شبکههای مجازی در تغییر رویکردهای فرهنگی موثرند
گروه اجتماعی: هرساله امید میرود که بتوانیم بیشتر به جایگاه و تحکیم بنیان خانواده بپردازیم اما افزایش آمار طلاق و عدم تمایل جوانان به ازدواج مجال این کار را به ما نمیدهد چرا که به گفته کارشناسان چه طلاق به دلایل درستی صورت گرفته باشد و یا نه تبعات سنگینی برای فرد و جامعه به همراه خواهد داشت و او را با آسیبهای روحی زیادی مواجه میکند که گاه تا پایان عمر با اوست. برای درک بهتر و ریشهیابی عمیقتر این معضل اجتماعی از نظرات اصغر مهاجری، جامعه شناس و پژوهشگر مسائل اجتماعی بهرهمند شدیم که در ادامه میخوانید:
ناهید زمانی
چندی پیش مسئولان از افزایش طلاق خبر دادند با توجه به پیامدهای زیانبار و منفی طلاق در خانواده و اجتماع علت این موضوع را در چه میبینید؟ چرخش و یا رنسانس فرهنگی اتفاقی است که تغییراتی را در چارچوب جامعه به خصوص کلانشهرها ایجاد کرده است. زمانی که چرخه فرهنگی رخ میدهد و همه کالاهای فرهنگی و رویکرد مصرفی دامن گیر جامعه میشود، این موضوع افزایش آسیبهای اجتماعی همچون طلاق را در پی دارد. از طرف دیگر سبک زندگی جدید و انتقال خانواده از شکل گسترده به هستهای و شبه هستهای و همچنین ریخته شدن قبح طلاق موجب شده خانواده ایرانی در حال پوست اندازی باشد که از نشانههای آن گذر از طلاق اجتماعی به حقوقی است.
طلاق ثبتی آسیبش بیشتر است یا طلاق عاطفی؟
فرآیند پیچیده طلاق نقطه شروع دارد اما پایان ندارد یعنی طلاق صد درصدی وجود ندارد و بین زوجین امکان ندارد جدایی کامل رخ دهد. به طوری که خاطرات و عکسهای دوران زندگی مشترک هیچ وقت به طور کامل پاک نمیشوند. در این بین اگر پای فرزندی هم در میان باشد، قطع این ارتباط ناممکن میشود. در واقع همان طور که عاشق شدن طی فرآیندی صورت میگیرد طلاق نیز به همین شکل است اما در عرف، مردم »طلاق حقوقی« را طلاق مینامند. به نظر من کارکردهای منفی طلاقهای دیگر همچون طلاق اجتماعی یا پنهان بیش از طلاق حقوقی یا ثبتی است. چرا که در طلاق اجتماعی ارتباطات میان رکنهای اصلی خانواده یعنی زوجین قطع میشود و اختلافات شدیدتر است.
ویژگیهای خانواده سالم چیست؟
معمولا در خانواده سالم استحکام خانواده با پشتیبانی سرمایه اجتماعی، روابط پویا و مشارکت محور همراه است. ارتباطات در این گونه خانوادهها پیوسته و مثبت است و فضای مقتدرانهای همراه با انعطاف وجود دارد و اعتماد، قانون و احترام حاکم است. در چنین خانوادههایی به فعالیتهای تفریحی و سرگرمی به اندازه فعالیتهای دیگر از قبیل امور روزمره، خانه داری و مشاغل خانه اهمیت داده میشود.
برخی عنوان میکنند افزایش آمار طلاق نشان میدهد که زنان دیگر نگاه گذشته را که »با لباس عروس به خانه شوهر بیایم و با کفن سفید بروم« ندارند و حاضر نیستند به هر قیمتی شرایط بد را تحمل کنند. چقدر با این موضوع موافقید؟
بله همین طور است. در گذشته خرده فرهنگها باعث شده بود مردم به دلایل مختلف همچون »به خاطر بچهها«، »باید بسوزم و بسازم«، »با لباس سفید آمدم با کفن میروم« و … به راحتی تن به طلاق ندهند اما امروزه به دلیل تغییرات ساختاری در جامعه، قبح گرفتن طلاق شکسته شده است و شهرنشینی و غریبگی باعث شده مردم به خصوص زنان کمتر نگران قضاوتها باشند.
بسیاری بر این باورند که افزایش هزینههای زندگی فشار مضاعفی را به لحاظ اقتصادی و روحی به مردم وارد میکند و در برخی موارد منجر به سست شدن بنیان خانواده میشود. چقدر این گونه فشارها میتواند در افزایش طلاق تاثیر گذار باشند؟
از نظر من تنگناهای مادی نه تنها عامل طلاق نیستند بلکه گاهی موجب به هم پیوستگی نیز میشوند. آنچه که زمینه طلاق را فراهم میکند نوع سبک زندگی است که اگر مادی محورانه و براساس چشم و همچشمی باشد میتواند فرآیند طلاق را تسریع کند. ضمن اینکه نابرابریهای اقتصادی و فقدان عدالت با افزایش طلاق رابطه مستقیم دارد که این موضوع در بحرانهای اقتصادی نمود بیشتری پیدا میکند.
