سیاستگذاری فرهنگی برای حفظ بنیان های سنتی جامعه

سیاستگذاری فرهنگی برای حفظ بنیان های سنتی جامعه

معصومه طالبی
گروه جامعه: تغییرهای ناشی از پدیده های تأثیرگذار در درون فضای خانواده ها و رویدادهای بیرونی، آسیب ها و چالش های جدیدی را برای خانواده ایرانی به همراه دارند. عواملی چون رشد فردگرایی، خودمحوری، خودخواهی و طرز تفکر سودگرایانه ناشی از عقلانیت ابزاری برخاسته از مدرنیته، از منابع اصلی این چالش به شمار می روند که در رویارویی با سنت، منجر به تغییر در خانواده ایرانی شده اند.
با این شرایط به نظر می رسد در آینده، خانواده ایرانی دیگر خانواده سنتی نبوده و با کاهش تمایل به ازدواج، تغییر شکل خانواده و درنهایت تحدید نسلی مواجه خواهد بود. بنابراین، آن چه در سیاستگذاری های فرهنگی ایران می تواند مدّنظر قرار گیرد توجه به نوعی خانواده تغییر شکل یافته با تلفیقی از فردگرایی و خانواده گرایی است که در آن هم منافع فرد و هم منافع خانواده با حفظ اصل توجه به رکن اصیل خانواده اسلامی مورد توجه خواهد بود.
این پژوهش در نظر دارد مسأله خانواده را به عنوان رکن اساسی حفظ بنیان جامعه مورد توجه قرار دهد. بر این اساس، پرسش بنیادین پژوهش این است که خانواده ایرانی در آینده با چه چالش هایی مواجه خواهد بود؟
تحولات و دگرگونی های شکل گرفته در چند دهه اخیر بر مبنای تجربه گذار از سنت به مدرنیته، تمامی ابعاد و زوایای ساختی – کارکردی خانواده ها را تحت تأثیر قرار داده است.
عصر ارتباطات، صنعتی شدن و متعاقب آن شهری شدن، تغییرهای مهمی را برای خانواده ایرانی رقم زده اند؛ به گونه ای که امروزه، عمده منابع هویت ساز از طریق شبکه ارتباطات شکل م یگیرد که خود به معنای تضعیف شدید بُعد مناسباتی نهاد خانواده و حتی نهاد دین و دولت است. دیگر در جامعه فناورانه جدید، از وحدت مذهبی و اخلاقی به گونه ای که در جامعه سنتی مشاهده می شد، اثری نیست.از طرف دیگر، در عصر جدید، گرایش به تحصیات، به ویژه تحصیلات زنان، سبک زندگی خانواده ها را تغییر داده است و هم چنین تغییرهایی در همسرگزینی، تشکیل و دوام خانواده و نوع فرزندآوری دیده می شود.باید توجه کرد که پدید های چون طلاق به هر دلیلی که صورت گیرد و تجرد به هر علت که گسترش یابد، تهدیدهای بزرگی نسبت به نهاد خانواده در جامعه هستند و چالش هایی بنیادین برای خانواده به وجود می آورند. مسأله این جاست که با ظهور چالش های جدید برای خانواده ایرانی، خانواده، کارکردهای سابق خود را در تربیت نسل آینده، حفظ کیان خانواده و حفظ ثبات و آرامش اجتماعی از دست می دهد.
در چنین شرایطی، افراد خانواده تبدیل به اعضای آشفته و پریشان جامعه می شوند که خود منشأ گسترش بسیاری از بزهکاری های اجتماعی می شود و مسائل اجتماعی کلانی را به وجود می آورد. بنابراین این پژوهش در نظر دارد ضمن بررسی این چالش ها در نهاد خانواده، به صورتی مختصر و در حدّ طرح موضوع، به آینده خانواده ایرانی و نحوه هدایت خانواده ایرانی – اسلامی بر مبنای اهداف بنیادین نظام جمهوری اسلامی ایران بپردازد.از گذشته های دور، نهاد خانواده به همراه نهاد دین و دولت توانسته اند بنیان های اصلی جامعه ایرانی را به خود اختصاص داده و شکل دهنده روابط اجتماعی باشند. این نهاد با کنار هم قرار دادن افراد، پرورش فرزندان و پاسداری از ارزش های دینی و اجتماعی، رسالت خود را انجام می دهد. با این وجود، خانواده ایرانی طی مراحل متعددی دچار تحول شده و امروزه به شکل دیگری رسالت خود را انجام می دهد.
