نقدي بر کمپين هاي خلق الساعه//

سوراخ دعا را گم نکنیم

سوراخ دعا را گم نکنیم

جعفراحمدی
گروه گزارش:سال گذشته با راه اندازی دیوار مهربانی در شهرهای مختلف، کمپین هایی هم در فضای مجازی برای حمایت از این دیوار ناپایدار تشکیل شدند. آن زمان نقدی بر ماهیت شکل گیری این دیوار نوشتم، که با سیلی ازانتقادات و حتی پیام های توهین آمیز مواجه شدم. البته این امر تاحدودی طبیعی ست چون مخالفت با امری به ظاهر پسندیده در نظر افکار عمومی، چنین برخوردهایی را هم می طلبد.
اکنون بعد از یک سال کمپین های مختلف با رویکردهای انسان دوستانه در فضای مجازی شکل گرفته که از اقشار مختلف عضو گیری می_کنند و به طرق مختلف فعالیت می کنند. از جمله این کمپین ها می توان به کمپین کمک به کارتون خوابها و حمایت از کولبران اشاره کرد. در این نوشتار می خواهم با نگاهی انتقادی ظهور کمپین های بشردوستانه از جنس حمایت های مالی را نوعی تن دادن به استبداد رسانه ای و ساختارمدرن اجتماعی تلقی کنم. استدلالات خود را برپایه ی موارد زیر بیان می کنم.
بر اساس نظریه برجسته سازی در ارتباطات این رسانه ها هستند که مشخص می کنند در زندگی ما و در اطراف ما کدام رویدادها و حوادث مهم هستند و کدام یک بی اهمیت؛ و اینکه کدام رویداد باید موضوع بحث افکار عمومی باشد. در پس تشکیل هر کمپینی رسانه ها نقش اساسی دارند و این رسانه ها هستند که با برجسته کردن یک رویداد به افکار عمومی سمت و سو می دهند که درخصوص چه موضوعی تفکر کنند و برایش تشکیل کمپین بدهند.
تا اینجا ی بحث شاید همه به نوعی و تاحدودی با من هم عقیده باشند و این سوال پیش بیاید که خوب چه ایرادی دارد که برای تشکیل یک کمپین بشردوستانه رسانه ها پا پیش بگذارند؟ پاسخ این سوال را می توان با توسل به نظریه صنعت فرهنگ نظریه پردازان مکتب فرانکفورت به وضوح پاسخ داد. بر اساس دیدگاه نظریه پردازان مکتب فرانکفورت _ و در راس آنها آدرنو- »آن هنگام که رسانه ها موفق به تاثیرگذاری شوند، نوعی جبر عمل رسانه ای محقق می شود و انواع پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت ظاهری و نهادی را دچار جامعه می کنند. از این منظر ناهنجاری های جامعه مدرن و همه مصائب و مسائل و مشکلات اجتماعی مثل احساس فقر، هرزگی، قمار، خشونت و… محصول تولید رسانه ای است«. این نوع حرکت_های مردمی هم سو با رسانه، تنها نتیجه اش »بازتولید نوعی نظام اقتدارگرایانه اجتماعی امنیتی شدن فضای اجتماعی و رونق بازار استبداد است. از دیدگاه فرانکفورتی ها در این فضا ناجی_های اجتماعی در قالب جریان های مقاومت و نهضت های سیاسی ظهور می یابند و درگیری و تضاد اجتماعی توسعه می یابد. این جریان نیز رهایی بخش نیست و به دنبال خدشه دار شدن حوزه فردیت و توسعه تضاد اجتماعی نهضت_های افراطی قدرت می گیرند و فشار بر نخبگان اجتماعی قدرت می یابد.«
در چنین وضعیتی فرد بیش از آنکه با خودآگاه خود تصمیم بگیرد به ناخودآگاه خودش وابسته است و این به معنای این است که افراد به جای اقدام مبتنی بر اندیشه تدبیری، براساس اندیشه لحظه ای تصمیم می گیرند. بر این اساس دیری نمی پاید که تشکیل این کمپین های بشر دوستانه نه تنها مشکلی را حل نمی کند بلکه باعث بدفهمی مسئله و انحراف آن به سمت مسائل غیرواقعبینانه می شود.