در گذشته به دلیل شناخت افراد از یکدیگر انتخاب زوج به ریش سفیدها و بزرگترها واگذار میشد اما بسیاری از روانشناسان معتقدند در جامعه پیچیده امروز، مردم ماسکهای اجتماعی دارند که به راحتی شخصیت واقعی آنان قابل شناخت نیست و باید این کار به مراکز مشاوره واگذار شود. چقدر با این گفته موافقید؟
به نظر من مشکل امروز جامعه ما در دو چیز عمیق و بنیادی است. متاسفانه برخلاف ادبیات دینی ما نگاه به تشکیل خانواده و رابطه جنسی نگاه غیرمقدسی شده است. از سویی دیگر ما برای تشکیل خانواده تربیت نمیشویم. به نظر من اگر این موضوع از حالت تابو بیرون بیاید و حل شود بسیاری از مشکلات رفع خواهد شد. ضمن این که در جامعه امروز طبقات متوسط رو به کاهش و طبقات بالا و پایین در حال افزایش هستند. در چنین زمانهایی نظامهای معیارین جامعه پاسداری نمیشوند چون طبقات متوسط یک جامعه سوپاپ اطمینان هستند. من معتقدم علت اصلی طلاق در جامعه ما ازدواجهای بسیار غیرکارشناسی است بنابراین مشاوره قبل از ازدواج میتواند کمک موثری برای شناخت بهتر زوجین از هم باشد اما متأسفانه هم اکنون این گونه مشاورهها حالت شعاری پیدا کرده و برای همه طبقات اجتماع در دسترس نیست.
برخی از کارشناسان بر این باورند که قوانین مردسالارانه باید اصلاح شوند و حقوق زنان لااقل در مسائل خانوادگی لحاظ شود. نظرتان در این مورد چیست؟
به نظر من ساختار ارتباطات باید تغییر کند چرا که ما با تغییر در قوانین مدنی و رسمی نیز در تغییر الگوهای ارتباطی موفق نیستیم. بلکه این الگوهای ارتباطی باید در حوزههای غیررسمی، نظام هنجاری، عرفی، آداب و سنن هم تغییر پیدا کند.
آیا افزایش آمار طلاق میتواند منجر به کاهش نشاط اجتماعی شود؟
اگر منظورتان طلاق حقوقی است خیر رابطه مستقیمی وجود ندارد چرا که در برخی از مواقع طلاق اجتماعی که به حقوقی میرسد ممکن است موجب افزایش نشاط اجتماعی شود چون در این نوع از طلاق ما در دنیای محصور پنهانی، گرفتار تبعات منفی طلاق هستیم اما در طلاق اجتماعی میتواند همبستگی مثبت داشته باشد.
توجه به مذهب چقدر میتواند در کاهش طلاق تاثیر گذار باشد؟
به نظر من نه تنها در جامعه سنتی آموزههای مذهبی تاثیر عمیقی دارد بلکه در جوامع مدرن شده و پیشرفته امروز نیز مذهب عامل موثری در کاهش طلاق است.
یکی از موضوعاتی که در کاهش طلاق نقش بسیار مهمی ایفا میکند، ارائه آموزش مهارتهای زندگی به زوجین است. چقدر توجه به این موضوع را تاثیر گذار میدانید؟
بسیار به نکته مهمی اشاره کردید. فقدان مهارتهای زندگی، عدم اعتماد به نفس را در پی دارد و وقتی این موضوع با عوامل دیگری تجمیع میشود بستر شکاف خانواده را فراهم میکند. در واقع اگر زوجین نتوانند درک درستی از نیازهای متقابل یکدیگر داشته باشند، مشکلات فراوانی خواهند داشت زیرا بسیاری از جوانان هیچ آشنایی با سبک و روشهای مقابله با بحرانهای زندگی ندارند و در مقابل مشکلات، راهکاری جز پاک کردن صورت مسئله نمیدانند. زن و شوهری که مهارت درست حرف زدن، خوب گوش دادن، به موقع انتقاد کردن و چگونه زیستن را ندانند قطعاً در زندگی با مشکلات عدیدهای روبهرو میشوند که آموزشهای مهارت زندگی میتواند به رفع این مشکلات کمک کند. بدون شک یکی از اصلیترین راهکارهای مقابله با معضلاتی از جمله طلاق و تبعات آن، تقویت نهاد خانواده است. حتی یکی از دستورات رهبری این بوده است که همه برنامهها خانواده محور باشد اما متاسفانه توجه به خانواده شعاری شده است.
به نظر میرسد بر خلاف نظریات کلیشه?ای رایج در فضای رسانهای کشور نه ازدواج همیشه خوب است و نه طلاق همیشه بد. موافق این موضوع هستید؟
ازدواج همیشه خوب است اما اگر منظور شما ازدواج تحمیلی و یا ازدواج ناآگاهانه است بله این شکل از ازدواج نیز همانند طلاق میتواند بد باشد. ضمن اینکه همه طلاقها نیز نمیتوانند منفی باشند اما تبعات سنگینی دارند.
نقش ماهواره را چقدر در به وجود آمدن این معضل مهم میدانید؟ آیا اینکه عنوان میشود شبکههای ماهوارهای نقش مهمی در افزایش آمار طلاق دارند یک جور توجیه و از مسئولیت شانه خالی کردن مسئولان نیست؟
من نقش ماهواره را در فرآیند طلاق موثر نمیبینم چرا که طلاق موضوعی اجتماعی است و تا شرایط عینی اجتماعی آن فراهم نشود طلاق افزایش نمییابد. به نظر من شبکههای مجازی در تغییر رویکردهای فرهنگی و رنسانس فرهنگی و به تبع آن عدم رغبت به تشکیل خانواده موثرند اما در عامل طلاق سهم کمتری دارند. از طرف دیگر در زمانی که ماهواره به این شکل گسترده نشده بود نیز ما همچنان شاهد سیر صعودی طلاق بودیم و آمار قابل توجهی از طلاق ثبتی داشتیم. به نظر من عمدهترین دلیل طلاق عدم رضایت زناشویی و رضایت جنسی است.
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۶:۰۲ ق.ظ