سینماها هویت فرهنگی شهر هستند

سینماها هویت فرهنگی  شهر هستند

علی رزم¬آرای
گروه فرهنگی:جهان امروز جهان تهدیدهاست. تهدیداتی از جنس مختلف و کاربردهای مختلف و متنوع. تهدیداتی که مرز نمی شناسند. و دائما در حال دگرگونی و بعد گرفتن در جهات مختلف اند. تهدیدات فرهنگی از جمله¬ی این تهدیدات هستند.
ریشه و اساس هستی فرهنگی یک ملت و یک جامعه را هدف می گیرند.جای شک و تردید نیست که موضع و موقع هر ملت و هر جامعه ای در برابر این تهدیدات می تواند اثر و مسیر این تهدیدات را به نفع یا ضرر آن ملت و جامعه تعدیل و یا عوض کند.
شرط اول بر خورد با این نوع تهدیدات فربه_گی علمی و فنی در ساحتهای مختلف فرهنگی وهنری است. به نحوی که افکار عمومی جامعه و ارکان فکری آن ذهنیت و پس زمینه فکری مناسب برای موج گیری مثبت ازاین نوع تهدیدات را دارا باشند.
بعبارت دیگر تنها راه مقابله با ناتوی فرهنگی مهندسی مهندسی فرهنگی ست. مهندسی فرهنگی برای برنامه ریزی نیاز به شناخت ابعاد مختلف فرهنگ و هنر دارد: سینما و تصویر یکی از ابزارهای ست که بی¬واسطه ذهن مخاطب را به چالش می¬کشد.
هستی وچیستی او را در ورای موضوعات مختلف به سوال می گیرد و دست آخر با طرح ابعاد متنوع وجدید در زندگی او ،به او حیات جدید و هویت جدید می دهد و به این ترتیب مسیر زندگی او را مشخص و بل تغییر می دهد.
در چنین شرایط ی برنامه ریزی فرهنگی ما در ابعاد خرد و کلان برای سامان دهی و سازمان دهی بزرگترین و مهمترین صنعت و هنر جهان معاصر یعنی سینما چیست و از کدام استانداردها تبعیت می کند؟
هدف از زمینه چینی فوق توجه دادن دید و نظر مسولین مربوطه و مردم به عمق فاجعه فرهنگی است که کران تا به کران جامعه ایران را در نوردیده است.
لباس این فاجعه بر قامت هنر و ادبیات این کشور چنان گشاد است که دیگر نمی توان با بزک و آرایش،آرامش را به روح و جسم آن برگرداند. وضعیت سالنهای نمایش و اقتصاد سینما و ….از جلوه های کریه آن هستند.اصولا ًسینما را آینه¬ای می دانم که هرچقدردقیق ترمنعکس کند،کارایش کمتر می¬شود واثرش ماندگارتر. منظورم کارایش در بین عموم ودروضعیت عادت است؟! نه چیز دیگر.
یکی از بدترین ویژگی¬های سینمای ایران خوب و درست ندیدن فیلم است. در مثل خوب نخواندن یک رمان و قصه کوتاه در ادبیات وروزنامه و مجله در مطبوعات ویا مثل درد خوب نشنیدن وخوب فهم نکردن!
یعنی خوب وبه جا دیدن فیلم رابلد نیستیم،پس دریافت وارتباطی هم حاصل نمی_شود، یعنی مخاطب چیزی را دریافت نمی¬کند که براساس آن لذت ببرد وحتی حس زیباشناسی عام و خاصش بجنبد و در اصطلاح فیلم کار خود را بکند و ضربه اصلی و لازم را بزند.پس هیچی به هیچی؟؟؟
این درست و خوب ندیدن فیلم و یا بلد نبودنش چند دلیل اصلی دارد و صدها دلیل فرعی!اما دلایل اصلی:
