستا سفارت امریکا در ارتباط با گروههای میانهرو و گاه مخالف رهبری مذهبی انقلاب اسلامی؛ سعی در تبادل اطلاعاتی و ارتباطات طرفینی داشت. در همین زمینه جیمز بیل در کتاب خود مینویسد: »سفارت، وسیلهای برای فراهم کردن گزارشهای امنیتی بوده و چند تن از کارمندان آن مأموران سیا بودهاند و این سازمان به ایرانیان میانهرویی که در دولت پس از انقلاب تصدی داشتهاند اطلاعات میداده است.« در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی سولیوان سفیر وقت امریکا در ایران از طرفی اقدام به حمایت و حفظ ارتباط با بختیار میکند و از طرف دیگر رابطه خود را با بازرگان تداوم میبخشد و به عمق این ارتباط اینچنین اشاره میکند: » بازرگان و وزیران او تاکید کردند که علاقمند به ادامه چنین روابطی با آمریکا هستند و ما با اطمینان اقداماتی در جهت تعیین حدود همکاری خود با دولت جدید ایران در سطوح مختلف به عمل آوردیم.اما سفارت امریکا برای جاسوسی و ایجاد انحراف در انقلاب به همین میزان بسنده نکرد و با شناسائی عناصر و اطرافیان امام خمینی(ره) سعی در رسیدن به اهداف اصلی خود داشت. در یک سند سّری از اسناد سفارت امریکا از تماس مأمور سیاسی سفارت با شخصی به اسم روغنی اشاره میکند که ضمن دریافت اطلاعاتی مهم درباره او اشاره میکند: « وی به علت رابطه اش با [ امام] خمینی میتواند منبع اطلاعاتی مفیدی از اطرافیان[ امام] خمینی باشد.« براساس اسناد به دست آمده از سفارت آمریکا در تهران، مقدم مراغهای با نام رمزی ” اس.دی.پروب/۱ ” اطلاعات مهمی را در اختیار سیا قرار میداد. در یکی از این اسناد آمده است: » بسیار احساس خوشوقتی میکنیم که “اس.دی.پروب/۱″ موقعیت منحصر به فردی دارد که گزارشهایی از مجلس خبرگان را که بسیار مورد علاقه تحلیلگران ماست میدهد. آنها از دریافت گزارشها درباره این موضوع استقبال میکنند.«مهمتر از همه این مسائل آنکه ردپای امریکا در اغتشاشات و آشوبهای کشور دیده میشود بطوری که طبق اسناد کشف شده از لانه جاسوسی؛ حزب خلق مسلمان توسط آمریکا سازماندهی و حمایت میشد و رحمتالله مقدم مراغهای تمام جلسات بحث آن را به شیوه دلخواه آمریکا اداره میکرد و گزارش جلسات سران و گردهماییهای عمومی آن را در اختیار عوامل جاسوسی سفارت آمریکا در تهران قرار میداد و آنها این گزارشها را به نقل از او به مرکز سیا در آمریکا مخابره میکردند. یکی از مهمترین کارکردهای سفارت امریکا بعد از انقلاب اسلامی متواری ساختن سردمداران رژیم پهلوی بود. این خادمین امریکا به عنوان خائنین به ملت ایران استحقاق هرگونه محاکمه و دادگاهی را داشتند تا از جنایتهای وحشتناک رژیم پهلوی پرده بردارند. در حالی که این امر از حقوق حقّه و خواسته اصلی ملت انقلابی ایران بود، سفارت امریکا در اقداماتی علیه خواست عمومی مردم ایران اقدام به فراری دادن دوستان خود و دشمنان ملت کرد.