رسانه و باورعمومی مهم‌ترین ابزار اطلاع‌رسانی در مورد سیاست‌

رسانه و باورعمومی مهم‌ترین ابزار اطلاع‌رسانی در مورد سیاست‌

گروه اجتماعی: پوپولیسم را می‌توان خط‌مشی سیاسی دانست که درآن مردم از سوی طبقه‌ای خاص از نخبگان سیاسی مورد استثمار واقع می‌شوند. این پدیده به‌ویژه در سال‌های اخیر به لحاظ آکادمیک توجه بسیاری از پژوهشگران را در حوزه علوم اجتماعی و سیاسی به خود جلب کرده است.
از این منظر شاید باید گفت پوپولیسم مفهوم و معنایی فراتر از عوام‌گرایی باید داشته باشد. با وجود این در بستر آکادمیک شاید اولین چالش را بتوان در ارائه تعریفی مشخص از پوپولیسم جست‌و‌جو کرد.
در واقع بیش از آنکه دقیقاً بدانیم پوپولیسم را چگونه باید تعریف کرد، انواع مختلف آن را در مقاطع مختلفی از تاریخ مشاهده کرده‌ایم. برای مثال زمانی که این واژه در روسیه دوران حکومت تزار مطرح شد روشنفکران رادیکال در مرکز این جنبش‌های پوپولیست به‌عنوان عناصر فرهمند قرار داشتند.
در دوران معاصر نیز عناصر فرهمند بخش جدایی‌ناپذیر از تئوری پوپولیسم هستند. به‌طور کلی واژه پوپولیست، واژه‌ای چند‌بعدی، چند‌مفهومی و پیچیده است. می‌توان فاشیسم را نیز یک روی دیگر این تئوری تلقی کرد.
غرض آنکه بسیاری از محققان علوم سیاسی، مثال‌های مختلفی از به‌کارگیری رویکرد پوپولیستی در جنبش‌های سیاسی، ایدئولوژیک و نیز رهبران کشورها سراغ دارند اما اجماع مشخصی بر سر تعریف این پدیده وجود ندارد. بنابراین ما به همان تعریف ساده ابتدای متن بسنده کرده و به سراغ یافتن پاسخ برای سوال اصلی که پیشتر مطرح شد، می‌رویم.
پیش از پرداختن به مصداق‌های این پدیده لازم است ویژگی‌های پوپولیسم را به صورت مختصر از نظر بگذرانیم. هرچند که پوپولیسم در گستره تاریخ به شیوه‌های گوناگون بروز و ظهور پیدا کرده است اما وقتی به کشورهای مختلف و مثال‌های تاریخی نگاه می‌کنیم می‌توان اشتراکاتی بین آنها پیدا کرد. پوپولیسم عمدتاً با جلب پشتیبانی مردم ضمن توسل به وعده‌های کلی و مبهم و شعارهای ضد امپریالیستی صورت می‌گیرد.همچنین پیشبرد اهداف سیاسی، مستقل از نهادها و احزاب موجود، با فراخوانی توده مردم به اعمال فشار مستقیم بر حکومت نیز ویژگی دیگر آن است. و نهایتاً بزرگداشت و تقدیس مردم یا خلق، با اعتقاد به اینکه هدف‌های سیاسی باید به اراده و نیروی مردم و جدا از احزاب یا سازمان‌های سیاسی پیش برود، را می‌توان مهم‌ترین موتور محرک پوپولیسم دانست.
در نهضت‌های پوپولیستی، معمولاً ائتلافی آشکار یا ضمنی، میان طبقات مختلف با منافع متفاوت و گاه متعارض شکل می‌گیرد. تداخل قشرهای گوناگون در این نهضت‌ها، به‌طور عمده ناشی از عدم تشکل طبقاتی و نبود مرزبندی روشن طبقاتی است.
پوپولیسم دارای مشخصات عوام‌فریبی، تعصب، تکیه بر توده‌های محروم، نداشتن ایدئولوژی مشخص، اصلاح‌طلبی، بورژوایی بودن و عناصری از ضدیت با امپریالیسم و ملی‌گرایی است. توسعه‌خواهی و پر‌و‌بال دادن به نیروهای وابسته به بازار داخلی و گاه آزادی‌های سندیکایی و دموکراتیک از خصلت‌های عمده دوران پوپولیسم است.
