رضا شاه چگونه بزرگترین زمینخوار ایران شد
گروه تاریخ:حسین فردوست می نویسد:»اگر می خواستید رضاخان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد، یا پیشنهادی را تصویب کند، قبل از شروع، نام چند ملک را با مشخصات و قیمت آن مطرح می کردید و مطمئن بودید که کارتان انجام می شود.Kتاریخ ایران همواره حقایق بزرگی را بیرحمانه در زیر لایههای عوامگرایی و عوامفریبی مدفون کرده است. دورهی رضاشاه پهلوی نیز یکی از همان دورههای تدفین حقایق است. اینکه چه کسانی و با چه اهدافی و چگونه، هم در روزگار پهلوی و هم تا به امروز »فریبهای تاریخی بزرگ« این دوره را با تیزبینی ترویج میکنند، بحث مهمی است.
جریانی که علاوه بر تاریخنویسان سلطنتطلب و برخی تاریخگویان داخلی ظاهراً مستقل، با رشد شبکههای ماهوارهای، شتاب بیشتری گرفته و با برجسته کردن بعضی تغییرات ظاهری در دوران پهلوی اول، همچون ساخت راهآهن سراسری، پل ورسک، ایجاد ارتش مدرن و… به تطهیر عصر سیاه پهلوی میپردازد.
رضاشاه طبق این روایتهای اغلب برآمده از شبکههای انگلیسی، فردی دموکرات، آزادیخواه، روشنفکر و متجدد، طرفدار مذهب، مدیر بسیار لایق، معمار ایران نوین، ضدبیگانه مخصوصاً شدیداً ضدانگلیسی!، طرفدار حقوق زنان، وطنپرست واقعی و در یک کلام یک منجی و فردی که کوچکترین نقطهی منفیای در سرتاسر عمر خود ندارد، معرفی میشود.
اما عصر پهلوی، بیش از آنکه با چنین عباراتی قابل وصف باشد، با کلیدواژههایی چون خفقان، قتل خاموش بیش از ۲۰۰ شاعر و نویسنده بنام ایرانی، قتل خاموش فداکارترین فرزندان این آبوخاک، تقدیم بحرین و ۳۲ جزیرهی بینظیر آن به انگلیس آن هم در صلح کامل و تقدیم بخشهای استراتژیکی از هامون و آرارات و بخشی از زرخیزترین نواحی ایران، همراه است.
حکومتی که نه در دموکراسی و آزادیهای سیاسی و نه حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور و نه ارتقای رفاه عمومی، نه تنها خدمت قابل توجهی نداشت که حتی در برخی مسائل از جمله رعایت حقوق مردم از شاهان عقبماندهی قاجار نیز پسرفتهتر بوده است. یکی از خیانتبارترین برگهای دفتر سلطنت رضا شاه، زمینخواری سیستماتیک و باورنکردنی شخص اوست.در کشورهای توسعه نیافته (مانند ایران عصر پهلوی) بنیاد پایداری و ماندگاری حکومتی خود کامه در تسلط بر اراضی گسترده تر در آن سرزمین بود رضاخان نیز بستر خود کامگی ها و قلدر مابانگی اش را در تملک اراضی وسیع کشور می دید.رضاخان نیرنگ های زیادی به کار می برد تا مالک زمین های مرغوب شود؛ از جمله این نیرنگ ها این بود که وی با فرستادن افسران خود به شمال دستور می داد که هر ملک مرغوبی را می دیدند، برای شاه بگیرند رضاخان در غضب املاک سیری نداشت و این نقطه ضعف، مورد سوء استفاده اطرافیانش قرار می گرفت.
حسین فردوست از نزدیکترین دوستان محمدرضا پهلوی می نویسد:»اگر می خواستید رضاخان خوشحال شود، درجه بدهد، مقام بدهد، یا پیشنهادی را تصویب کند، قبل از شروع، نام چند ملک را با مشخصات و قیمت آن مطرح می_کردید و مطمئن بودید که کارتان انجام می_شود.«
او برای به چنگ آوردن املاک مرغوب کشور حاضر بود دست به هر کاری بزند تا جایی که حتی فرزندان ملاکین را نابود می کرد تا هم مانعی جدی را از سر راه بردارد و هم به قول دولت آبادی پدران آنها را دق مرگ کند یا به خودکشی وادارد.
رضاخان برای تصاحب اموال مردم، به مجلس شورای ملی دستور داده بود که قانون »فروش املاک خالصه« را به تصویب رساند تا او بتواند بهترین املاک خالصه را به نام خود و فرزندانش منتقل کند.رضاخان تا آخرین روزهای سلطنت دست از زمین خواری نکشید.