درجامعه شناسی گفته می شود که، مسائل و مشکلات اجتماعی علت های اجتماعی دارند و برای رفع آنها ابتدا باید علت ها را شناخت و به سراغ آنها رفت. کسانی که برای تشکیل گروه ها و کمپین های خیرخواهانه آستین بالا می زنند معمولا نگاهشان به مشکلات و علت آنها، نگاه عمیق و دور بردی نیست. مثلا می گویند علت کارتن خوابی و کولبری فقر و نداری است، پس ما باید فقر را با جمع آوری و اهدای کمک های مالی رفع کنیم. این دلسوزان هرگز این سوال را از خود نمی پرسند که علت فقر و نداری چیست؟ و برای ازبین بردن عوامل به وجود آورنده فقر نه تلاشی و نه توجهی نمی کنند. در عصر حاضر نیازهای انسانی در قالب سازمانهای مدرن تعریف می شوند؛ یعنی برای هر نیاز انسانی یک سازمانی تشکیل می شود که وظیفه برطرف کردن آن نیاز و کارویژه های آن را برعهده دارد. معمولا مدیریت این سازمانها به عهده دولت و حکومت است. اگر مشکل و مسئله ای در بخشی و حوزه ای از زندگی شهروندان به وجود بیایید، به معنای این است که آن سازمان وظیفه خود را درست ایفا نکرده است یا اینکه سیاست های آنها در این بخش نادرست بوده است.
پس شهروندان باید مسئولان آن سازمان و حوزه را مورد بازخواست قرار دهند. شهروندان باید انرژی خود را صرف فشار به دولت برای حل و برطرف نمودن آن مسئله کنند؛ نه اینکه کمپین_ها و گروههایی تشکیل بدهند که با دولت همسو شوند و به جای حل مسئله، آن را به بیراهه بکشانند. این اقدام به تشکیل گروه های حمایتی باعث می شود مسائل واقعی از اذهان پاک شوند و مردم مقاومتی در برابر دولت انجام ندهند.
اقدامات گروههای خیرخواهانه و بشردوستانه عموما با چاشنی اقتصاد صورت می گیرد. اقتصاد از طرفی زمینه ساز حذف سیاست در اذهان مردم می شود و از طرفی دیگر باعث می شود به جای توجه اجتماعی به سمت نخبگان، به سمت سرمایه داران و صاحبان پول و ثروت کشیده شود. برای همین است که گدا پروری نتیجه مستقیم فعالیت های این گروهها و کمپین های انسان دوستانه است. سیاستی که فرد را بیشتر زیر سلطه ی استبداد می برد. از فقرا انسانهایی می_سازد که قدرت تغییر ندارند و این وضعیت فقر و فلاک آنها را همواره بازتولید می کند واین از اهداف نظام سرمایه داری است. در نهایت این نگاشته درجهت مخالفت با انجام فعالیت های انسان دوستانه نیست، بلکه قالب و محتوای این اقدامات بسیار مهم و تاثیرگذار است. گاهی ممکن است تزریق پول و کمک های مالی در مواردی خاص، اقدامی مناسب و به جا باشد ولی وقتی جامعه آماری وسیع باشد چنین اقداماتی نه تنها مفید نیست بلکه تاثیر منفی خواهد داشت. مشارکت اجتماعی در شکل گیری جامعه مدنی غیرقابل انکار است ولی این مشارکت باید در راستای آگاهی بخشی باشد. مشارکت اجتماعی گاهی منجر به شکل گیری یک جامعه ی توده ای می شود که شکل گیری آن در تضاد با جامعه مدنی است. فقط درجامعه توده ای می توان به سرعت عواطف و احساسات مردم را به وسیله رسانه ها تحریک کرد و مانع از فهم دقیق مسائل و مشکلات شد.
کمک به اقشاروگروههای ضعیف جامعه تنها با اقدامات ترحم آمیز کمک مالی صورت نمی گیرد، شاید آگاه کردن آنها از وضعیتی که باعث ضعیف شدن و محرومیت آنها شده، بخشی از فرایند توانمندسازی آنها باشد. دادن کمک مالی ضعف و وابستگی آنها را دوچندان می کند.
مناسب است که توان و انرژی نیروهای مردمی بر روی سازوکارهای زیربنایی و اساسی متمرکز شود. وگرنه دیری نمی پاید که احساسات مردم فروکش می شود و رهاورد چنین حرکت هایی بی اعتقادی و بی اعتمادی به نیروی های اجتماعی خواهد بود. نیروهایی که باید دولت و حاکمیت را وادار به عمل کند.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۵ ساعت ۴:۵۹ ق.ظ

دیدگاه


+ 1 = شش