رابطه متقابل فرهنگ و رسانه ریشه در تاریخ حیات بشر دارد

رابطه متقابل فرهنگ و رسانه ریشه در تاریخ حیات بشر دارد

شهرام شیرکوند
گروه فرهنگی:فرهنگ به افراد هویت می_بخشد و باعث کنش متقابل میان آنها می شود . فرهنگ، به عنوان مجموعه باورها، نگرش‌ها و اعتقادهای قلبی یک گروه و جامعه، تشکیل دهنده شیوه زندگی آنها است. زمانی که شیوه زندگی جامعه بر مبنای فرهنگ قوی علمی وتوسعه یافته قرار گرفت، به راحتی می‌توان بنیادهای توسعه پایدار را بر آن استوار ساخت.
رابطه متقابل فرهنگ و رسانه ریشه در تاریخ حیات بشر دارد و می‌توان گفت پیدایش رسانه همزاد جامعه بوده است. در طول تاریخ ، انسان برای انتقال پیام خود ، رسانه‌ها را به کار گرفته و فرهنگ خود را نیز با آن گسترش داده است. لذا بحث فرهنگ رسانه هم نوعی بحث تاریخی به شمار می‌رود.
انقلاب ارتباطات در دنیای جدید، مولد انقلاب فرهنگی هم بوده و رسانه به همراه خود، فرهنگ جدیدی را تولید نموده که متعلق است به جوامعی که انقلاب ارتباطات را تجربه کرده‌اند. امروزه رسانه تعریف گسترده ای پیدا کرده اند؛ یعنی رسانه مانند گذشته فقط به تلویزیون و رادیو و روزنامه و مجله و کتاب منحصر نیست. رسانه های گروهی به سبب انبوه و فراوان بودنشان به رسانه های فردی تبدیل شده اند و از طرفی به صورت یک جبهه عظیم فرهنگی درآمده اند. جبهه فرهنگی، به گستردگی همه کرات، کشورها، شهرها، کوچه ها و خیابانهاست. همه مغزها و اندیشه ها جبهه فرهنگی شده اند و علمدار جبهه فرهنگی، رسانه ها هستند. مک لوهان نسبت به تحولات تکنولوژی رسانه ها دید کاملا خوشبینانه ای دارد و امیدوار است با پیشرفت های فنی بشر به یک جامعه آرمانی دست یابد که در آن همگان همه چیز بدانند و به نظر مک لوهان تحقق این امر با رسانه های جمعی میسر خواهد شد .
او می گوید: اگر ارشمیدس نقطه اتکایی می_خواست تا جهان را جابجا کند ، من رسانه ها را می خواهم تا جوامع را دگرگون کنم .از جمله وظایف رسانه ها عبارت است از یاددهی و یادگیری، اندیشه پروری، هدایت و راهنمایی، افزایش آگاهی های اجتماعی و رشد اجتماعی در ابعاد مختلف . تمام سعی و تلاش رسانه های جمعی، رسیدن به اهداف و مقاصدی است که در عین حال، هر کدام به نحوی دارای رنگ و صبغه تربیتی اند؛ زیرا این رسانه ها در اموری نظیر رشد شخصیت افراد در ابعاد مختلف، ایجاد ارتباط بین افراد و جامعه، کمک به افراد در فرایند سازگاری با جهان متغیر پیرامون و … دخالت دارند.در عصر ارتباطات، کشورهای بسیار دوردست همسایه نزدیک هم شده‌اند و برای اولین بار در تاریخ بشر، جامعه‌ای فرازمان و فرامکان در حال شکوفائی است. انسان در دوران حیات خود، همواره اسیر زمان و مکان بوده و دنیای رسانه‌ای او را از این قید و بند رها کرده و حال می‌تواند در کمترین زمان ممکن پیام خود را به دورترین نقاط جهان برساند.
فرهنگ رسانه‌ای ، نوید بخش رهایی انسان از مکان و زمان است.در درون فرهنگ رسانه‌ای ، مفاهیم اجتماعی نظیر فقر و غنا در کنار هم قرار می‌گیرند.
فقرا که تا پیش از این از اغنیا بی‌خبر بودند، هم‌اکنون سینه به سینه آنان حرکت می‌کنند. این پدیده فقط مربوط به مفاهیم درون جوامع نبوده و گسترة آن نیز به جامعه جهانی کشیده شده است. کشورهای در حال توسعه نیز با اطلاع کامل و به واسطة فرهنگ نوین رسانه‌ها، دوشادوش کشورهای توسعه یافته قدم برمی‌دارند. فرهنگ رسانه، جهانی را متولد ساخته که در درونش نابرابری‌ها برجسته است. خوبی‌ها هم برجسته است.