شفابخشی ویژگی فرامادی قرآن
علی نصیری
گروه دین و زندگی : قرآن کریم با توجه به تحریف ناپذیری خود منبع لایزالی از کلام الهی است که می تواند بشر را به سرمنزل مقصود برساند. بشر مدرن گرفتار معضلات و نابسامانی هایی است که با مراجعه به قرآن بسیاری از مشکلات خود را می تواند حل کند. این حقیقتی است که بسیاری از راه یافتگان وصال طی نمودند و می تواند سرمشق دیگران قرار گیرد. در ادامه به چند ویژگی قرآن اشاره می شود.
یکی از ویژگیهای فرامادی قرآن، شفابخشی آن است؛ به این معنا که به اذعان برخی از آیات و روایات، تلاوت قرآن میتواند شماری از بیماریهای روحی و جسمی را درمان کند. پیداست که یک کتاب حاوی مطالب و مباحثی چند نمیتواند چنین نقشی را بازی کند. آیا تا حال در باره هیچ کتاب در دنیا شنیده و دیدهایم که خواندن آن بتواند بیماریهای روحی یا جسمی را درمان کند؟!
شفابخشی قرآن در برخی از آیات مورد تاکید قرار گرفته است. چنان که در آیه ذیل قرآن خود را شفای دلها اعلام کرده است: یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَتْکمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکمْ وَشِفَاءٌ لِمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًی وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ؛ ای مردم، به یقین، برای شما از جانب پروردگارتان اندرزی، و درمانی برای آنچه در سینههاست و رهنمود و رحمتی برای گروندگان [به خدا] آمده است.
چنان که پیداست در این آیه با اعلام شفا بخشی قرآن نسبت به قلبها، ضمن اشاره تلویحی به بیماریهای دل، نقش قرآن مبنی بر شفا دهی به دردها و بیماریهای روحی مورد تاکید قرار گرفته است.
از سویی دیگر، در این آیه با مخاطب ساختن همه انسانها، شفا بخشی قرآن به صورت مطلق آمده و به مومنان مقید نشده است. از این جهت میتوان از آن برداشت کرد که قرآن شفای بیماری دل تمام انسانها در حوزه اعتقادات است، بیماریهایی همچون کفر، الحاد، شکّ و شرک.
در برابر آیه پیشین که شفابخشی قرآن شامل همه انسانها دانسته شده، در دو آیه ذیل قرآن خود را مایه شفا، رحمت و هدایت مومنان معرفی کرده است که میتواند به شفا بخشی قرآن نسبت به بیماریهای اخلاقی نظیر حسادت، بخل و کینه اشاره داشته باشد.وقتی واژه نور یا تاریکی را بر زبان جاری میکنیم بیاختیار دو پدیده روز و شب که در پی حضور و غیبت تابش خورشید بر زمین پدید میآید، به ذهن تداعی میکند. اما وحی از وجود نوعی دیگر از نور و ظلمت سخن به میان آورده است.
به عنوان مثال قرآن خداوند را نور آسمانها و زمین دانسته و بر این نکته تاکید کرده که خداوند مومنان را از ظلمت به نور میآورد و کافران را از نور محروم و در ظلمت فرو میافکند.
چنان که قرآن خود را نیز نور دانسته است: »یا أَیهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّکمْ وَأَنزَلْنَا إِلَیکمْ نُورًا مُبِینًا« و هدف از نزول قرآن را خارج ساختن مردم از تاریکیها به نور دانسته است: »کتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیک لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنْ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ«. نیز بارها در روایات بر این نکته تاکید شده که اطاعت و بندگی خداوند به جان آدمی نور میبخشد و گناه و عصیان ظلمت و تاریکی به بار میآورد.
به راستی، مقصود از نور و ظلمت در این آیات و روایات چیست؟ آیا مقصود تشبیه و تمثیل است، یعنی صفا و جلای عمل صالح یا قرآن به روشنایی روز یا زشتی و پلشتی گناه به تاریکی تشبیه شده است؟! از نوع تعابیر و کارکرد اصطلاح نور و ظلمت چنین کارکرد مجازی بدست نمیآید، زیرا در این نوع از کارکردها هیچگاه از ادات تشبیه و مجازگویی استفاده نشده است و شواهد دیگر فراوانی در دست است که نشان میدهد مقصود معنای حقیقی نور و ظلمت است.وقتی گفته میشود که مومن نور با خود دارد یا نماز شب باعث روشنایی چهره مومن میشود یا تلاوت قرآن نور در خانه پدید میآورد؛ نوری که برای آسمانیان مشهود است، همان گونه که ستارگان برای زمینیان نور دارند، بر اساس اصل تحفظ بر ظواهر، به این معناست که حقیقتاً در عالم معنا چنین نوری وجود دارد که برای اهل معنا و آنان که چشمشان به عالم معنا گشوده است مشهود است، هر چند آنان نتوانند کیفیت آن را بسان بسیای از پدیدههای معنوی برای ظاهر بینان توصیف کنند.