حتی نقل شده است که او به هنگام کناره_گیری، مشغول تصاحب یک منطقه وسیع از اراضی خوب نزدیک »کرند« از راه خرید اجباری به حساب شخصی خودش بود.اما مهمترین برنامه او در مازندران دست اندازی به املاک محمدولی خان تنکابنی بود. تنکابنی و فرزندش جان خود را بر سر این دست اندازیها گذاشتند. آخرالامر هم رضاخان مالک نور و کجور و تنکابن شد و حتی نام تنکابن را به شهسوار تغییر داد.
قسمتی از مازندران که مهمترین املاک او به شمار می رفت، رودهن بود که رضاخان آن را به تهران مرکز عملیات خود منضم ساخت. بر این اساس بعدها در مجلس دوازدهم به دستور او لایحه ای به مجلس برده شد که مطابق آن می شد املاک وقفی را هم به فروش رسانید. از آن سوی با سردار معزز بجنوردی درگیر شده، او را کشت و اموالش را در شمال خراسان از آن خود ساخت.
به همین شکل اقبال السلطنه ماکوئی در شمال غربی ایران از میان برداشته شد. این بار عبدالله خان امیرطهماسبی به نیابت از رضاخان بخشهای بزرگی از اموال ماکوئی را مصادره کرد و بر آنها دست انداخت.
مخبرالسلطنه هدایت که شش سال نخست وزیر رضاشاه بود، نوشته است که در تبریز از مکنت نقدی و جنسی اقبال السلطنه حکایتها شنیده بود. وی مردی بود محتشم که وقتی ناصرالدین شاه می خواست به روسیه رود، میهماندار شاه بود.
غلبه رضاخان بر چنین مردی باعث شد تا خزانه وزارت جنگ آباد شود مدرس خواست راجع به اموال اقبال السلطنه استیضاح کند جنجال داخل و خارج مجلس مجال نداد و کسی نپرسید »خزانه ماکو ، کو؟!«این استیضاح تاریخی قرار بود مدتها بعد در روز بیست و هفتم مردادماه سال ۱۳۰۳ صورت گیرد، لیکن به دلیل ترس حاکم بر تهران آن روز و نیز به دلیل حمایت اکثریت مجلس پنجم از رضاخان ، این کار صورت نگرفت. ثروتی که در دست اقبال السلطنه قرار داشت، در طول سیصد سال جمع آوری شده بود. او از سرحدداران وفادار و قدیمی ایران بوده و هیچوقت نسبت به دولت مرکزی بی وفائی نکرده بود و هنگامی که به وسیله عبدالله خان طهماسبی و به امر سردار سپه به تبریز احضارشد، بی درنگ اطاعت کرد و پس از آمدن اعدام شد و ثروت او که از عهد نادرشاه دست نخورده بود، یکسره ضبط شد و خانواده اش منقرض و هرچه داشتند تصرف و به مرکز فرستاده شد، و از آن ثروت دیناری به خزانه دولت تحویل داده نشد و معلوم نشدگناه او چه بود و مایملک او چه شد!
حسین مکی ، از دارائیهای اقبال السلطنه، سردار معزز بجنوردی، صولت الدوله سردار عشایر، شیخ خزعل و دیگران روایتی غریب به دست داده است. طبق این روایت اشیای گرانبهای این عده که بالغ بر هشتاد و چند صندوق می شد، به هنگام تبعید رضاشاه به بندرعباس منتقل شد و به کشتی تجاری ای حمل گردید که قرار بود او و خانواده اش را به تبعید برد. پس از ساعاتی ظاهراً او را به عنوان صرف چای به کشتی جنگی دعوت کردند، در همین هنگام کشتی تجاری با کلیه محموله به سوی انگلستان حرکت کرد و به این شکل اموال به تصرف دولت بریتانیا درآمد.از طریق غارتگریهای رضاخان مقادیر معتنابهی جواهرات به دست آمد که در اواخرحکومت او در چهل صندوق نگاهداری می شدند. افزون بر آن ۳۳ صندوق دیگر محل نگهداری جواهراتی بود که از نظر تاریخی اهمیت داشت و قیمت آنها هم بسیار هنگفت بود. این جواهرات به رسم امانت در نزد بانک ملی ایران نگهداری می شد.
به گزارش افکارخبر، در دوره بعد از سقوط رضاشاه هم تنها عده ای از ملاکین توانستند املاک خود را بازپس گیرند، بقیه اموال و املاک جزو »خالصجات« دولتی قلمداد گردید. مدتی عواید این املاک ظاهراً به حساب خزانه دولت واریز می شد، اما وقتی محمدرضاشاه در خود احساس قدرت کرد، املاکی را که پیشتر تحت فشار آمریکائیها و به عنوان اصلاحات در دوره_های گوناگون از جمله دوره نخست وزیری رزم آراء به مردم بازگردانده بود، بازپس گرفت و تصاحب کرد. برای اینکه این دست اندازیها قانونی شود لایحه ای به مجلس برده شد که طبق آن کلیه اموال غیرمنقولی که از محمدرضا شاه گرفته شده بود، به او بازگردانیده می شد.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۷ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۶:۵۵ ق.ظ