به علاوه، این اصل اساسی پوپولیسم که دموکراسی باید اراده خالص و رقیق‌نشده‌ای از خواست و اراده مردم باشد، به آن خمیرمایه‌ای می‌دهد که به راحتی می‌تواند در هر دو قالب تفکرات چپ و راست شکل بگیرد. به هر حال بررسی حرکت‌های عوام‌گرایانه در دهه‌های اخیر نشان می‌دهد آنان در بیشتر موارد در یکی از دو سر افراطی چپ یا راست قرار گرفته‌اند.
اگرچه بسیاری از پوپولیست‌ها مایلند خود را از قالب‌های رایج چپ، راست یا میانه‌رو خارج کنند و خود را نماینده قاطبه ملت معرفی کنند. در ضمن به لحاظ تئوریک، پوپولیسم می‌تواند به عنوان یک ایدئولوژی، یک گفتمان سیاسی‌ یا حتی حرکتی برای بهبود دموکراسی بروز پیدا کند.
فارغ از همه اینها، مساله اساسی این است که این پدیده با فرهنگ، اعتقادات و باورهای مردمان کشورها سر‌وکار دارد، ولی از آنجا که آرمان‌های انسانی از جمله عدالت و آزادی جهانشمول هستند، این سیاست‌ها با یک روح در کالبدهای مختلف درمی‌آیند.
مهم‌ترین ابزار اطلاع‌رسانی در مورد سیاست‌های هر دولتی رسانه است، فارغ از اینکه این سیاست عوام‌گرایانه باشند یا خیر. به گواهی تاریخ، پوپولیست‌ها هیچ‌ فرصتی را به منظور دیده شدن از دست نمی‌دهند. آنها علاقه دارند دیده شوند چون در معرض توجه دیگران قرار می‌گیرند و این امر می‌تواند سیاست‌های پوپولیستی آنها را با سرعت بیشتری به اجرا درآورد.
پوپولیست‌ها را تمایلی برای نشستن بر سر میزهای کارشناسی و گوش فرادادن به سخنان ملال‌آور متخصصان اهل فن هم نیست، چه در این صورت، به آن علت که دیده نمی‌شوند، از خود علاقه‌ای هم به کار در پشت درهای بسته نشان نمی‌دهند.از همین جهت است که تمایل پوپولیست‌ها برای در میان مردم بودن بسیار است چراکه می‌توانند با حضور در تجمعات پرشور مردمی، هم‌آوا با آن تجمع‌کنندگان فراوان بر سیاست‌های خود نیز پای فشرده و تصویب لوایح خود را در مورد موضوعات گوناگون به‌جای استفاده از نظرات کارشناسان از زبان مردم بگیرند.
این تمایل پوپولیست‌ها در گرفتن اعتبار از مردم به منظور اجرای برنامه‌های خود معمولاً به جایی ختم می‌شود که آنها همواره تایید سیاست‌های خویش را نه در مجامع کارشناسانه که آشکارا در میادین بزرگ شهرها و در ارتباط رودررو با توده مردم بجویند.
در مرام یک پوپولیست تایید سیاست‌های اجرا‌شده‌ یا در معرض اجرا باید به نحوی از سوی عوام فریاد شود تا آن برنامه رنگ واقعی و عملی به خود بگیرد؛ چه این واژه‌های خارج‌شده از دهان مردم است که بهترین سند تبیین آن سیاست‌ها و برنامه‌ها خوانده شده و بر درستی این امر پافشاری می‌شود فارغ از آنکه پرسیده شود، آیا عقیده و باور مردم می‌تواند برای بسیاری از موضوعات غامض و تخصصی که سطح مطالعه و سواد خاصی را طلب می‌کند در همه حال احسن آرا قرار گیرد‌ یا خیر؟ از همین جهت است که یک پوپولیست باید مدام دیده شود تا آن سیاست‌های عامه‌پسند او نیز به‌گونه‌ای متوالی معرفی شده و آنگاه با تایید آن از سوی مردم صورتی اجرایی به خود گیرد تا این اعتبار بخشیدن کاذب، خود بهترین تبلیغ برای نفوذ پوپولیسم در همه ابعاد یک جامعه شود.
