سرنوشت خود کنترل کنیم

سرنوشت خود کنترل کنیم

گروه خانواده و سلامت :آیا تا به حال با مشکل مواجه شده اید. این مشکل تا چه اندازه روند زندگی شما را تحت تأثیر قرار داده است؟ تا چه حد در مقابل آن احساس توانمندی برای مقابله و یا احساس عجز کرده اید. آیا مشکل خود را مورد تجزیه و تحلیل قرار داده اید تا زیربنای آن را بیا بید؟ به نظر شما مشکلتان تا چه اندازه واقعی بوده و چه میزان به نحوه نگرش شما نسبت به آن مربوط بوده است.
کنترل سرنوشت خود:مردم اکثراً وقت و انرژی زیادی صرف انجام کاری غیرممکن یعنی تغییر دادن اعمال دیگران و کنترل آن می کنند و به اشتباه تصور می کنند که قادر به انجام عملی قابل اجرا یعنی تغییر دادن افکار یا اعمال خودشان نیستند. آنها سخت پایبند طرز فکر غیرعاقلانه شماره ? هستند و به ندرت با آن مبارزه می کنند. این طرز فکر به شرح زیر است:»احساس بدبختی من ناشی از فشارهای بیرونی است و من کنترل کمی بر روی احساساتم دارم. مردم می توانند حرف هایی را که به خودشان می زنند تغییر دهند و از این طریق بهتر فکر کنند یا به خودشان فکر کنند.«
غلبه بر اضطراب:»این که فرد به مسائل خطرناک بیش از اندازه فکر می کند و نگران است« اگر با وجود تلاش برای مبارزه با این اضطراب و کسب موفقیت دوباره مضطرب شدید تعجب نکنید. انسانها از هر آنچه قبلاً برای آنها ترسناک بوده است، باز هم می ترسند هر چند دیگر برایشان ترسناک نباشند. حتی وقتی با رفتن به جاهای بلند بر ترس خود از بلندی غلبه می‌کنید باز هم ممکن است گاهی از بلندی و سقوط از آن بترسید. در این مواقع ترس خود را بپذیرید و بار دیگر با آن مبارزه کنید غالباً با این کار ترس شما زود برطرف خواهد شد.
در این رابطه یادتان باشد که فناپذیرید و ذاتاً محدودیت هایی دارید. همچنین یادتان باشد که نمی توانید به طور کامل بر ترس ها و اضطراب ها غلبه کنید و زندگی یعنی جنگ دائمی با نگرانی‌های نامعقول. اگر در این جنگ هوشمندانه و بدون غفلت عمل کنید، تقریباً از نگرانی های غیرضروری خود خلاص خواهید شد.
خویشتندار شدن:آسانترین راه آن است که از روبه رو شدن با مشکلات زندگی اجتناب کنیم و از زیر بار مسئولیت ها شانه خالی کنیم و سعی نکنیم دنبال خویشتنداری باشیم.اگر قرار است که فرار از مشکلات و مسئولیت ها باعث شود به پاداش کمتری برسیم و اعتماد به نفس ما را کاهش دهد پس عاقلانه تر این است که راههای دشوارتر را انتخاب کنیم.این به آن معنا نیست که کارها و مسئولیت های غیرضروری را به گردن بگیریم بلکه ما می توانیم فعالیت های واقعاً لذت بخش را در نظر بگیریم و بدون هرگونه خصومتی با کمال میل آنها را انجام دهیم.همین که خویشتنداری را آغاز کردیم خواهیم دید که کارها برایمان آسانتر خواهند شد.
بازنویسی تاریخچه شخصیتی:»گذشته ما بسیار مهم است و هر چه که در گذشته بر ما تأثیر زیادی گذاشته حالا نیز حتماً بر احساسات و رفتار کنونی ما تأثیر می گذارد.«برای مبارزه با تأثیرات گذشته می توان از روش های زیر استفاده کرد.
ما نمی توانیم یک دفعه آدم دیگری شویم اما می توانیم از همین امروز تغییر دادن خود را شروع کنیم. گذشته یک نقص بوده و نه یک مانع کامل.به خطاهای گذشته خود اعتراف کنیم و خودمان را به خاطر آنها سرزنش نکنیم.
