رقابت‌های اقتصادی سیاسی در جهت بهبود اوضاع جامعه

رقابت‌های اقتصادی سیاسی در جهت بهبود اوضاع جامعه

گروه جامعه:قطعاً فهم و تلاش در جهت گسترش رفاه انسان‌ها یکی از بخش‌های مهم اقتصاد است. فعالیت‌های علم اقتصاد در راستای برطرف کردن نیازهای بشر با توجه به وجود منابع و امکانات محدود، تعریف شده‌اند. با توجه به مفهوم کمیابی نسبی در تخصیص منابع، علم اقتصاد در راستای تولید خدمات برای برطرف کردن نیاز بشر و ایجاد رضایت عمل می‌کند. اقتصاددانان با معرفی مطلوبیت درصدد بررسی عواملی که بر رفاه شخص اثرگذار است عمل کرده‌اند. ارزیابی ذهنی که اقتصاد خرد بر پایه آن استوار بود با معرفی تابع مطلوبیت حاصل از مصرف کالاها و خدمات به ارزیابی رفاه اشخاص می‌پرداخت. باید توجه داشت که عوامل اثرگذار بر رفاه هر‌چه می‌توانند باشند: تعداد کتاب مطالعه‌شده در سال اخیر، وجود همسایه مناسب و خوب، نوع دوستی، شرایط آب و هوایی، طبیعت، وضعیت سلامت فرد و خانواده، وضعیت خانواده، درآمد و به صورت خلاصه هر آنچه برای شخص سبب ایجاد رضایت و مطلوبیت شود. بنابراین در نگاه گسترده‌تر فقط درآمد و مصرف کالاها نیستند که سبب ایجاد مطلوبیت می‌شدند بلکه مجموعه‌ای از سایر عوامل دیگری نیز هستند که می‌توانند در تابع مطلوبیت شخص لحاظ شوند.
پیشتر این‌گونه فرض می‌شد که افراد دارای رفتار عقلایی و اطلاعات کامل، انتخاب‌هایی را انجام می‌دهند که مطلوبیتشان را بیشینه کنند. ولی در طی زمان اقتصاددانان و روانشناسان به این نتیجه رسیدند که ترجیحات افراد، راهنمای خوبی برای رسیدن به میزان رفاه ناشی از آن ترجیحات و انتخاب‌ها نیستند و تصمیم به جایگزین کردن راهی جهت اندازه‌ گیری مطلوبیت گرفتند. مقادیر خود‌اظهاری از مطلوبیت (که نشان می‌دهد افراد در مورد زندگی‌شان چگونه فکر می‌کنند و چه احساسی دارند) به عنوان میزان رفاه ذهنی شناخته می‌شود. باید دانست روش رفاه ذهنی بدین صورت عمل می‌کند که میزان رفاه بیان‌شده توسط فرد را به عنوان ارزیابی کلی او از زندگی‌اش می‌گیرد. در نهایت مطالعات شادکامی متکی بر رفاه ذهنی اظهارشده مسیر جدیدی برای مواجهه با پرسش‌های قدیمی باز کرده و امکان پیمودن راه‌های جدید برای رسیدن به مواردی را که قبلاً ناممکن بود فراهم آورده است.
مفهوم رفاه دارای تاریخچه طولانی در تفکرات فلسفی است. رفاه معمولاً به صورت هدف غایی در زندگی فرد و سیاستگذاری‌های ملی در نظر گرفته می‌شود. قدمت مطالعات در مورد رفاه ذهنی و شادکامی به اولین مطالعه شناخته‌شده در سال ۶۰۰ قبل از میلاد در چین می‌رسد. چند دهه بعد فلاسفه دوران هلنی در مورد معنای شادی بحث‌هایی انجام دادند. در قرون چهارم و پنجم بعد از میلاد، مباحث در مورد زندگی خوب، بر روی شادمانی واقعی پس از مرگ تمرکز داشتند. قرن هفتم متفکران غربی شروع به تمرکز بر روی احساس واقعی افراد در زندگی زمینی‌شان کردند. در دهه ۱۹۵۰ میلادی، روانشناسان و اقتصاددانان شروع به تعریف مفهوم شادی، اندازه‌گیری و تعیین عوامل تشکیل‌دهنده رفاه ذهنی کردند.
در زمان محاسبه رفاه، اقتصاد با تمرکز بر روی فرد از روش فردگرایی بهره می‌برد. البته این سوال که چگونه به صورت دقیق رفاه ذهنی افراد سنجیده شود، هنوز پاسخ دقیقی ندارد. روش‌های مختلف سنجش رفاه به دو صورت سنجش ذهنی و سنجش عینی است. سنجش عینی استفاده از شاخص‌ها و نماگرهای بیرونی و عینی است. اگر در تابع مطلوبیت پایه، متغیرهای مستقل محدود به متغیرهای قابل مشاهده و علی‌الخصوص مواردی که به صورت مثبت اثرگذار بر مطلوبیت شخص هستند شود، آنگاه می‌توان به رابطه استنتاجی میان میزان تغییر در مطلوبیت به ازای تغییر در مقدار مشاهده‌شده دست یافت.