البته در همین راستا گفتنی است که پوپولیسم ضرورتی نمی‌بیند تا حیات بخشیدن به باورهای خود را تنها در سوی مرزهای خویش دنبال کند چراکه اصولاً مرز برای پوپولیسم فاقد معناست.
صاحبان این مرام فکری هرکجا و در هر مسندی که باشند یکدیگر را می‌یابند و در مقابل دوربین‌های تلویزیونی همدیگر را برادرانه به آغوش می‌کشند تا بر همگان اثبات شود که یک تفکر مشترک مبتنی بر عوام‌ فریبی می‌تواند فارغ از مذهب، فرهنگ و آیین، راه خود را در اتحادی منسجم با دیگر همفکرانش چنان بیابد که در نهایت منجر به گسترش محدوده جغرافیایی خویش شود. در کل، بقای پوپولیسم مبتنی بر نمایش برون‌گرایی است.
حال چه ظهور این برون‌گرایی با صورت ظاهر و در میان جمع باشد و چه در قالب نوشتار و عکس چاپ‌شده بر صفحات مطبوعات‌ یا حتی در چارچوب تصاویر تهییج‌کننده در پس قاب جادویی تلویزیون.تجربه تاریخی به خصوص از آغاز هزاره سوم، نشان داده است که سیاست‌های عوام‌گرایانه مستقل از آنکه از چه کانالی اعمال شوند، در ابتدا برای عامه مردم بسیار جذاب هستند، چراکه سیاستمدارانی که بر طبل این قبیل سیاست‌ها می‌کوبند، در واقع آمال و آرزوها و آرمان‌شهر مردمشان را فریاد می‌زنند.
شواهد می‌گویند اگر این افراد به قدرت رسیده و دولت را در دست گیرند و اندکی خوش‌شانس باشند تا با وفور منابع مالی هم رو‌به‌رو شوند، نه تنها به ظاهر ضرری نمی‌رسانند بلکه بر محبوبیتشان هم روز‌به‌ روز افزوده می‌شود چراکه به بخشی از وعده‌های انتخاباتی خود عمل کرده‌اند و همین امر حتی احتمال انتخاب مجدد آنها را نیز بالا می‌برد، این همان اتفاقی است که برای بیش از یک دهه در کشورهای آمریکای لاتین در حال روی دادن است.
اما مشکلی که به مرور در میان‌مدت خود را نشان می‌دهد، مساله رانت و بازتوزیع درآمد است، در واقع آنچه ظاهر موجهی به سیاست‌های عوام‌گرایانه می‌بخشد، تغییرات مقطعی است که به بهای برهم زدن‌ یا از بین بردن زیرساخت‌های اقتصادی یک کشور به دست می‌آید. به عبارت بهتر، پوپولیسم در کوتاه‌مدت به ظاهر به نفع مردم و طبقه حاکم عمل می‌کند، اما پس از گذشت یک دهه عمدتاً میراثی جز نابرابری در تقسیم ثروت و به ارمغان آوردن تورم و به دنبال آن فقر باقی نمی‌گذارد. این مسیری است که بارها در اقصی نقاط جهان طی شده است، اما از آنجا که هربار ظاهری متفاوت و جذاب به خود می‌گیرد، احتمال اینکه بتواند دوباره رای بخرد بالا و بالاتر می‌رود. همان گونه که پیشتر هم اشاره شد، جریان‌های سیاسی افراطی چپ و راست بیشتر از سایرین مستعد بهره‌گیری از چنین سیاست‌هایی هستند، بنابراین به نظر می‌رسد آنچه سبب جلوگیری از تحقق این اهداف می‌شود، پذیرش این واقعیت مسلم تجربی است که به گواه تاریخ و با هزینه فلاکت مردمان بسیاری از کشورها به دست آمده است که سیاستگذاری برای نیل به توسعه در صورتی موفق خواهد بود که افقی بلند‌مدت را مد نظر داشته باشد و منافع دراز‌مدت را فدای رفاه صوری مقطعی نکند.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۰۳ خرداد ۱۳۹۶ ساعت ۵:۲۲ ق.ظ

دیدگاه


1 + = هفت