با تغییرهای روی داده، پدیده هایی چون شکل گیری خانواده های هسته ای، افزایش میزان تحصیات زنان و تغییر نگرش عمومی جامعه، از عوامل اصلی این تغییر در خانواده ایرانی به شمار می روند.البته با وجود تغییرهای روی داده در عصر ملقب به مدرنیسم در ایران، توجه به بُعد اسامی خانواده ایرانی می تواند تغییرهای روی داده در خانواده را تعدیل نماید. خانواده از دیدگاه اسلام تعریف مشخصی دارد:»اسلام خانواده را مظهر انس، الفت و آرامش مرد و زن دانسته است. تأمین هزینه زندگی زن به مرد واگذار شده است تا زن مجبور نباشد جهت تهیه مایحتاج زندگی فشار زیادی را تحمل کند و بتواند مسئولیت اساسی خود یعنی تربیت فرزندان و نسل آینده جامعه را به انجام برساند.
البته زن آزاد است در حد توان خود به کارهای خارج از خانه نیز مشغول شود و در تأمین درآمد خود از استقلال کامل برخوردار گردد. اما این مسأله نباید به بزر گترین دغدغه و مه مترین مسئولیت او تبدیل گردد«.یکی از مهمترین چالش هایی که خانواده ایرانی در جامعه با آن مواجه است، تأثیرپذیری ابعاد مختلف جامعه و به ویژه نهاد خانواده از مدرنیته و عصر ارتباطات است.امروزه شاخصه های اصلی مدرنیته که توانسته اند خانواده ایرانی را متأثر نمایند مواردی چون عقلانیت، فردگرایی، خودمحوری، تفکر سودگرایانه ناشی از عقلانیت ابزاری و نقد سنت هستند. درواقع، همان گونه که دورکیم در کتاب »تقسیم کار اجتماعی« گفته است، نوعی »فردگرایی خانوادگی اتفاق افتاده است« و به قول پارسونز خانواده ها هسته ای شده و از قالب سنتی خود درآمده اند .طبیعی است که کوچک شدن ابعاد خانواده، آزادی عمل را برای زنان افزوده و تقاضای آنان را برای اشتغال و تحصیل و به طورکلی مشارکت اجتماعی افزایش داده است. همین امر، به زنان آزادی اقتصادی بی شتری بخشیده، در حال یکه بار وظایف خانگی را از دوش آنان برنداشته است؛ بنابراین هرم قدرت در خانواده از قالب سنتی خود درآمده، زنان را قدرت مندتر کرده و بر کمّیت و حتی کیفیت فرزندان در خانواده تأثیرگذار بوده است.کارکرد اصلی زنان در خانواده مدرن بر خلاف خانواده سنتی، بارداری و پرورش فرزند نیست بلکه زنان در جامعه مدرن به مثابه موجودات اجتماعی در فضای شهری هویتی مستقل می یابند و آموزش علم، مهارت و اشتغال برای آنها اهمیتی همپای تشکیل خانواده دارد. حتی این مسأله تا بدان جا پیش رفته است که زنان نه تنها نداشتن فرزند را تهدیدی برای زناشویی خود به حساب نمی آورند بلکه در بعضی موارد نیز آن را ضروری نمی دانند.البته از سایر مسائل نیز نباید غافل شد. به عنوان مثال، وضعیت اقتصادی و معیشتی خانواده ها را نیز می توان به همان اندازه در کاهش نرخ باروری خانواده ها مؤثر دانست. در واقع، شرایط دشوار اقتصادی به دلیل افزایش نرخ تورم و تبعات آن همچون افزایش اجاره نشینی ها در خانه هایی با مساحت اندک، خود یکی از علت های مؤثر در کاهش تمایل به ازدواج، گسترش روابط فرا زناشویی و گرایش زوج های جوان به نداشتن یا حداقل داشتن یک فرزند است.
این امر رابطه مستقیمی با نهاد دولت و نقش آفرینی آن در چالش های خانواده ایرانی دارد. از طرفی، هم توجه به مصرف گرایی و تضعیف مسائل اخلاقی و معنوی و سست شدن روابط عاطفی در جامعه، بر جایگاه خانواده تأثیر منفی گذاشته است. این تقدس زدایی اینک خطری برای استحکام خانواده گردیده است. اکنون ازدواج، بیشتر یک قرارداد است تا یک امر مقدس که نهاد خانواده را تشکیل می دهد.اما از بزرگترین چالش های خانواده ایرانی، تغییرهای عمده روی داده در آن است. کوچک شدن خانواده به همراه زندگی در خانه های کوچک، قدرتمندتر شدن زنان و استقلال مالی آنان، فردگرایی و گریز از تفکر به منافع جمعی خانوادگی، از عمده ترین این چالش ها فراروی خانواده ایرانی است.با وجود تغییرهایی که در نهاد خانواده ایرانی اتفاق افتاده است، هنوز این نهاد محبوبترین نهاد اجتماعی با نفوذ اجتماعی بالا محسوب می شود که کانون اصلی سامان دهی اجتماعی است و در کنار دو نهاد دیگر دین و دولت قرار می گیرد.