البته باید توجه داشت که هر یک از این دو روش سنجش رفاه به صورت ذهنی یا عینی دارای مزایا و معایب آشکار خود هستند. سن (۱۹۸۵) با تاکید بر مشکلات روش سنجش ذهنی رفاه، روش سومی را که بیشتر تمایل به روش عینی بود، معرفی کرد.
او بر قابلیت‌ها و توانایی‌های عملکردی افراد از جمله مشارکت در معاملات اقتصادی، مشارکت در فعالیت‌های سیاسی یا حتی داشتن عمر طولانی تاکید کرد. مورد دومی که او در نظر گرفت سنجش اینکه افراد باید بتوانند آنچه برایش توانایی دارند را به عرصه عمل برسانند، بود. او شکل‌های مختلفی از محرومیت در توانایی‌ها را از جمله فقر، جهل و ظلم و ستم دولت ذکر کرده و بیان کرد این عوامل بر میزان شادی افراد اثرگذار هستند.
توابع شادکامی هم از طریق اطلاعات خرد و هم اطلاعات تجمعی قابل تخمین هستند. بسیاری از پژوهش‌ها در مورد شادکامی به سبب افزودن دانش جدید، تبدیل به دیدگاه‌های استاندارد در اقتصاد شده‌اند.
یکی از یافته‌ها، فهم اثرگذاری تعداد زیادی از متغیرهای غیرمالی بر میزان رضایتمندی گزارش‌ شده افراد است. البته این بدان معنا نیست که متغیرهای درآمد، بیکاری و ثبات قیمت‌ها مهم نیستند، بلکه بدین معناست که متغیرهایی چون حکمرانی خوب، سرمایه اجتماعی، وجود هرگونه تبعیض از جمله جنسیتی، نژادی، قومی و مذهبی نیز از جمله سایر عوامل اثرگذارند. رفاه ذهنی گزارش‌شده که در توابع سنجش شادکامی متغیر وابسته مدل است می‌تواند از طریق یک سوال ساده در مورد میزان رضایت از زندگی استخراج شود یا می‌تواند از میان یکسری سوالات مرتبط با شادی و شادکامی کلی در زندگی به دست بیاید و می‌تواند مجموعه‌ای از متغیرهای وابسته مرتبط با وضع باشد.
علاوه بر علاقه‌ مندی ذاتی راجع به موضوع شادی در بین همه انسان‌ها، به سه دلیل اقتصاد شادکامی مورد توجه اقتصاددانان قرار گرفت. دلیل اول سیاست اقتصادی است. سیاستگذار اقتصادی باید به بده‌‌‌بستان‌ها به خصوص بین بیکاری و تورم توجه کند. محاسبات شادکامی به مضرات نداشتن شغل و متغیرهای جبران‌کننده این وضعیت اشاره دارد و از این جهت سیاستگذاران از پژوهش‌های مرتبط با شادکامی برای برقراری سیاست‌های بهینه استفاده می‌کنند. دلیل دوم علاقه‌مندی اقتصاددانان به مساله شادی، اثر شرایط نهادها مانند کیفیت حکمرانی و میزان سرمایه اجتماعی بر روی افراد است.
پژوهشی با توجه به اطلاعات ۴۹ کشور در دهه ۸۰ و ۹۰ میلادی نشان داد منافع رفاهی فراوانی از طریق بهبود مسوولیت‌پذیری، اثرگذاری و ثبات دولت‌ها به افراد خواهد رسید. این تحقیق نشان داد میزان اثرگذاری از طریق کیفیت نهادها بسیار بیشتر از اثرگذاری رشد اقتصادی و بهره‌وری است. سومین دلیل مهم بودن مطالعات شادکامی، کمک به فهم بهتر رفاه ذهن است.
این مطالعات سبب روشن شدن زوایای جدید در مورد فروض و مفاهیم اولیه تئوری‌های اقتصاد می‌شوند و افراد را قادر به پیش‌بینی مطلوبیت آینده خود می‌سازند.
استرلین (۱۹۷۴) اولین اقتصاددانی بود که محاسبه رفاه اقتصادی را با استفاده از مفهوم برگرفته از روانشناسی اجتماعی با نام رضایت از زندگی یا شادکامی پیشنهاد داد. این دو مفهوم معمولاً به صورت جایگزین استفاده می‌شوند در حالی که رضایت از زندگی معمولاً به ارزیابی پایدارتری از موقعیت افراد اشاره دارد و شادکامی می‌تواند توسط عوامل کوتاه‌مدت و گذرا مثل داشتن یک روز آفتابی تحت تاثیر قرار بگیرد. نتایج بررسی استرلین نشان داد با وجود رشد اقتصادی در آمریکا سطح شادی افزایش چندانی از خود نشان نمی‌دهد. این مساله بعدها به تناقض استرلین معروف شد. تناقض استرلین می‌گوید رابطه‌ای بین توسعه اقتصادی و سطح شادکامی افراد وجود ندارد. البته باید توجه داشت که دیگر اقتصاددانان در سال‌های بعد مساله تناقض استرلین را رد کردند و خودش نیز در سال‌های اخیر مقاله‌ای جهت تغییر نتایج قدیمی خود ارائه داده است.