دیدن یک فیلم در پرده سینما آنهم بر اساس استانداردهای صدا و تصویر و نور و پخش و … خیلی متفاوت است با دیدن از قاب و صفحه تلویزیون ویا مانیتور رایانه (کامپیوتر)و… هرقدر کادر بازتر،تصاویرهم بلند و بازتر؛ و همه نشانه ها و علائمی که در زمینه و پس زمینه و ساخت متن تصاویربکار رفته اند،آشکارتر و منظور کاربردی و فکر استفاده از آنها مشخص و بارزتر. دیدن فیلم در سالن نمایش با جمع، وضعیت فکری وهنری وجمعی را ناخواسته و ناخودآگاه بر تماشاگر و بیننده القاء می کند واو در آن لحظه با چشم جمع می بیند و در جمع.
پس گفتمان فکری و هنری و حتی غیر هنری مخاطب با لحظه لحظه فیلم محقق می¬شود و او غرق در دریافت¬ها و دنیای ارتباطیش با فیلم می_شود.
صدای استاندارد و درست شنیدن و مفهموم بودن دیالوگها (گفتگوها) در طول یک فیلم و انطباق آن با تصویر بلند و واضح ،اثر پذیری از جریان فیلم را دو چندان و همراهی با آن را لذت بخش و عمیق تر می کند.
نور و تاریکی مناسب، اثری پذیری ذهنی از فیلم را درعمق ناخودآگاه مخاطب، تسهیل کرده و شکل می دهد.در این حالت مغزمخاطب درست مثل یک دوربین عکاسی به دست ناخودآگاه اوست واین ناخودآگاه مرتب درحال عکاسی از فیلم است و جریان این عکاسی به حافظه بلند مدت مخاطب سپرده می شود ،تا در مواقع لزوم برای کمک به تغییرات وتحولات فردی وجمعی ِ شخصیت مخاطب ، ناخودآگاه احضار شوند.دیدن و لذت بردن از یک فیلم ، آنهم خوب و درست دیدن آن ،به دوعنصرمهم باز می گردد.
اول: قائل شدن زمینه¬های اجتماعی و فرهنگی مناسب برای سینما و داشتن یک سینمای خوب و اسم ورسم دار.دوم: پس¬زمینه مناسب و اطلاعات لازم نسبت به جغرافیایی فکری وفرهنگی سینمای که فیلم در آن تولید شده و می شود.
سوال اول؛ تلقی ما از سینما چیست وچرا سینما درایران این همه کشت و مرده دارد ،ولیکن ما با یک سینمای درست و تثبیت شده و منطقی در ایران طرف حساب نیستیم؟
سوال دوم؛ سینمای ایران چه نسبتی با ادبیات و جریان اندیشه و فلسفه ی آن دارد و خود سینما چگونه این نسبت را تعریف و ارائه می کند؟
قصد پاسخ گویی به این دو سوال طرح شده را ندارم .چرا؟ چون می دانم که نتیجه ای حاصل نخواهد شد و همگان مدعی خواهند شد که سینما هنری مستقل است و در این چهارچوب باید به آن پرداخت و ازآن حرف زد والا ولاغیر. سینما در ابتدا و انتهای خود و درهمه حال با روابط انسانها سر وکار دارد.
انسانها در جغرافیاهای فرهنگی و مادی مختلف سیر می کنند و روابط ساده و پیچیده ی فردی و جمعی خود را رنگ وشکل می دهند.البته آن بخش از روابط که در مسیر مستقیم آنهاست بخشی که مسئولیت آن برعهده¬ی خود آنهاست نه موقعیت¬ها و شرایط و وضعیت¬های مختلف و پیش¬بینی نشده!
در نهایت اینکه سینما آن بخش از روابط انسانی را به چالش می¬کشد که مسئول مستقیم آن خود انسان¬ها هستند.آن هم در لحظاتی که خود انتخاب می¬کنند، می¬گویند و انجام می¬دهند. (اگر مطلق گویی نکرده باشیم ،در موفق ترین فیلم¬های جهان و ایران این ادعا ثابت شده است).

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴ ساعت ۶:۱۹ ق.ظ

دیدگاه


نُه + = 18