سهم زنان از فضاهای شهری

سهم زنان از فضاهای شهری

گروه گزارش:فضاهای بازشهری افزون بر بسترسازی ارتباط و تعامل اجتماعی شهروندان و همچنین امکان برقراری برخوردهای اجتماعی، از بروز مشکل های روانی و افسردگی جلوگیری کرده و زمینه ی تقویت اعتماد به نفس و خطرپذیری را نیز فراهم می کند.
از آن جا که زندگی روزمره ی مردان و زنان در این فضاها رخ می دهد، مناسب بودن این فضا برای استفاده ی تمام گروه ها موضوع بسیار مهمی است. یک جامعه شناس برحضور پررنگ زنان در جامعه تاکید کرد و گفت: با تغییر شیوه های رفتاری و باز شدن فضا برای حضور زنان در جامعه، شاهد حضور پررنگ زنان در بازار کار و فضاهای عمومی هستیم که با کمترین دستمزد دوشادوش مردان به فعالیت می پردازند و سعی بر اثبات کارآیی و مهارت خود در حوزه های گوناگون دارند. اما آن چه که ما در این نشست به آن خواهیم پرداخت چگونگی گذران اوقات فراغت زنان در فضای عمومی و خواسته های آنان است. همچنین توجه به این که در فضای عمومی چه چیزی باید برای زن مهیا شود و کمبود چه مواردی احساس می شود؟
از نگاه این استاد دانشگاه، جامعه شناسان رویکردهای گوناگونی بر مقوله ی فراغت دارند که بر اساس آن نمی توان یک تعریف جامع از فراغت و کار ارایه داد.بنا به گفته ی وی، گروه نخست، کارکردگراها هستندکه زمان کار و زمان فراغت را در قالب ۲ تعریف مجزا بیان می کنند اما در هر حال، نقش فراغت را در تحکیم نظام اجتماعی، کسب فرصت هایی برای ارتقای مهارت مردم،کاهش جنبه های نامطلوب زندگی در کار و در نهایت ارتقای سلامت جامعه خاطر نشان می کنند. گروه دوم مارکسیست ها هستند که سرمایه داری را مدیر سامان دادن فراغت می_دانند. به همین دلیل، دولت ها و شرکت های کاپیتالیستی، نهادهای قدرت هستند که فضاهای فراغتی مشخصی مانند باشگاه ها، سینماها و غیره را ساماندهی کرده و در نهایت اوقات فراغت را از کار جدا می دانند. به اعتقاد این گروه، فراغت در دنیای سرمایه داری مصرفی شده و تمایزهای طبقاتی را دامن زده است.
گروه آخر، که موضوع بحث ما هم است افرادی هستند که به کنش متقابل در فراغت اعتقاد دارند و می گویند که درست است که سپهرهای گوناگونی همچون جامعه، خانواده و نهادهای کار وجود دارند و انسان ها نقش های متفاوتی می_گیرند اما در تمام این موارد، افراد می توانند فراغت داشته باشند.
تنها باید دانست که انسان ها فراغت را شکل نمی دهند بلکه فراغت هویتی مستقل دارد و هویت انسان را سامان می دهد و باعث بازنمایی و خودشناسی بیشتر افراد می شود. در این جا رویکرد سوم یا همان کنش متقابل، موضوع مورد توجه این جلسه است.
عزیزی در ادامه ی سخنان خود، شهرهای کنونی را شهری پسامدرن عنوان کرد که در آن شاهد هژمونی (اقتدار) تولید غیرمادی هستیم و کالاهایی از جنس کار عاطفی، خدماتی، شناختی و فکری تولید می شود که نقطه ی تمایز شهرهای پسامدرن با شهرهای مدرن است. شهری که با انقلاب اطلاعاتی شکل گرفته و در عرصه ی کیفیت و خلاقیت رشد به سزایی داشته است و بخش های کار، زندگی و تفریح درهم آمیخته و جدایی ناپذیر هستند. در این شهرها، تغییرهایی در ارزش ها به وجود آمده که خودشکوفایی انسان ها، بالا رفتن ریسک پذیری و تدبیر جمع گرایی ها به فردیت از نشانه های آن است. همچنین تاثیر چشمگیری بر کار گذاشته به این معنا که ساعت کار، تفریح و زندگی درهم آمیخته شده است. اکنون در این شهر قابل انعطاف که در آن انسان، محور تولید است و ساختارهای افقی و روان، برجسته تر از همیشه نمود می کنند، فراغت عنصری برای تاب آوردن در برابر خطر پذیری_های موجود است.
عزیزی افزود: حال اگر سه عنصر کلیدی انعطافِ کار و زندگی، کالایی شدن فراغت و گسستگی زمان را در نظر بگیریم، می بینیم که طبیعت کار و فراغت دگرگون شده و تاریخ مصرف شغل عامل تعیین کننده ی هویت از بین رفته و چگونگی گذران فراغت، هویت ساز شخصیت افراد است. در این فضا ازدواج و مرگ تنها انتخاب افراد نیست و افراد می توانند انتخاب_های بیشماری برای زندگی خود داشته باشند. از نگاه وی، حال زنان در این عرصه به دلیل گسسته بودن زمان و انجام دادن همزمانی چند کار، دارای ویژگی زمان متفاوتی از مردان است. در شهر پسا مدرن، زنان ترجیح می دهند فراغتی داشته باشندکه گسسته باشد و در صورت تمایل بتوانند فراغت داشته باشند.
