زندگی زیر سایه شک ناممکن است

زندگی زیر سایه شک ناممکن است

گروه خانواده و سلامت: وقتی کنارش نیستید تمام فکر و ذکرش این است که کجایید و چه می_کنید و حتی وقتی کنارش نشسته اید، دوست دارد به مغزتان راه پیدا کند و فکر و خیال های تان را بخواند. زندگی با شکاک ها آسان نیست و خانه_ای که با شک ویران شود، همیشه با صبوری و مرمت کردن سلامتش را به دست نمی آورد. اگر شما هم با فردی شکاک زیر یک سقف زندگی می_کنید، از راهنمایی های دکتر فاطمه رنجبر روانپزشک، استفاده کنید. او به شما می گوید که چقدر می توانید به سر و سامان گرفتن زندگی تان امیدوار باشید.
چرا شک می کنیم؟
از وقتی کارتان، همه فکر و ذکرتان شده و به جای بودن در کنار او ترجیح می دهید وقت تان را با دوستان تان پر کنید، دلش می لرزد و گاهی با سوال پیچ کردن تان می خواهد سر از کار شما در بیاورد؟ تصور می کنید همسری که تا همین چند وقت پیش به شما شک نمی کرد، حالا اطمینانش را به شما از دست داده؟ نمی گوییم همه آدم های شکاک روان سالمی دارند اما در برخی موارد اشتباهاتی که خودتان در رفتارها و واکنش های تان انجام می دهید هم می تواند همسر سالم شما را به فردی شکاک تبدیل کند.
دکتر فاطمه رنجبر می گوید: نمی توان همه کسانی را که شک به دل شان راه می دهند، بیمار دانست. این تردیدها در شرایط مختلف و به دلایل مختلف سراغ آدم ها می آید و تا زمانی که علت بدبین بودن افراد را ندانیم، نمی توانیم برچسب بیمار بودن را روی شان بچسبانیم.
حالش خراب است؟
شک کردن های همسرتان را چطور تفسیر می_کنید؟ به نظرتان خودتان گاف داده اید و از او فردی شکاک ساخته اید یا این که دوست داشتنش را دلیل این تردیدها می دانید؟ تا به حال فکر کرده اید که همسرتان با درمان های روانپزشکی و روانشناختی می تواند از این احساس آزار دهنده خلاص شود؟
دکتر فاطمه رنجبر می گوید: »حتما خودتان هم شنیده اید که برخی از بدبین ها، به اختلالات روانپزشکی دچار هستند؛ این مسئله درست است! بدبینی و شک ممکن است به خاطر ابتلا به یکی از اختلالات روانی ایجاد شده باشد. چنین افرادی نمی توانند ارزیابی درستی نسبت به واقعیت داشته باشند و با شک کردن، نشانه ها و دلایل بروز رفتارهای افراد دیگر را اشتباه تفسیر می کنند. اختلال شخصیت پارانویید یکی از اختلالاتی است که مبتلایانش را شکاک و بدبین می کند. این بیماران نسبت به همه چیز سوءظن دارند و به هر واقعیت ساده ای با تردید نگاه می_کنند.«
چیزی می زند؟
چقدر به شریک زندگی تان و سلامتش اعتماد دارید؟ به غیر از شک کردن تغییرات دیگری را در او می بینید؟ دیر به خانه آمدن، تغییر در خواب و خوراک و زود از کوره در رفتن هم همراه با این تردیدها دیده اید؟ نکند همسرتان گرفتار مشکلی جدی مثل ابتلا به اختلالات روانی یا اعتیاد شده باشد؟
دکتر فاطمه رنجبر می گوید: »گاهی اعتیاد به برخی مواد مخدر یا روان گردان، باعث شکاک شدن می شود. تاثیری که برخی از مواد مخدر یا روان گردان بر فعالیت مغز می گذارد، می تواند حس واقعیت سنجی فرد را مختل کند و از او فردی شکاک بسازد.«
در کودکی اش چه خبر بوده؟
شما نمی توانید همه چیز را تغییر دهید، چون نمی توانید زمان را به عقب برگردانید شما نمی_توانید چند دهه به قبل برگردید و نقش پدر یا مادری دلسوز را برای او بازی کنید یا این که به اختلاف های پدر و مادرش که نگرانی طلاق گرفتن شان را به جان او می انداخته اند، پایان دهید. پس فکر نکنید همیشه توپ توی زمین شماست و دست تان برای تغییر دادن هر چیزی باز است.دکتر فاطمه رنجبر می گوید: شکاک ها همیشه بیمار یا معتاد نیستند. گاهی تجربه های ناخوشایندی که در سال های قبل زندگی شان وجود داشته، آن قدر تاثیر مخربی در آنها ایجاد می کند که به فردی شکاک تبدیل می شوند.
بچه_هایی که از دلبستگی ایمن بهره ای نبرده اند و در خانواده ای آرام و منسجم رشد نکرده_اند،اغلب تا پایان عمر به آدم ها شک دارند و دنیا را مکانی ناامن ارزیابی می کنند. اعتماد کردن به دیگران برای این آدم ها سخت ترین کار است و از آنجا که از احساس خوشایند اطمینان بهره ای نبرده اند، دائم در حال آزمودن آدم های مختلف هستند تا با مشاهده رفتارهای اشتباه شان به خود بگویند: »درست فکر کرده ای! این آدم ها قابل اعتماد نیستند!«
