سالمندی واژه گمشده در فرهنگ انسانی ما

سالمندی واژه گمشده در فرهنگ انسانی ما

علی رزم آرای
گروه فرهنگی:نویسنده این نوشتار پیش از این نیز پیرامون موضوع سالمندان و قشر پشیکسوت جامعه از زوایه دیدهای مختلف اجتماعی و فرهنگی و نیز در چهارچوب سیستم آموزشی و تربیتی جامعه انسانی کشور و استان و نیز کلانشهر ارومیه مطالبی به قلم سپرده است.
سالمندی در جامعه شهری ما بنا ویژگی تام تاریخی و سنتی، وضعیت و حضور بغرنجی دارد. از نقطه نظر معاصر شاید عمده¬ترین و عمومی¬ترین دیدگاه به حوزه بازنشستگی معطوف باشد.
قشربازنشسته جامعه که نه فقط از حیث ممر درآمد که بلکه از حیث فرهنگی و تأثرات آن کاملاً بازنشسته شده¬اند!
از دیگر دیدگاه مسئله معاصر جامعه انسانی ما حول محور رفاه اجتماعی بر مبنای توسعه انسانی بومی و ملی است. نویسنده این نوشتار در نوشتار تحت عنوان» به سراغ من اگر می‌آیید …« پیرامون موضوع سالمندان و حول محور زمینه رفاه اجتماعی و توسعه انسانی چنین به قلم سپرده بود:
» یکی از شاخصه‌های مهم توسعه انسانی و به طبع آن توسعه فرهنگی بالا بودن نرخ رفاه اجتماعی وعمومی است.
هرقدر در یک جامعه انسانی اخلاق و منش اجتماعی درجه بالاتری را نشان دهد و از سویی توجه به ارزش‌های انسانی و انسان اندیشی در این جامعه رشد و حرکت داشته باشد عدالت انسانی و زندگی مطلوب حاصل از آن بر قرار است.
جدای از مسئله توسعه فرهنگی که ریشه در توسعه انسانی دارد، حیات مطلوب انسانی در گرو رشد متوازن اندیشه‌ورزی انسانی در چهار چوب زندگی عمومی و شخصی است.
مقوله اندیشه ورزی انسانی را می‌توان از چند جهت و زوایه دید مورد بررسی قرار‌داد. اول آنکه انسان بنا به خصایص ذاتی خود مراحل مختلف رشد جسمی و روحی ، سپس رشد اجتماعی و اقتصادی و… را تجربه می‌کند، از سنی به سنی و از مرحله‌ای به مرحله‌ای!
دوم آنکه انسان زندگی جمعی داشته و مشمول آن جمله معروف است که انسان موجودی اجتماعی است و به همین دلیل هویت فردی شخصی خود را در جمع و زندگی جمعی می‌یابد و معنا می‌کند.سوم آنکه انسان حیات وزندگی هوشمند داشته و از سر تکامل و فکر به تغییرات اساسی و اجباری زندگی خود روی می‌آورد و از همین رو با شرایط مختلف و افت و خیز‌های متعددی روبه رو می‌شود. چهارم آنکه انسان موجودی تاریخ ساز بوده و صاحب تاریخ است. تاریخ به مثابه وجود و کنش او، که می‌تواند ساخته پرداخته باشد و یا بر حقیقتی استوار! بنا به همین خصلت تاریخ سازی او موجودی عبرت‌گر و آینده پرداز است و اوهر قدر به مقوله اندیشه‌ورزی انسانی متکی باشد بیشتر گذر عمر را درک کرده وبرای آن هر قدرهم کوتاه باشد و یا اگر از پایان آن هم باخبر باشد برنامه ریزی کرده تا بیشتر حیات انسانی را تجربه کند و برای بهینه بودن آن هم تلاش می‌کند.