پناه دادن رسمی ایالات متحده به محمدرضا پهلوی به عنوان خائن اصلی به ملت ایران نشاندهنده حمایت بیدریغ شیطان بزرگ از دیکتاتور سابق بود. سفارت امریکا در ایران با زمینهسازی و تشریح جریانات درون انقلاب اسلامی به خوبی راهحل این موضوع را پیشنهاد میدهد و عناوین عوامفریبانهای مثل حقوق بشر را برای این خیانت بزرگ به کار میبرد. گزارشگر سفارت امریکا در سندی سرّی به وزارت خارجه امریکا مینویسد: »من تغییرات چندانی در اعمال مقامات رسمی و مردم ایران نسبت به آمدن شاه به ایالت متحده با آنچه که در اواخر ژوئیه گذشته برایتان فرستادم مشاهده نکردهام. روابط ما فقط به آرامی پیش میرود و تازه به آن اندازه نیست که بخواهد با وارد شدن شاه از بین برود.«وی به این موضوع به خوبی آگاه است در ادامه میافزاید: »در حال حاضر روحانیون در قدرت هستند و من می ترسم که اگر ما اقدامی درباره شاه انجام دهیم جوّ عمومی بدتر شود؛ زیرا [امام] خمینی در هفته گذشته در مصاحبه اش با اوریانا فالاچی با لحن خیلی شدیدی شاه را به عنوان یک فرد خائن که ۵۰ سال جنایت کرده محکوم کرد و گفت باید به کشور برگردد.«به همین جهت برای پوشش به این اقدام امریکا پیشنهاد ویژهای میکند: » من فکر میکنم که اگر شخص شاه به عنوان مریضی به آمریکا بیاید، آمدنش اثر چندانی در عکس العمل مردم ایران نخواهد داشت اگر ما او را به صرف برخورداری از “حقوق بشر” بپذیریم احتمال میرود موضع دفاعی ما هم بهتر شود.«
همچنین سفارت امریکا که گویا از عواقب این کار آگاهی دارد، برای پیشگیری از به وجود آمدن تنشهای احتمالی به راهکار خود اشاره میکند و مینویسد: » اگر ما قصد پذیرفتن شاه را حتی برای مدت کوتاهی هم داریم بایستی موضوع را به آرامی با دولت ایران فورا در میان بگذاریم که این موضوع از اهمیت زیادی برخوردار است. اگر ما بخواهیم چنین کاری را انجام دهیم و اگر آمدن شاه به آمریکا فوری است بهترین وسیله برای جستجوی راه مذاکره با دولت ایران این است که سایروس ونس موضوع را با یزدی، زمانی که او را در سوم اکتبر می بیند در میان بگذارد.« اقدام امریکا در پناهندگی محمدرضا پهلوی که آتش خشم ملت انقلابی ایران را شعلهور کرد ناگزیر به سفارت امریکا کشیده شد. به طوری که یکی از محققین امریکایی با حمایت منطقی از ماجرای تسخیر سفارت امریکا مینویسد: » از نظر ایرانیها، دادن اجازه ورود شاه به ایالت متحده ، شاهدی روشن و مسلّم بر این توطئه کلی در جهت تضعیف و نهایتاً براندازی ایران بود.« ایران که در تاریخ خود تجربه خیانت امریکا در کودتای ۲۸ مرداد و بازگرداندن محمدرضا پهلوی را داشت برای تکرار نشدن حوادثی مشابه دست به تسخیر لانه جاسوسی امریکا زد تا جایی که “فرانسیس آنتونی بویل”، حقوقدان آمریکایی در کتاب سیاست جهانی و حقوق بینالملل به دفاع از ایران مینویسد: » از دیدگاه ایرانیان گروگان گرفته شدن دیپلماتهای آمریکایی قابل توجیه است، چرا که پیشگیری از تجاوز آشکار به قوانین بینالملل و اقدام به تصمیمگیری و شاید کمک به یک کودتای شوم دیگر توسط دولت امریکا به شمار میآمد.« بررسی نقش ویژه سفارت در خیانتهای امریکا علیه ایران؛ به خوبی وجهتسمیه تسخیر لانه جاسوسی در ۱۳ آبان ۵۸ را نمایان میکند. این تسخیر که به تعبیر سولیوان ” دوران تحقیر ملی امریکا بود که در تاریخ نظیر آن دیده نشده است” ، برآیند همه اقدامات امریکا بود که توسط سیاستمدارانش تولید و به دست سفارت امریکا فرآوری میشد.
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۶:۳۵ ق.ظ