یکی از ویژگیهای قرآن همگرایی با برهان و استدلال است. به این معنا که قرآن به صورت گسترده از عقل و براهین عقلی برای اثبات مدعاهای خود بهره جسته و از این طریق همه خردمندان هستی را با خود همراه ساخته است. در نگریستن در آیات نشان میدهد که قرآن به صورت گسترده در سه نوع از آموزهها و گزارههای خود از عقل و براهین عقلی بهره جسته است که عبارتند از: ?۱٫ آموزههای اعتقادی؛ ?۲٫ آموزههای اخلاقی؛۳ ?. آموزههای فقهی.
با توجه به جایگاهی که قرآن برای عقل و براهین عقلی قایل است، در مهمترین گستره آموزههای قرآن، یعنی آموزههای اعتقادی همچون خداشناسی، پیامبر شناسی و معاد شناسی از براهین عقلی به صورت گسترده استفاده شده است.
به عنوان نمونه قرآن برای اثبات صانع از براهین مختلفی همچون برهان حرکت، برهان نظم و برهان صدیقین بهره جسته است؛ چنان که آیه »یا أَیهَا النَّاسُ أَنْتُمْ الْفُقَرَاءُ إِلَی اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِی الْحَمِیدُ« بر برهان امکان ناظر است و آیه: »قَالَتْ رُسُلُهُمْ أَفِی اللَّهِ شَک فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ« بیانگر برهان حدوث است.
افزون بر گزارههای اعتقادی، قرآن در عموم مسائل و آموزه های اخلاقی نیز از عنصر برهان و استدلال بهره میجوید تا انسان صرفاً بدین خاطر که خداوند فرموده به آنها پایبند نباشد.
قرآن در آموزه های فقهی نیز تا آن جا که تبیین مصالح و مفاسد امکان داشت، فلسفه احکام را تبیین نموده و در این زمینه نیز هم چنان از براهین عقلی بهره جسته است. این در حالی است که هماره گفته یا شنیدهایم که احکام تعبدی است و بدون پرسیدن از فلسفه و حکمت آن میبایست به آنها پایبند بود، البته این امر در جزئیات احکام صادق است، اما درباره کلیات احکام و فقه قرآنی چنین نیست و مراجعه به آیات قرآن نشان میدهد که قرآن برای بسیاری از موارد احکام فردی و اجتماعی از استدلال و برهان بهره جسته و آن عمل را از نگاه عقل و منطق کاری حکیمانه و به مقتضای مصالح و مفاسد ترسیم نموده است.
باری، قرآن در عموم آموزههای فقهی به بیان حکمت آنها پرداخته و عقل را از این جهت به داوری فراخوانده است؛ چنان که تحلیلهایی که پس از احکام و دستورهای شرعی در قرآن آمده ناظر به همین نکته است.
به عنوان مثال قرآن غیبت را به خاطر عمل ناجوانمردانه خوردن گوشت برادر مرده، استهزاء را بخاطر احتمال خوب بودن طرف مقابل، گذشت را بخاطر تحیکم دوستی و رعایت انصاف در معامله و پرهیز از کم فروشی را مایه نیک فرجامی دانسته است. برشمردن این علتها یا حکمتها در حقیقت به معنای به قضاوت خواستن عقل برای داوری در مطلوب بودن فرمان به آنها از سوی خداوند است. چنان که قرآن پس از بیان تشریع روزه و برخی از احکام آن چنین آورده است: وَأَنْ تَصُومُوا خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنتُمْ تَعْلَمُونَ: و اگر بدانید، روزه گرفتن برای شما بهتر است.پیداست معیاری که خیر بودن روزه را مورد تایید قرار میدهد، عقل است و خداوند در این آیه عقل آدمیان را برای داوری در باره خوب و مفید بودن روزه به داوری فراخوانده است.
شاهد مدعا آنکه در پایان آیه از علم و دانایی آدمیان سخن به میان آورده است.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۶:۵۱ ق.ظ