پنجم آنکه انسان موجودی منشاء پرداز است و به شکل آگاهانه به دنبال منشاء حیات خود است و در کنکاش شناخت و برای دست یابی به این مرکز خلاقه منشاء خود تلاش می‌کند. عرفان و تصوف، علم معاصر و آزمایشات تجربی گوناگون…. تا جایی که در هفته‌های گذشته خبر کشف ذره مبداء اتم ماده با نام ذره خدا خبر ساز شد..«اما سالمندی چیست و مختصات سنی و شخصیتی آن چگونه است؟ »کلمه «سالمند« در واژه‌شناسی علمی و از جمله در جمعیت‌شناسی کشور ما تعریفمشخصی ندارد. فقط در سرشماری‌های رسمی گروه‌های سنی ۶۵ سال به بالا را در ردیف »سالخوردگان« قرار می‌دهند. ولی هنوز هم این واژه و به‌ویژه »کهنسالی«به صورت کلمه‌ای عمومی و نه تخصصی به کار می‌رود. ما معمولا به کسی کهنسال می‌گوییم که نمودی از پیری، فرتوتی و ناتوانی در او مشاهده شود.« (ممتازنیوز)
پیرامون زندگی اجتماعی و حیات شخصیتی سالمندان در حوزه های مختلف فرهنگی، علمی ادبی، هنری و …. »دکتر فرهنگ ارشاد استاد بازنشسته جامعه‌شناسی « به نکات قابل تأملی اشاره می¬کند: »از بعد عینی و استدراکی، این نکته ظریف و قابل تاملی است. مثلا در مورددانشگاهیان در کشورهای توسعه یافته، تا زمانی که خودشان تمایل و تواناییداشته باشند در سال‌های بازنشستگی از آنها استفاده کافی می‌کنند. بسیاری ازآنها ممکن است پس از بازنشسته شدن نخواهند در همان شهر یا استان و ایالتی که کار می‌کرده‌‌اند ادامه زندگی دهند که در این صورت بازهم دانشگاه محل جدید برای آنها – به‌ویژه کسانی که شهرت و اعتبار بیشتری دارند دفتری واتاقی در نظر می‌گیرند تا چنانچه دانشجویان و همکاران جوان‌تر بخواهند آنهارا ببینند و مشورتی با آنها داشته باشند میسر باشد.« (ممتاز نیوز)و نیز در خصوص مسئولیت دولت در قبال زندگی فردی و جمعی سالمندان از حیث اجتماعی و درمانی و غیره می¬گوید:
»معمولا در کشورهای توسعه یافته موازین و مقررات مدونی برای این امر دارند.
در کشوری مانند انگلستان که من در آنجا دوره دکتری را گذرانده‌ام و دردوره‌ای در باره امور رفاهی و مددکاری اجتماعی شرکت کرده‌ام، می‌دانم که سالخوردگانی که سن آنها از ۷۰ سالگی می‌گذرد، هر ساله یک ماه را دربیمارستان (به طور رایگان) بستری می‌شوند تا در باره سلامتی آنها بررسی(چکاپ) کامل بشود و آنگاه به خانه‌شان برگردانده می‌شوند.
لازم است این منطق و این دیدگاه در جامعه ما جا بیفتد که رسیدگی به زندگی سالمندان وهمچنین جانبازان و معلولان و از کارافتادگان نباید مبتنی بر اندیشه‌های صرفا اخلاقی و ارزشی و خیرخواهی (خیریه و کمک رسانی) باشد بلکه باید آن را در حیطه حقوق و تکالیف بررسی کرد.
کشورهای توسعه یافته اروپایی هزینه کافی وبرنامه‌های جدی برای نگهداری سالمندان خود تخصیص می‌دهند. ولی برای مازندگی در »سرای سالمندان« حالتی به شدت نوستالژیک دارد و به کسانی کهسال خوردگان یا پدران ومادران پیر خود را به سرای سالمندان می‌سپرند، باانتقاد می‌نگریم و شاید چندان هم بی‌راه نباشد. در حالی که کشورهای توسعه یافته، رسیدگی سازمان‌یافته و هدفمند برای سالخوردگان خود در پیش می‌گیرند و آن را نمودی مهم از »توسعه انسانی« جامعه خود می‌دانند….« ( ممتاز نیوز)
در هر حال سالمندان نه قشر فرتوت و بازنشسته جامعه انسانی که که بلکه تاریخ و سنت ما هستند. مقام پیشکسوتی آنان را به گوشه انزاوی خانه، سرای سالمندان و …. نسپاریم که دور گردون همچنان در چرخش است و روزی نوبت ماست که…..

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۷:۳۱ ق.ظ

دیدگاه


× 4 = بیست چهار