امروزه »نهاد خانواده، قدرتی دارد که در آن با احساس تعلق نزدیک به دیگران و اعضای خانواده، مانع از سرگشتگی ها و سرخوردگی_های عمیق روحی و روانی در افراد می شود. اساساً این که گفته می شود روابط جنسی باید در چارچوب خانواده انجام شود، به این دلیل است که آن را با نوعی عاطفه همراه می_سازد و افراد، هم از نظر جسمی و هم روحی به خانواده متصل می شوند. هم چنین می گیرد تا جایی که خانواده، توانایی غلبه بر حس میرایی در زندگی را به دست می آورد«.
خانواده ایرانی در طول تاریخ به خوبی توانسته است این رسالت را انجام دهد و هم اکنون نیز همبستگی و وابستگی خانواده ایرانی در قبال بحران هایی چون رسوخ فردگرایی در افراد جامعه بی نظیر است. مسأله فردگرایی در جهان امروز که نهایتاً می تواند به تخریب همبستگی خانوادگی بینجامد، مهم ترین چالش است که از نمودهای آن نیز بی توجهی به تشکیل خانواده، فرزندآوری و اخلاقیات خانوادگی است. راه حل این مسأله نیز در دین اسلام تبیین شده است.امروزه درست است که خانواده ایرانی تغییرهایی را به خود دیده است اما نفوذ و رسوخ ارزش های دینی در اذهان اکثریت افراد جامعه به قدری مستحکم است که ارزش های متضاد با آن به سختی می توانند جایگزین شوند؛ چراکه دین در طول تاریخ با فرهنگ جامعه ایرانی درهم تنیده شده است و دولت نیز همپای این در هم تنیدگی پیش رفته و در حفظ کیان خانواده ایرانی نقش مثبتی داشته است.در نگاه به آینده، مشخص است که جامعه روبه جلو حرکت می کند و نمی توان خانواده را در آن متوقف کرد؛ اما بایستی در روبه جلو بودنش با جامعه پذیری درست افراد، آن را به سمت مطلوب هدایت کرد. در مورد خانواده ایرانی بایستی ارزش ها و مطلوب های دینی و فرهنگی راهنمای خانواده در مسیر دستیابی به وضع مطلوب بر مبنای اصول جمهوری اسلامی ایران باشد.«دولت باید سیاست ها را به گونه ای رقم بزند که کسی که تمایل به فرزندآوری دارد در این سیستم بتواند از ظرفیت ها استفاده کند. امنیت شغلی، معماری مناسب و آینده روشن برای فرزندان عواملی است که باعث می شود خانواده تصمیم به فرزندآوری داشته باشند یا نداشته باشند نه این که مستقیماً مداخله کند. دولت در این فضا می تواند نقش هدایتگر، سیاستگذار و عدم مداخله گری را ایفا کند.از طرفی، سیاست ها و هدایت هایش باید به سمتی حرکت کنند که انسجام در میان افراد خانواده بیشتر شود تا از این طریق دغدغه مسائل اقتصادی و آموزش، دغدغه نخست خانواده ها نباشد. خانواده ها باید بتوانند در عین داشتن استقلال مالی، دغدغه های فرهنگی و اخلاقی خودشان را دنبال کنند». بدین ترتیب است که تعاملی صحیح بین دو نهاد دولت و خانواده شکل می گیرد و اهداف بلندمدت جمهوری اسلامی نیز دست یافتنی می شود.با روند کنونی به نظر می رسد خانواده ایرانی در آینده به سمت هنجارها و شیوه های خارج از قانون نمی رود و در چارچوب ها حرکت می کند؛ به شکلی که برخی معتقدند خانواده ایرانی به شکل هسته ای، در آینده تلفیقی از فردگرایی و خانواده گرایی خواهد شد؛ یعنی خانواده بر اساس اجتماع فردیت های انسجام یافته ای که با هم تفاهم و سازگاری دارند، شکل می گیرد. هم چنین رابطه تعاملی صحیح بین سه نهاد خانواده، دین و دولت، خود منجر به تحکیم و انسجام نهاد خانواده خواهد شد.ا
گر نهاد دین به خوبی بتواند به رواج اخلاقیات در وجدان بیدار و آگاه جامعه بپردازد و نهاد دولت به تسهیل دستیابی خانواده به نیازهای اولیه زندگی اجتماعی کمک کند، نهاد خانواده می تواند به کارکردهای اصلی خود هم چون تربیت نسل آینده، ایجاد آرامش و ثبات اجتماعی و در نهایت کاهش پدیده های مخرب اجتماعی بپردازد.این مسأله در نتیجه ی شکل گیری تعامل صحیح بین این سه نهاد، سیاست گذاری های فرهنگی و بهره گیری از ظرفیت های سنتی و گسترش انگاره ها، تساهل و تسامح سنجیده دینی میسر خواهد شد؛ که در نهایت می تواند به تعامل صحیح این سه نهاد و ارتقاء منزلت خانواده و هم چنین فرهنگ خانواد گرایی در جامعه ایرانی بینجامد.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۶ ساعت ۵:۵۵ ق.ظ

دیدگاه


5 + = دوازده