به او خیانت کرده اند؟
شما نه تنها از پس تغییر دادن شرایطی که همسرتان کودکی اش را در آن سپری کرده بر نمی_آیید، بلکه گاهی حتی نمی توانید روی زخم_های عاشقانه ای که در بزرگسالی اش خورده هم مرهم بگذارید. همسرتان تجربه یک ازدواج دیگر را در کارنامه دارد و در آن زندگی گذشته، به او خیانت شده؟ پس احتمالا راه سختی برای جلب کردن اطمینان او در پیش دارید.
دکتر فاطمه رنجبر می گوید: »حق دارید که به خواستگاری فردی که تجربه عاشقانه دردناکی را در کارنامه دارد، با تردید پاسخ دهید. بزرگسالانی که در جریان زندگی، در معرض خیانت یا ظلم بزرگی قرار گرفته اند، ممکن است تجربه آزار دهنده ای را که پشت سر گذاشته اند، به موقعیتها و آدم های دیگر تعمیم دهند و به دلیل این که به بلوغ عاطفی نرسیده اند، با عینک بدبینی به هر چیز و هر کسی نگاه کنند. آنها در تجربه های قبلی شان آن قدر آسیب دیده اند که نمی توانند دوباره از صفر شروع کنند و رابطه تازه را بدون آوردن زخم ها و تردیدهایی که حاصل ارتباط قبلی شان است، شروع کنند. پس اگر در دوره نامزدی احساس کردید زخم هایی که به روان این آدم ها صدمه زده، نمی گذارد رابطه آرامی را بسازید، در تصمیم تان تجدید نظر کنید. یادتان نرود که شما مسئولیت مراقبت از این آدم های آسیب دیده و التیام دادن به زخم های شان را بر عهده ندارید پس به خاطر احساس وظیفه ای که برای آرام کردن این آدم های شکست خورده در خود احساس می کنید، با آینده تان بازی نکنید.«حدالمقدور در مقابل حساسیت‌های همسرتان، جبهه‌ گیری نکنید، بپذیرید شما اشتباه کرده اید به خاطر یک وسوسه لحظه‌ای، پایه زندگی‌تان را سست کرده اید. به هیچ وجه در صدد دفاع از خود برنیایید و بر کلام و رفتار خودتان که ممکن است از سرعصبانیت گاه شدت افراطی نیز به خود بگیرد، مسلط شوید. مثلاً هرگز نگویید: »جواب دادم که دادم، حالا چی میگی؟«
ممکن است همسرتان به شما تمایلی نشان ندهد یا اینکه چون سابق به حسابتان نیاورد یا مدام مؤاخذه و سؤال پیچ‌تان کند، اجازه ندهید این رفتارها ادامه پیدا کنند و تبدیل به یک عادت غلط شوند. بهتر است هر چه سریعتر پرونده این ماجرا را بررسی کرده و با تعیین حدود، برای همیشه آن را مختومه اعلام کنید؛ باز گذاشتن مدام پرونده، باعث می‌شود شدت تنفر و نفرت همسرتان نسبت به شما زیادتر شده و شما نیز به مرور زمان خسته از این حالت شوید و درصدد جبران به نحوی که شاید شایسته و بایسته نباشد برآیید. به همسرتان نزدیک شوید اگر چه شاید با استقبال مناسبی مواجه نشوید، تمام تلاش‌تان را بکنید تا صمیمیت‌تان را به همسرتان نشان دهید مثلاً به او پیام‌های عاشقانه بدهید، لذت زندگی با او را به رخش بکشید، قدردان محبت‌هایش باشید و…در جوی صمیمانه با همسرتان به گفت‌و‌گو بنشنید یا اگر برایتان مقدور نیست نامه‌ای برای او بنویسید و تمام ماجرا را برایش نقل کنید، به او بگویید چرا وسوسه شده اید و چرا جواب تلفنش را دادید (آنچه لازم است را بگویید نه همه آنچه قبلاً بین شما و آن فرد اتفاق افتاده است)، به او بگویید متوجه اشتباه تان شده اید و احساس پشیمانی می‌کنید و اکنون حاضرید آن گونه که او تمایل دارد اشتباه تان را جبران کنید تا اعتمادش را دوباره به دست آورید.
حرف‌های همسرتان را بشنوید و از او بخواهید بگوید که چگونه می‌توانید اعتماد او را جلب کنید، آنها را یادداشت کرده و هردو نفرتان آن را امضا کنید. از همسرتان بخواهید مدت زمانی را که لازم است اعتماد اوراجلب کنید برایتان مشخص کند، به او بگویید در این زمان معین شده او می‌تواند شما را هر گونه که دوست دارد مورد محک قرار دهد اما بعد از آن زمان، مایلید به شما اعتماد کامل داشته باشد و تخطی از مدت زمان قرارداد نکند. قاطعانه یادآور شوید از آن پس دیگر حاضر نیستید در این باره چیزی بشنوید چون امتحانتان را پس داده‌اید.برای اینکه از لطمات بیشتر بر زندگی‌تان پیشگیری کنید یا بتوانید بدبینی همسرتان را درمان کنید، لازم است با یک مشاور در ارتباط باشید تا ایشان با ارائه یک سری از فنون زوج درمانی، از شدت گرفتن مشکلاتتان ممانعت کند.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۶ ساعت ۵:۱۸ ق.ظ

دیدگاه


+ 5 = چهارده