سایه روشن هنرعکاسی در ارومیه …

سایه روشن هنرعکاسی در ارومیه …

علی رزم آرای
گروه فرهنگی : من عکاس نیستم. به تصادف همه عکاس‌اند. من هم یکی از آن همه. ولی عکاس درست وحسابی و حرفه‌ای مقوله دیگری است. کار او صید ماهی نیست، شکار است. نمی‌دانم چرا همیشه بین دو کلمه به ظاهر مترادف صید و شکار فرق فراوان دیده‌ام. صید تصادفی است، شکارعمدی. من از شکارچی بیشتر خوشم می‌آید، البته نه از هر شکار او. بلکه قابلیت طرف جایی است که به سادگی نمی‌توان از آن گذشت. شکارچی به عمد می‌زند. همیشه انگار تیر خلاص می‌زند… »دکتر رضا براهنی« تصویر اول: من همیشه دوربین ذهنم را برمی‌دارم و به جان شهر می‌زنم تا گوشه و زوایه‌ای را شکار کنم و آن را با قلم ثبت کنم یا به ثبت برسانم. یک بارعکسی از هیچ گرفتم و نوشتم از برهوت تاریخ شهرم ارومیه.
موضوع عکاسی بود و ریشه‌هایش. شکار بودم از دست خودم و خالی بودن دست شهرم، و نوشتم که ما کجا و کجاها باید داشته‌هایمان را حس کنیم ودرمقابل سیرنشویم از نداشته‌هایمان! تا چه وقت باید از سِیر بودن و شدن هنر و فرهنگ این شهر بگویم و بگویم. دریغ که دقایقی ازاین سیر بودن و شدن را فهم کنیم و به آینده و حال آن فخر. بار دیگر اما در وادی هنرعکاسی شکار شدم. یک روز جمعه بود. به آئین افتتاح نمایشگاهی دعوت بودم.
می‌دانستم که حال شهرم، امروز شهرم، به کارنامه بزرگان هنر عکاسی سری دارد به سودای جهان. سیف ا… صمدیان هست و رومین محتشم، جواد پورصمد هست و اسفندیاراصغرخانی واحسان مهدیان و صمد قربان زاده و از جوانان شهرام عبادی، مهدی سعادت و…
راستی شهر من چه‌ها که ندارد، عکاسی از عجیب‌ترین آنها است. شاید این بار چندمم باشد که قلمم زمزمه می‌کند اولین بودن شهر ارومیه را در عکاسی با چند ده نمونه دیگر که ظاهرا ً اولین بوده‌ایم به قامت شهرارومیه درقدیم و ندیم این چند ده را!؟
اما این میان عکاسی را هم سر در گریبان مشکلاتی دیدم که گلوی خلاقیت دیگر همراهانش از هنر را هم در این شهر گرفته بود و دریغ از بغضی! نمی‌خواهم ردیف کنم چند و چونش را که مثالش شبیه آن تکه از کلام سعدی شود که میخ آهنین نرود در سنگ! عکاسی به ما یاد می‌دهد که چگونه نوع نگاه کردنمان را تقویت کنیم.
این جمله را مرتضی پورصمدی گفته است. او البته نقاشی را هم در این ردیف قرار می‌دهد. اگر این جمله را به عنوان یک قاعده کلی بپذیریم باید به این نکته برسیم که هر قدر هنرهای بصری در یک جامعه نفوذ عمل بیشتری داشته باشند، بر نگاه همگان از هر صنف در آن جامعه تأثیراتی شگرف خواهند گذارد.
تصویر دوم: در شهر ما وضعیت این نگاه چگونه است؟ اهل هنر یا صنعت عکاسی و یا حتی نقاشی از این نظر بر چه منوال می‌چرخند؟ و…نقاط ضعف و قوت عکاسی ارومیه در سال‌های گذشته به اضافه امسال می‌شود موارد زیر که باید یکایک بررسی و آسیب‌شناسی شوند. به عبارت دیگر تکرار مکرارت همایش‌ها و جشنواره‌ها و … که به اسم عکاسی برگزار شده. اما نتیجه کجاست؟!
برنامه‌های ادارات وسازمان‌های دولتی درزمینه‌های اجرایی و مباحث آموزشی دررشته‌هایی مانند عکاسی و… چگونه و به چه شکل است؟
جایگاه مباحث تئوریک و زیبایی‌شناختی درعکاسی ارومیه کجاست و به چه شکل است؟ پارامترهای آن چگونه رعایت می‌شود؟