محتوای فرهنگ رسانه ای فعلی اغلب در زمینه های قبلی آموزشی، اقتصادی و فرهنگی یک فرد جوان پنهان است. مفهوم فرهنگ رسانه ای به دلیل تنوع ، درجه و اهمیت نشانه ها و پیام های انتقالی و تأثیر متقابل و در هم پیچیده معانی، متحول شده است. در دنیای جوانان، اقتصاد، زمان فراغت و تحصیل اشباع شده است. در حال حاضر، فرهنگ جهانی رسانه ها تبدیل به نیروی آموزشی شده است که توانایی پیشی گرفتن از دستاوردهای آموزشی صنعتی را دارد.مفهوم فرهنگ رسانه ای تنها دربرگیرنده ترکیب بی اهمیت نشانه ها و یا امور روزمره ناپایدار معانی جدید و قدیم نیست بلکه یک روش کامل زندگی است که در آن تصاویر، نشانه ها، متون و سایر برنامه های شنوایی- دیداری با ساختار واقعی مواد ، اطلاعات، نمادها و تولیدات مصنوعی در اتصال هستند.
فرهنگ رسانه ای فراگیر است و پیام های آن یک قسمت مهم از زندگی روزانه است و عمده فعالیت های روزانه بر پایه استفاده از رسانه ها شکل گرفته است. داستان ها و تصاویر موجود در رسانه ها ابزارهای مهم برای ساختن هویت هستند . تحت شرایط فعلی مکان های اندکی در دنیا باقی مانده اند که فرد می تواند از پیام ها و معانی جا گرفته در فرهنگ رسانه ای تلویزیونی شده فرار نماید.
در یک فرهنگ رسانه ای ، برای افراد جوان مشکل است که تشخیص دهند کدام برنامه بیشتر به واقعیت نزدیک است. کدام برنامه را می توان باور کرد و کدام تصاویر اهمیت دارند. این امر تا حدی به دلیل ظهور ارتباطات دیجیتالی شده و کالایی شدن فرهنگ است که به طور معناداری شرایطی را که تحت آن زندگی و فرهنگ تجربه می شوند را دگرگون نموده است.
رسانه فرهنگی به‌عنوان مهم‌ترین وسیله ارتباطی فرهنگی، نظیر سایر نهادهای فعال در بخش فرهنگ و حتی همه نهادها و ابزارهای غیر فرهنگی مؤثر در بخش فرهنگ ملزم به رعایت منطق و اهداف برآمده از مبانی نظری انقلاب و متن سیاست‌های فرهنگی هستنددر فرهنگ رسانه‌ها شهرت حرفه‌ای رمز و راز موفقیت است. تازگی، منفی گرایی و جنجال آفرینی امروز رسما” از ارزش‌های خبری به حساب می‌آید و هر رسانه‌ای که به بزرگ نمایی و جنجال در جامعه بپردازد طرفداران بیشتری در میان عوام دارد ؛ یک سازمان ارتباطی از نظر اقتصادی و اجتماعی باید پایدار و پویا بماند و این پویایی از یک طرف به استقبال مخاطب و از طرفی به وضعیت اقتصادی آن سازمان بستگی دارد. بنابراین مخاطب را باید مجذوب کرد و او را خرسند ساخت و همین بحث رسانه‌ها و مطبوعات را به سوژه ‌سازی ‌، حادثه پروری و عوام گرایی سوق می‌دهد و در اینجاست که رسانه باید در جهت فرهنگی شدن ، اخلاق حرفه ای و رسالت اصلی خود را به داوری بخواند.بی تردید رسانه ها نقش مهمی در تربیت کودکان ، نوجوانان و بزرگسالان ایفا می کنند ، چرا که بخش زیادی از زندگی افراد جامعه ، در کنار این وسایل سرشار از اطلاعات و داده ها سپری می شود .
وسایل ارتباط جمعی تمام جهات و ابعاد زندگی انسان ها اعم از بی سواد و با سواد را پوشش می دهد . همه جا و به همه صورت پیام وسایل ارتباط جمعی شنیده می شود و امواج این وسایل به همه روزنه ها و آنچه در تمامی تاریخ انسان حریم امن او تلقی می شد، رسوخ کرده است. این وسایل اعم از رسانه های دیداری ، رسانه های شنیداری و رسانه های دیداری _ شنیداری بزرگترین سهم را در راه انتقال میراث فرهنگی و فکری و تربیت افراد جامعه به عهده دارند که تعالی فرهنگ و تربیت انسانی را موجب می شوند و انسان ها می توانند از رسانه های فرهنگی در راه رسیدن به تعالی و تربیت صحیح استفاده کنند .

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۵ ساعت ۵:۲۵ ق.ظ

دیدگاه


پنج + = 14