وقتی خود را اسیر گذشته هایی می بینید که مزاحم اهداف فعلی شما هستند، می توانیم با زبان و عمل خود با آنها مبارزه کنیم. به طور کلی بهتر است برای آن که تغییرات را پایدار کنیم، عمل را هم چاشنی آنها سازیم. خودمان را به خاطر مبارزه با گذشته ها تقویت کنیم و هر بار که تحت تأثیر گذشته های خود قرار گرفتیم خود را به شکل خفیفی مجازات کنیم.تدریجاً تمرین کنیم، تا هنگام تجسم وضعیت های خطرناک به جای مضطرب شدن نگران شویم.یادمان باشد گذشته گذشته است. کلیدهایی که می توانند قفل صندوقچه شکست های گذشته را بگشایند و آنها را زمینه ای برای موفقیت های حال و آینده کنند عبارتند از: زمان و کار، تمرین و تمرین، تفکر، تصور و عمل.
پذیرش واقعیت:بله واقعیت تلخ است اما با این حال نباید ناامید شویم. طرز فکر غیرعاقلانه شماره ?: »مردم و اشیا باید اصلاح شوند و اگر نتوان برای حقایق تلخ زندگی راه حل های خوبی پیدا کرد خیلی خیلی بد و وحشتناک خواهد شد.« برای مبارزه با کمال گرایی و یاد گرفتن پذیرش واقعیت باید از چند قاعده کلی پیروی کرد.
اگر می خواهیم به دیگران کمک کنیم تا عوض شوند باید آدمی پذیرا، مهربان و غیرانتقادی باشیم و سعی کنیم مسائل را از دریچه چشم آنها ببینیم حتی وقتی دیگران با ما رفتار زشتی دارند آنها را سرزنش نکنیم و درصدد تلافی کردن رفتارشان نباشیم. مدام با کمال گرایی بجنگیم.
از آنجا که هیچ راه حل کاملی برای مسائل و مشکلات وجود ندارد بهتر است به دنبال مصالحه و راه حل های معقول باشیم. وقتی راههای غیرکمال گرایانه را انتخاب می کنیم هنوز هم فرصت داریم تا راههای دیگر را هم برگزینیم. چون بهترین راه حل امروز فردا ممکن است راه حل خوبی نباشد.غلبه بر تنبلی:»با تنبلی یا عدم تحرک یا با خوشگذرانی های منفعلانه غیرمتعهدانه می توان به شادی کامل دست یافت.«
عمل کردن به صورت خلاقانه و مشتاقانه به چند دلیل می تواند نقطه اتکای مهمی در زندگی انسانهای شاد به حساب آید. کارهایی که برای یک زندگی کاملتر می شود انجام داد عبارتند از:
خود را غرق دیگران و اشیا خارج از خودمان کنیم. بدنبال اشخاص یا اشیایی بگردیم که بتوانیم صادقانه مجذوب آنها شویم نه این که برای ارتقای عزت نفس خود مجذوب آنها شویم. وقتی خودمان را وقف تلاش و فعالیت خاصی می کنیم سعی کنیم طرحی چالش انگیز و وسیع داشته باشیم. توقع نداشته باشیم زود مجذوب کاری شویم. در علائق خود تنوع ایجاد کنیم.
زندگی عاقلانه در دنیای غیرعاقلانه:برخی از عقاید غیرعاقلانه ای که می شود با آنها به شدت مبارزه کرد:
دیگران باید کارهای مرا دوست بدارند و مرا بپذیرند.همیشه باید عملکرد خوب و موفقیت آمیزی داشته باشم.
بعضی از انسانها بد، پست و شریرند و به خاطر گناهانشان لایق سرزنش و تنبیه اند.اگر کارها درست پیش نروند، وحشتناک، هولناک و خیلی بد خواهد شد.منشأ بدبختی های انسان در بیرون از اوست و ما کنترلی بر افسردگی ها و تأثراتمان نداریم.باید به مسائل خطرناک و ترسناک خیلی فکر کرد و نگران آنها بود.
فرار از مشکلات و مسئولیت های زندگی: گذشته بسیار مهم است چون حادثه ای در گذشته تأثیر زیادی روی زندگی ما گذاشته است.
مردم باید روش خود را تغییر دهند و وقتی نمی توانیم راه حلی برای واقعیت های دردناک پیدا کنیم زندگی خیلی بد و وحشتناکی خواهیم داشت.با تنبلی و عدم تحرک یا خوشگذرانی های منفعلانه و غیرمتعهدانه می توان به شادی کامل رسید.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۶:۰۸ ق.ظ

دیدگاه


× 6 = دوازده