کار استرلین تا دهه ۹۰ مورد توجه اقتصاددانان قرار نگرفت ولی از آن زمان به بعد با وجود عوامل مختلفی از جمله داده‌های بیشتر در سطح خرد، ایجاد توانایی بیشتر در انجام محاسبات و از طرفی از دیدگاه عملی، احساس اینکه مفهوم موجود از رفاه اقتصادی دیگر جوابگو نیست، اقتصاددانان به محاسبه رضایت ذهنی از زندگی برای سنجش مطلوبیت روی آوردند.یکی دیگر از دلایل افزایش تمرکز بر روی مفهوم رضایت از زندگی، پیدایش اقتصاد رفتاری بود. از آن پس با شروع قرن جدید، یکی از بخش‌های مورد توجه در پژوهش‌های اقتصادی بخش سنجش رضایت از زندگی افراد بود.
با توجه به دیدگاه‌های پایه و پیشین، تصمیمات سیاستگذاری در دو سطح اتخاذ می‌شود: اول در فرآیند اقتصادی- سیاسی جاری در قوانین موجود، دوم در سطح نهادی که در آن قوانین بازی تعیین می‌شوند. مطالعات شادکامی بر این دو سطح اثرگذار هستند. اولین اثر مطالعات شادکامی مستقیماً بر روی سیاست عمومی است که مرتبط با رساندن افراد به رفاه و ترجیحات شان است.
مطالعات شادکامی سبب افزایش رقابت‌های سیاسی در بین افراد و احزابی که نیاز به رای افراد دارند، می‌شود و در جهت بهبود اوضاع جامعه لازم است. همچنین اطلاعات سیاستگذاران را در مورد کالاهای عمومی و مضرات عمومی افزایش می‌دهد. شاخص‌های مکمل از شادکامی تجمعی به نسبت شاخص‌های درآمد ملی می‌توانند سیاستمداران را بیشتر به سمت ترجیحات شهروندان هدایت کنند. در نتیجه شاخص‌های تجمعی شادکامی به عنوان مکملی برای شاخص‌های قدیمی اقتصاد مانند درآمد ملی، به صورت گسترده‌ای پذیرفته شده‌اند.
مطالعات شادکامی نگرش‌های ارزشمندی را در سطح نهادی بر روی سیاستگذاری‌های عمومی نیز فراهم می‌کند. برای رسیدن هر چه بهتر به این منظور باید سوالات تحقیق در مورد شادکامی به گونه‌ای انتخاب شوند که از اطلاعات قابل قیاس نهادهای مختلف استفاده کنند.
با دنبال کردن این روش عموم مردم در نهایت از عملکرد نهادها در جهت افزایش یا کاهش رفاه خود مطلع خواهند شد و نتایج می‌تواند وارد فرآیند تصمیم‌گیری و مباحث سیاسی شوند. از جمله می‌توان به عنوان نمونه به سنجش نقش مستقیم تصمیمات دموکراتیک بر رفاه شهروندان، اثرات بازنشستگی اجباری و تحصیل اجباری بر شادی افراد، نتایج هنجارهای اجتماعی و حق کنترل موالید بر رفاه زنان یا رابطه بین قوانین ساعت کاری و رفاه ذهنی اشاره کرد.
مساله افزایش شادکامی افراد در سطح کلان باید دغدغه دولتمردان و سیاستگذاران باشد. این مساله در سطوح کوچک‌ تر مانند تیم‌های ورزشی و ورزشکاران، خانواده و تک‌تک افراد نیز به همان اندازه دارای اهمیت است. تلاش برای بالا بردن سطح شادکامی یک کشور نیازمند برنامه‌ریزی‌های اجتماعی و کلان، مطالعات مذهبی و دین، مطالعات روانشناسانه، مطالعات بازار و… به صورت توأمان است.
در بسیاری از کشورها برنامه‌های مدون و مبسوط برای افزایش میزان شادکامی ملت‌ها از سوی دولت‌ها وجود دارد و این مساله‌ یکی از پایه‌های رقابتی بین احزاب مختلف را شکل می‌دهد. مردم در کشورها به حزب یا گروهی رای می‌دهند که نتایج برنامه‌های اعلامی آنها افزایش شادکامی و رفاه ذهنی‌شان باشد. بنابراین توجه سیاستگذار بر روی عواملی که بر شادکامی آحاد جامعه اثرگذار است باید متمرکز شود. در ادامه به این عوامل پرداخته می‌شود.
مطالعات شادکامی اقتصادی هم برای طراحی سیستم‌های عمومی با هدف افزایش رفاه افراد بسیار کاربرد دارد، هم از جنبه تصمیم‌گیری‌های سیاسی در محدوده قوانین بازی جاری و ساری دارای اهمیت است.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۱۷ فروردین ۱۳۹۶ ساعت ۵:۰۹ ق.ظ

دیدگاه


3 + هفت =