- آراز آذربایجان – روزنامه خبری آذربایجان غربی - http://www.araznews.ir -
رجایی را فقط با صفت «ساده زیست» معرفی نکنید!
Posted By admin On شهریور ۸, ۱۳۹۳ @ ۱۰:۲۷ ق.ظ In سیاسی | No Comments
مهرداد خدیر
گروه تحلیل: هر چند هفته دولت امسال به نسبت سالهای گذشته با تبلیغات کمتری همراه است و دولت روحانی نیز اصرار ندارد شهر را با آمارهای عجیب و غریب تسخیر کند و دولت خود را برتر از همه ادوار گذشته بنشاند (و همین که تورم نقطه به نقطه که در خرداد ۹۲ به ۴۵ درصد رسیده بود در مرداد ۹۳ کمتر از ۲۵ درصد شده و دولت، وعده زیر ۲۰ درصد را تا پایان سال نیز داده کافی به نظر میرسد) اما در یادکرد شهیدان رجایی و باهنر تبلیغات رسمی به همان صورت است که هر سال بوده است. صدا و سیما البته مانند دوران احمدینژاد اصراری بر انعکاس گسترده فعالیتهای دولت ندارد، سهل است همین که از حجم انتقادات و طعنهها و دامن زدن به انتظارات بکاهند برای دولت کافی است!
اما چون هفته دولت با دو نماد شهیدان محمدعلی رجایی و محمدجواد باهنر شناخته میشود و از میان صفات مختلف این دو مانند همه ۳۳ سال گذشته تنها بر»ساده زیستی« شهید رجایی تأکید میشود، ترسیم سیمای واقعی و کامل شخصیت سیاسی رجایی ضرورت دارد. در این که محمد علی رجایی، پاکدست و سادهزیست بود کمترین تردیدی نیست و جوهره و نهاد او نیز گواهی میداد که اگر بیش از ۴۸ سال عمر میکرد نیز همان روحیه را تا امروز نیز حفظ میکرد اما در نظر داشته باشیم که محمدعلی رجایی، دبیر دبیرستان بود که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و دکتر غلامحسین شکوهی اولین وزیر آموزش و پرورش پس از انقلاب، او را به عنوان مشاور خود برگزید و در عین حال مسئولیت کوتاه کردن کتب درسی با توجه به تعطیلی نیمه اول سال تحصیلی ۵۸-۵۷ در اوج انقلاب به او سپرده شد. با استعفای وزیر و در پی آن کل دولت موقت، رجایی ابتدا سرپرست و بعد کفیل وزارت آموزش و پرورش و سرانجام وزیر شد و در نوروز ۱۳۵۹ درصدد برآمد تعطیلات نوروز را کم کند که البته ناکام ماند. او سپس نماینده تهران در دوره اول مجلس شورای اسلامی شد و جالب این که هم از جانب نهضت آزادی و فهرست همنام (هیئت معرفی نامزدهای انتخابات مجلس) کاندیدا شده بود و هم از سوی حزب جمهوری اسلامی. در پی اختلاف اولین رئیسجمهور و اولین مجلس (با اکثریت نمایندگان عضو حزب جمهوری اسلامی) بر سر معرفی نخستوزیر، سابقه وزارت رجایی و حمایت هر دو جناح لیبرال و خط امام، از او در انتخابات مجلس، او را به عنوان گزینه نخستوزیری مطرح ساخت و بنیصدر گمان برد همین که او عضو حزب جمهوری اسلامی نیست و سابقه عضویت در نهضت آزادی را به رغم استعفا در تیرماه ۱۳۵۸ داشته میتواند بنبست معرفی نخستوزیر را بشکند. چرا که حزب جمهوری اسلامی و شخص دکتر بهشتی نیز از رجایی حمایت میکردند و سرانجام هم او به نخستوزیری رسید اما هرگز نخستوزیر باب میل اولین رییس جمهوری ایران نشد و کاملا با سران حزب جمهوری اسلامی و جناح خط امام همسو بود و نارضایتی و شاید هم پشیمانی بنیصدر در حکم انتصاب او به نخستوزیری به وضوح پیداست. درباره نوع زندگی البته مشخص است که یک عنصر سیاسی و در عین حال با صبغه و سابقه معلمی و فرهنگی اگر میخواست از این فرصتها برای مالاندوزی بهره برد تمام اعتبار خود را باید به حراج میگذاشت و در آن دوران دیگران نیز کمابیش چنین پرهیزهایی داشتند و آفت مالاندوزی هنوز به جان مدیران تازه به قدرت رسیده نیفتاده بود.