علل کمبود یا نبود فضاهای هنری مناسب ( مانند فرهنگسراها، گالری‌ها و…) برای بر‌پایی نمایشگاه‌ها در سطح شهر ارومیه و استان چیست؟رغبت مردم و اهالی شهرارومیه و یا استان نسبت به هنر عکاسی چگونه است؟ هنر یا صنعت عکاسی امروزه به جز نقش بازاری و عادی خود، تا چه اندازه در بالا بردن حس و دانش زیباشناسی در دیدگاه عامه مردم مؤثر بوده و درعملکردهای مختلف اعم از معماری، شهرسازی و… نقش مستقیم دارد؟برای پاسخ گویی به سؤالات طرح شده بالا باید به دنبال یک فرصت و مجال مناسب گشت. تصویرسوم: نقد آثارهنری از مهم‌ترین بخش‌های آفرینش وخلاقیت هنری به شمار می‌آید.
دربدوامرنقد را به واسطه تقدم ظاهری آفرینش اثر به بعد از شکل گیری نهایی آن موکول می‌کنند و عمده برداشت‌هایی که از نقد و اصطلاح آن می‌شود به جنبه سنتی آن باز می‌گردد. با این مفهوم نقد را مترادف ایراد فرض می‌کنند و به جای کالبد شکافی اثرو بازنمایی نقاط قوت و جنبه‌های متعالی آن وعلت تعالی این جنبه‌ها یکسره به ایرادسازی و یا مچ گیری می‌پردازند. درحالی که نقد نیمه مکمل آثارهنری است.
از این نظردرآفرینش آثارهنری، قائلیت به دو بخش کاملا ًمکمل دیده می‌شود: خلقت اولیه اثر، خلقت ثانویه اثر.
خلقت اولیه به شکل نخستین اثراطلاق می‌شود که اثربه تمامی با همه امکانات ساختاری،محتوایی و زبانی در معرض ارائه قرار می‌گیرد تا درحوزه خوانش ( استفاده، خواندن، دیدن و شنیدن و…) مخاطب یا مخاطبین قرارگیرد.
در مقابل، خلقت ثانویه به فرایندی اطلاق می‌شود که در آن اثر با توجه به همه قابلیت‌ها و داشته‌ها از نظر ساختاری، محتوایی و زبانی تشریح و کالبد شکافی می‌شود تا جان حقیقی اثر آشکار شده و پا به هستی مخاطب و جهان هنر بگذار‌د و آماده تاثیرگذار‌ی و تاثیرپذیر‌ی گردد. طبیعتا ً درعکاسی نیز روند انتقادی گفته شده در بالا صادق است. هرچند حوزه نقد از پهنای به وسعت سلیقه، شخصیت و علایق، معنا و زبان و در نهایت زمان و مکان ارائه آثار و کیفیت آن برخوردار است.
اما عکاسی از زوایه‌ای خاص دنیای پیرامون خود را از طبیعت تا مدرنیته و از سنت تا صنعت با نور وتصویر شرح می‌دهد.
این درست نقطه‌ای است که در آن عکاسی و سینما با یکدیگرهم‌سرشت و هم‌سرنوشت می‌شوند اما این سرنوشت و سرشت یکسان، هویت مستقل هنری این دو فرم متفاوت از نظرعملکردی را محو نمی‌کند و درحقیقت به آن تاکید دارد.
هنرعکاسی را می‌توان به سلسه ارتفاعاتی تشبیه کرد که دارای قلل مختلف و متنوعی است. یعنی هر یک از زمینه‌های آن از نظر سبک و شیوه یک قله محسوب می‌شود. عکاسی طبیعت، عکاسی اجتماعی، عکاسی سینمایی، عکاسی ژورنالیستی، عکاسی پرتره، عکاسی صنعتی و… هر یک قله رفیعی از سلسه ارتفاعات عکاسی هستند.
در یک کلام هدف‌گذاری در جهت آینده عکاسی در سطح کلانشهرارومیه و استان آذربایجان‌غربی بستگی به چگونگی بررسی و پاسخ گویی به سؤالات طرح شده در این نوشتار دارد.
دست آخر اینکه برپایی هراز گاهی نمایشگاه‌های انفرادی و گروهی در ارومیه و یا وجود استودیو و لابراتورهای‌های مختلف در سطح شهر دلیل فراگیر بودن رغبت اصولی اهالی و مردم ارومیه به این هنر نیست.
متأسفانه نه فقط در هنر عکاسی که در سطح هنرهای دیگر نیز شاهد گسترش روز افزون ابتذال و بازاری گری بوده‌ و هستیم.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۵ آذر ۱۳۹۳ ساعت ۵:۳۶ ق.ظ

دیدگاه


+ 6 = دوازده