پس فراغت بستری برای انتخاب های شخصی و ارتقای اعتماد به نفس در زنان است و باعث شکل گیری نوعی مقاومت در برابر ساختارهای حاکم خواهد شد. این مقاومت از راه ارتقای فرصت ها و تمرین قدرت های فردی صورت می_گیرد. فراغت دارای سه هدف لذت، آسایش و آرمیدگی و روابط با دیگران است که در ۲ هدف نخست، فراغت از جنس یادگیری نیست اما در هدف سوم، فراغت از جنس یادگیری است.
از نگاه شادی عزیزی، بسیاری از زنان در شهرهای بزرگ، در فضاهای عمومی و تفریحی حضور دارند اما باید پرسید که آیا این فراغت از نوع یادگیری است یا از نوع آرمیدگی؟ فضا و مکان ۲ عنصر بسیار مهم در شکل دهی روابط جنسیتی و هویت های هم پیوند است. زمانی که حرکت در شهر برای زن سخت باشد و زن محدود به برخی فضاها باشد که همین امر باعث ناتوانی زنان در ساخت روابط جنسیتی و هویت_های هم پیوند خواهد شد، بنابر این در سلطه قرار می گیرد و هویتی محدود پیدا می کند.
به این معنا که مجبور می شود فراغت را در خانه ی خود به صورت خصوصی سامان دهد. این عضو هیات علمی دانشگاه افزود: در شهر پسا مدرن، خیابان مقصد است و فقط محل وصل و عبور نیست.
بنابراین خیلی اهمیت دارد. در این شهر، زنی که مادر است و با کالسکه ی فرزند به راحتی وارد عرصه ی فضای شهری می شود، با شبکه های اجتماعی ارتباط برقرار می کند، از فراغت هایی که برای وی سامان یافته، استفاده می کند و به ارتقای مهارت می رسد.
اما در شهر ما، از زنان می خواهند که فرزندآوری کنند و جمعیت رو به پیری را نجات دهند اما غافل از این که یکی از ترس های زنان این است که به محض بچه دار شدن محدود به حرکت می شوند؛ حرکت از نوع فیزیکی گرفته تا حرکت های اجتماعی.
نبود فضا برای هویت سازی هم پیوند میان زنان و مردان یکی از چالش_های شهرهای ایران است که عزیزی با اشاره به آن، افزود: خیابان های شهر ما با ساختارهای مردانه شکل گرفته و فضاهای عمومی، امکاناتی متناسب با جنس زنانه ندارد، در نتیجه خیابان ها به محلی برای گذر و عبور تبدیل شده اند. حتی ساخت بوستان های مادران هم بر محدودیت و جداسازی زنان از فضای شهری افزوده است.
عزیزی اظهار داشت: شهرها باید به ما این اجازه را بدهند که در خیابان فراغتی از جنس مهارت آموزی داشته باشیم. آن وقت است که یک زن در دوره های متفاوت زندگی می تواند نقش پذیری های گوناگون داشته باشد و فراغت وی از هر سه جنس لذت، آرمیدگی و روابط با دیگران خواهد بود. از نگاه نعمت الله فاضلی شهرنشینی و علم، ۲ عامل اصلی تغییر دنیای معاصر و افزایش رشد شهرنشینی است که قبیله ها را ازکوچ رو بودن به یک جا نشینی تبدیل کرد.
پس از آن شاهد جابه جایی جمعیتی از روستاها به شهرها و سپس پدیدار شدن کلان شهرها بودیم. در این دوره های تحول شهرها، زنان موقعیت متفاوتی نسبت به گذشته پیدا کرده و توسعه ی شهری سرنوشت رو به بهبودی برای آنان رقم زده است. بر همین اساس، با توجه به افزایش حضور زنان در جامعه، آگاهی، شکل گیری و پاسخگویی به نیازها نیز تغییر یافته است.
این جامعه شناس در ادامه با انتقاد به این نگاه که زنان در شهرها محدود هستند و احساس ناامنی می کنند،گفت: دیدگاه مردسالار بودن شهر ممکن است برای کسب عدالت جنسیتی و نجات دادن از کوری جنسیتی در حوزه ی شهر و علوم اجتماعی مفید باشد و ذهن ها را به سوی رفع تفاوت های جنسیتی و حساسیت بکشاند اما نکته این است که آیا به واقع شهرها مردسالارانه هستند؟ با دید واقع بینانه درمی یابیم که زن ها نیز شهرها را تغییر داده اند همانطور که شهرها باعث تغییر زنان شده اند. زنان به تدریج از راه نقش های اداری وارد فضای شهر و شبکه ی اجتماعی شدند. زن رویت پذیر شد و عینیت وی در فضای عمومی اجتماعی قانونی شد. تا آن جا که زن نه فقط به عنوان موجود مادی، بلکه به عنوان نشانه و نماد شناخته شد.
وی اظهار داشت: تغییر کلمات و گفتارها از مردانه به زنانه، تغییر در وضع پوشش مردان، تغییر در ساخت فضاهای شهری و آراستگی آن، نشان از نفوذ ذایقه ی زنانه یی است که از شهری شدن زنان و در نهایت زنانه شدن شهرها سرچشمه می_گیرد. در نتیجه باید گفت نقدهای مطرح شده از مردسالار بودن شهرها و در نتیجه حضور کم زنان در جامعه واقع بینانه نیست و تنها دلسرد و ناامیدکننده است. این در حالی است که در سال_های گذشته مفهومی با عنوان شهر دوستدار زن در مدیریت شهری مطرح و گسترش یافته است. این مفهوم به دنبال راهی برای ساختن شهری متناسب با خواسته های زنان است. همچنین پروژه های بزرگی در پیوند با این مفهوم در شهرداری در حال اجرا است.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۵:۰۴ ق.ظ

دیدگاه


هشت − = 1