شکسته شدن تابوی خشونت با اعدام در ملاعام
گروه اجتماعی:اعدام قاچاقچیان و بهویژه در ملاعام، خود موجب افزایش جرایم خشونت بارتر در جامعه و به نوعی شکسته شدن تابوی خشونت در اجتماع میشود. اینکه برای آرام کردن افکار عمومی که از یک حادثه تلخ دچار پریشانی و اضطراب شده است، جانی را در ملاعام و در محل وقوع جرم قصاص نموده، دلیلی بر نمایش اقتدار حاکمیت نیست؛ بلکه اتفاقا به تدریج موجب از بین رفتن ابهت مجازاتهای سالب حیات و نقش بازدارنده آنها میشود.
مدتهاست بحث حذف مجازات اعدام برای قاچاقچیان مواد مخدر مورد نقد و بررسی قرارگرفته است،از این رو می توان به تحلیل و نقد نظرات موافقان و مخالفان این مهم پرداخت.
صحنه تاریخ پیوندی ناگسستنی با جرم داشته و خواهد داشت زیرا از بدو پیدایش آدمیان بر روی زمین، انسانها دست به ارتکاب جرم زدهاند. به عبارت دیگر باید گفت تا جامعه هست، جرم نیز هست. به طوری که »ورکیم، جامعه شناس بزرگ فرانسوی« در برداشتی خاص از این وضعیت معتقد است که جرم بخشی بههنجار از جامعه بوده و جزو مکمل آن است. بدین گونه او، وقوع میزان معینی از جرایم را امری عادی تلقی کرده و آن را از اسباب سلامت جامعه میپندارد و احتمالا به همین سبب است که برخی از جرمشناسان جایگاهی برای مقوله پیشگیری قائل نبوده و براین باورند که به جای آن باید سخن از کاهش نرخ جرم به میان آورد. چراکه آرمان نابودی جرم در عمل، تاکنون میسر نشده و نخواهد شد.
لکن در صحت این سخن جای تردید فراوان وجود دارد زیرا اولا پیشگیری نه در سالم سازی بلکه در سالم نگه داشتن فرد و اجتماع، نقش سازندهای را ایفا میکند و ثانیا پیشگیری به مراتب آسانتر از درمان بوده و هزینههای آن نیز طبیعتا کمتر خواهد بود، ثالثا ارتکاب هر جرم، آثار و تبعات زیانباری را برای مجرم و جامعه در برداشته و لطمات زیادی را هم بر شخص مجرم و هم بر اعضای جامعه وارد میکند و مجازات هر چند به فرض بتواند مجرم را متنبه سازد و عبرت دیگران را در پی داشته باشد ، لکن به هیچ وجه نمیتواند آثار و تبعات آن را جبران کند و مجرم و جامعه را به جایگاه قبل از وقوع جرم بازگرداند.
در این میان مجازات به عنوان سلاحی برای پیشگیری از جرایم به عنوان سنتیترین راهکار اجتماعی استفاده میشود. اعمال مجازات به منظور ارعاب مجرمان بالقوه و بالفعل و آموختن درس عبرت به آنان، یکی از اهرمهای پیشگیری است؛ اهرمی که از طریق نمایش اعمال ضمانت اجراهای کیفری بر مرتکبان، خواهان پیکار با انگیزههای مجرمانه است. به عبارت دیگر یکی از اهداف اصلی تمام مجازاتها بازدارندگی است بدان معنا که با اجرای تمام و کمال مجازات، زمینه ساز پیشگیری از وقوع مجدد جرم توسط افراد دیگر جامعه با نشاندن بذر رعب و هراس از کیفر در دل آنان، شویم. حال آنکه به طور خاص مجازات اعدام تا چه اندازه توانسته در تحقق این هدف از کیفر موثر واقع شود، خود جای تامل بسیار دارد. از این رو برای واکاوی تاثیرات مثبت یا منفی این مدل از مجازات، نگاهی به دلایل مخالفان و موافقان کیفر اعدام اعم از قصاصی یا تعزیری میپردازیم.
دلیل مخالفان مجازات اعدام و کیفرهای سالب حیات اینست که آنها اعتقاد دارند حیات یک حق خدادادی است و این حق را ما به انسانها ندادهایم که بخواهیم قاطع آن باشیم. موافقان نیز در مقابل این موضوع را تنها به حق حیات محدود نمیکنند و نظر بر این دارند که در مجازاتهای سالب آزادی نیز بدینگونه است، در واقع حق آزادی نیز یک حق خدادادی است ولی ما این نعمات را بنا به شرایط و دلایلی از برخی انسانها سلب میکنیم.
به نظر میرسد با وجود مجازاتهای مرگ و به ویژه اعدامهایی که صورت گرفته، حداقل در جامعه ما از میزان جنایات بدانگونه که انتظار میرفته کاسته نشده است. در واقع شاید بتوان گفت کفه ترازو کمی به سود مخالفان اعدام سنگینی میکند؛ چراکه روند صعودی ارتکاب جرایم به ویژه قتل، حاکی از این موضوع است که اعدام آنطورکه موافقان عقیده دارند تاثیرگذار نیست. حال اینکه چه عواملی سبب شده که اینگونه مجازاتها تاثیر خود را در جامعه نگذاشته و باعث کاهش جرایم نشود، موضوعی است بسیار گسترده و داخل در مباحث جامعهشناختی روانشناختی و جرمشناسی.
