سر دادن «مرگ بر آمریکا» حق ایرانیان است اما «آیه قرآن» نیست

سر دادن «مرگ بر آمریکا»  حق ایرانیان است  اما «آیه قرآن» نیست

گروه سیاسی: هر چند در روابط ایران و آمریکا، اتفاقاتی افتاده و حامیان گفت و گو در دو کشور، بر سر کار آمده‌اند، ولی واقعیت این است که تا کنون، تحولی رخ نداده است و ایران و آمریکا، همچنان در وضعیت تخاصم به سر می‌برند: در آن سو، همچنان اهرم فشار و تحریم به کار می‌رود و در این سو، شعار مرگ بر آمریکا، سر داده می‌شود.
البته هیچ انسان عاقلی نمی‌تواند انتظار داشته باشد که ثلث قرن قطع رابطه و عداوت، با چند دیدار و گفت و گو، جای خود را به دوستی و تعامل بدهد؛ مهم این است که باب گفت و گو گشوده شده و این، تازه آغاز راه است که طی آن، دو طرف خواهند کوشید در ساختار جدید رابطه، منافع بیشتری را برای خود کسب کنند.
بنابراین، همان طور که از سوی آمریکایی‌ها، فشارهای اقتصادی و سیاسی همچنان ادامه دارد، از این سو نیز، دستکم شعار مرگ بر آمریکا می‌تواند به عنوان واکنشی طبیعی از سوی مردم ایران ادامه داشته باشد.
اتفاقاً استمرار این شعار و ضدیت با آمریکا در فضای داخلی، می‌تواند کمک حال مذاکره کنندگان ایرانی باشد که بتوانند در امتیاز گیری قدرت چانه زنی داشته باشند.
مرگ بر آمریکا، شعاری سیاسی و واکنش معقولانه مردم ایران به جنایت‌ها و خیانت‌هایی است که آمریکا علیه ایران روا داشته است. بنابراین، تا زمانی که روند جنایت و خیانت از سوی آمریکا ادامه داشته باشد، این شعار در برابر آن اعمال، حداقل کاری است که از عهده مردم ایران بر می‌آید و لذا جایی برای تخطئه آن نیست.
با این حال، رنگ و روی آسمانی دادن به این شعار و آن را وحی گونه خواندن، اشتباه استراتژیکی است که از سوی برخی افراد و جریان‌ها، دنبال می‌شود.
روزی در این کشور، شعار مرگ بر شوروی و مرگ بر فرانسه سر داده می‌شد و زمانی، در حالی که هنوز شوروی تجزیه نشده بود صلاح کشور بر این شد که دیگر این شعار سر داده نشود و زمانی هم مرگ بر فرانسه بایگانی شد و در هیچ کدام از تعطیلی این دو شعار نیز، نه قرآن زیر سوال رفت و نه مقدسات خدشه دار شد.
حال نگاه کنید به برخی سخنانی که اخیراً مطرح می‌کنند و یک شعار سیاسی را تا حد آیه قرآن و اصول دین و مذهب بالا می‌برند: این شعار اساس مکتب تشیع است؛ مرگ بر آمریکا صریح آیه قرآن است؛ این شعار از اصول انقلاب است و …
فراموش نکنیم که سیاست و روابط خارجی مفاهیمی سیال هستند و بر مبنای منافع ملی قابلیت دگرگونی دارند؛ لذا امکان دارد روزی منافع ملی ایران بر مبنای سه اصل عزت، حکمت و مصلحت ایجاب کند که این شعار سر داده نشود یا محدود شود.
در چنان وضعی، با این فضاسازی‌های ایدئولوژیک و همسان سازی یک شعار سیاسی با اساس دین و مذهب و انقلاب، چه باید کرد؟ باید شعار را سر بدهیم هر چند علیه منافع ملی خودمان باشد؟ یا این شعار که همسان مقدساتش کرده‌ایم را قطعش کنیم و به مقدسات پشت پا بزنیم!؟
افراط و تفریط، همزاد تاریخی ما ایرانیان بوده است و ضرب‌المثل از این سمت پشت بام افتادن یا از آن سمتش، اشاره به همین روحیه مخرّب است. اکنون نیز در قبال رابطه با آمریکا، همین کُند روی و تند روی‌ها را شاهد هستیم. عده ای در ورطه شیفتگی‌اند و گروهی نیز چنان تند می‌روند و از آن سوی بام افتاده‌اند که یک شعار سیاسی را تا حد قرآن خدا بالا می‌برند و فکر این را نمی‌کنند که اگر فردا به هر دلیلی مرگ بر آمریکا نیز به مرگ بر شوروی و فرانسه بپیوندد، آن وقت جواب کسانی که با سخنان اینان دچار این باور شده‌اند که این یک شعار وحیانی است را چه خواهند داد!؟
آمریکا، کشوری است مانند بقیه کشورهای جهان و قدرتی است مانند سایر قدرت‌های دنیا نظیر روسیه و انگلیس و البته توانمندتر از آنان.
ما با این کشور، به دلایلی در طول ۳۳ سال گذشته، رابطه سیاسی نداشته‌ایم و هر دو کشور، علیه یکدیگر کار کرده‌اند و شعار داده‌اند.
حال ممکن است همان طور که روزی قطع رابطه کردیم، بار دیگر رابطه را برقرار کنیم و همان طور که روزی علیه اش شعار می‌دادیم، دیگر شعار ندهیم. بنابراین، نیازی به ایدئولوژیک کردن ماجرا و هزینه کردن از دین و مذهب و قرآن برای آن نیست.
در روابط بین‌الملل، نه رابطه اصالت دارد و نه قطع رابطه، نه شعار دادن اصیل است و نه شعار ندادن؛ آنچه مهم است چیزی است به نام منافع ملی که متأسفانه بعضی‌ها، هنوز که هنوز است از درک آن عاجزند.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۲ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۵:۱۰ ق.ظ

دیدگاه


هفت + 9 =