بنابراین اصرار بر معرفی شهید رجایی با سابقه یک سال نخستوزیری و یک ماه ریاست جمهوری تنها با یک صفت »سادهزیست« او را به تمامی به نسل کنونی معرفی نمیکند.درست است که رجایی در مقطعی از زندگی که از استخدام ارتش بیرون آمده و هنوز به استخدام آموزش و پرورش درنیامده بود دستفروشی هم کرده بود تا هزینههای خانواده را تامین کند اما توصیف او تنها با عنوان »دستفروشی که رئیسجمهور شد« و پس از نخستوزیری و ریاست جمهوری سادهزیست بود، تصویر واقعی یک مبارز معتقد را ترسیم نمیکند.محمدعلی رجایی معلم بود و کار تشکیلاتی هم میکرد. چندان که با گروههای مطرح سیاسی در آن سالها – مجاهدین خلق اولیه و نهضت آزادی- همکاری داشت. از اولی قبل از انحراف عقیدتی ۵۴ جدا شده بود و از دومی هم در تیرماه ۵۸ همراه با چند چهره دیگر از جمله مرحوم مهندس سحابی استعفا کرد. جالب این که موتلفه اسلامی هم مرحوم رجایی را به خود نسبت میدهد و از عضویت او در این حزب میگوید هر چند خانم عاتقه رجایی همسر او تکذیب میکند.روایت رسمی اما بی اشاره به این موارد تنها این است: »محمدعلی رجایی یک معلم با سابقه مدت کوتاهی دستفروشی بود که با پیروزی انقلاب کفیل وزارت آموزش و پرورش وزیر، وکیل، نخستوزیر و رئیسجمهور شد و همه مدارج ترقی ممکن سیاسی را طی تنها دو سال پیمود و سرانجام در ۸ شهریور ۱۳۶۰ همراه نخستوزیر باهنر به شهادت رسید«. این روایت البته غیرواقعی نیست اما تمام واقعیت را بازنمیتاباند چرا که در دوران فعالیت پیش از انقلاب تنها ویژگی او این نبوده که یک چند مثلا دستفروشی میکرده که در زندگی برخی از روسای جمهور آمریکا هم خواندهایم در مقاطعی به مشاغلی اشتغال داشتهاند که از نظر جامعه فرودستانه تلقی میشود.چرا نباید بدانیم محمدعلی رجایی را میتوان »قهرمان مقاومت در برابر شکنجههای سهمگین ساواک« نامید؟ چرا هنوز برخی به طعنه از آن رفتار مشهور رجایی در سازمان ملل سخن میگویند که آثار شکنجه را بر روی پای خود نشان داد؟ این که رجایی بر جسم خود نشان شکنجه داشت و سند زنده به حساب میآمد مهمتر است یا این که سادهزیست بود؟
دکتر محمد محمدی گرگانی نماینده مردم گرگان در دوره اول مجلس شورای اسلامی و استاد بازنشسته دانشکده حقوق دانشگاه علامه طباطبایی که پس از انقلاب طیف سیاسی خود را از رجایی جدا کرد و در صف منتقدین قرار گرفت، بارها در بیان خاطرات زندان خود (از جمله در مصاحبهای با ماهنامه چشمانداز ایران) گفته بود که در زندان از دیدن روی رجایی شرم داشتیم چون به خاطر این که ما را و مشخصا مرا لو ندهد آن همه رنج و شکنجه را متحمل شده بود و بر خلاف بسیاری دیگر سرانجام هم هیچ کس را لو نداد. یکی از دلایل علاقه آیتالله هاشمی رفسنجانی به رجایی نیز همین روحیه بود و ظاهرا از شاهدان یا تصدیقکنندگان مقاومت رجایی است زیرا مانند او در زندان ساواک در معرض آزارهای جسمی قرار گرفته بود.
Article printed from آراز آذربایجان – روزنامه خبری آذربایجان غربی: http://www.araznews.ir
URL to article: http://www.araznews.ir/%d8%b1%d8%ac%d8%a7%d9%8a%d9%8a-%d8%b1%d8%a7-%d9%81%d9%82%d8%b7-%d8%a8%d8%a7-%d8%b5%d9%81%d8%aa-%d8%b3%d8%a7%d8%af%d9%87-%d8%b2%d9%8a%d8%b3%d8%aa-%d9%85%d8%b9%d8%b1%d9%81%d9%8a-%d9%86%da%a9/
Click here to print.
Copyright © 2013 آراز آذربایجان - روزنامه خبری آذربایجان غربی. All rights reserved.