اما به طور کلی میتوان چند عامل را سبب عدم تاثیرگذاری مجازاتهای سالب حیات به شکلی که انتظار میرود در جامعه ایرانی دانست.
در خصوص جنبه ارعابی مجازات اعدام در ابتدا دو نکته حائز اهمیت است: الف) به عقیده بسیاری اثر ارعابی مجازات اعدام گذرا بوده و تنها مدتی پس از دیدن صحنه اعدام یا شنیدن خبر آن تاثیر داشته و با گذشت زمان در ذهن مخاطب کمرنگتر میشود. ب) بر فرض وجود طولانی مدت اثر ارعابی مجازات اعدام، این اثر تنها زمانی وجود دارد که فرد با تصمیم و نقشه قبلی بخواهد دست به ارتکاب قتل بزند و در قتلهایی که ناشی از خشم و خشونت لحظهای و تحریک آنی قاتل است چنین اثری متصور نیست چرا که فرد در آن لحظه به نتیجه عمل و عاقبت رفتار خود آگاه نبوده و این جنون یا خشم آنی است که باعث تصمیمگیری او میشود. متاسفانه باید گفت که بسیاری از قتلهایی که در کشور ما به وقوع میپیوندد نیز از این دسته است. حال اینکه چرا شاهد از بین رفتن خاصیت ارعابی این کیفر هستیم ، باید گفت زمانی که یک اعدام در ملاعام صورت میگیرد و هزاران نفر برای تماشای مرگ یک انسان در سحرگاه به محل اعدام رفته و جالب اینکه در موردی که مجرم را با چند دقیقه تاخیر به محل اجرای حکم آوردند، مردم با سوت و دست و فریاد نسبت به این موضوع اعتراض داشتند نشان دهنده چیزی جز این نیست که اعدام خاصیت ارعابی خود را از دست داده و مردم به آن به عنوان یک تفریح برای دور شدن از درگیریهای زندگی روزانه نگاه میکنند. به نظر میرسد دلیل این امر نیز چیزی جز کثرت اینگونه مجازاتها در جامعه نباشد. البته هستند اندیشمندانی که به کلی هیچ خاصیت ارعابی را برای اعدام متصور نیستند.
از آن دسته »سزار بکاریا«، اندیشمند نامدار ایتالیایی است که در نفی ارعابی بودن اعدام میگوید: »تجربه همه قرون نشان داده کیفر اعدام هرگز مردمانی را که مصمم به آسیب رساندن به جامعه بودهاند، منصرف نکرده است«.رابطه بین محرومیت و فقر فرهنگی و اقتصادی با پرخاشگری موضوعی است که امروزه بر همگان آشکار شده، دانشگاه هاروارد نیز سالها پیش در تایید این فرضیه تحقیقی را انجام داد و به این نتیجه رسید که هر چه تعداد محرومان در یک جامعه بیشتر باشد، میزان خشونت و ارتکاب جرم نیز بیشتر است. چرایی این رابطه را باید در کاهش آستانه تحمل افراد جستوجو کرد. به طوریکه با وجود مشکلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی محرومیت به وجود آمده و به تبع این محرومیت آستانه تحمل افراد بسیار پایین میآید. بدین گونه است که با مشاهده پروندههای دادگاههای کیفری میبینیم گاهی بر سر جای پارک خودرو قتلی صورت گرفته است.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از سلامت نیوز، بالا بودن تقاضای اعدام در جامعه ما خود نوعی مساله اجتماعی است، چرا که نخستین واکنش ما به یک جرم یا قتل، انتقامجویی است. متاسفانه این واکنش در جامعه امروز ما به عنوان یک تکلیف یا حیثیت خانوادگی برای خانواده مقتول به حساب میآید. برای مثال در قضاوت ذهنی مردم ما این مورد پذیرفته شده است که واژه »ناموس« معنایی را به ذهن متبادر میکند که بهخاطرش جان یک انسان قابلیت فدا شدن را دارد. این موضوع مورد تاکید قانونگذار ایرانی نیز قرار گرفته چرا که مطابق ماده ۶۳۰ قانون تعزیرات مصوب ۱۳۷۵جواز چنین قتلی صادر شده است. در نهایت باید گفت چطور انتظار کاهش نرخ جرایم و خشونت در جامعه را داریم زمانی که قانونگذار ما که باید مروج عدل و انصاف و مروت و محبت در جامعه باشد، خود به جواز قتل حکم نموده است. همچنین چطور باید انتظار کاهش خشونت را داشته باشیم زمانی که اعدام در ملاعام خود باعث ترویج خشونت میشود. به قول بکاریا »اعدام چیزی را جز درس خونخوارگی و خشونت نمیآموزد«. در واقع با هر اعدامی که انجام میشود، قبح خونریزی از بین رفته و این تصور غلط را دست کم برای بخشی از شهروندان ایجاد میکند که گویی برای احقاق حق یا دفاع از حق خود باید به خشونت متوسل شوند.
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۶:۳۱ ق.ظ