دیکتاتوری مصدقی موجب همراهی توده با کودتا شد
قسمت اول
گروه تاریخ: تاریخ معاصر ایران شاهد دو کودتای موفق نظامی بوده است. کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲٫ نکته مهم در رابطه با این دو کودتا این است که کشورهای خارجی در آنها نفوذ داشته و باعث موفقیت آنها شده اند. در واقع این مسئله به نکته بارز کودتاهای تاریخ ایران تبدیل شده است. به عبارت دیگر، در کودتاهای موفق ایران همواره عناصر خارجی دارای نفوذ بوده و شاید یکی از مهمترین دلایل موفقیت این کودتاها همین عنصر بوده است. اما در داخل کشور اختلاف و تفرقه نیروی ملی و مذهبی باعث شد ملی شدن صنعت نفت به سرانجام نرسد.
برای بررسی زمینهها و عوامل کودتای ۲۸ مرداد به سراغ منوچهر محمدی پژوهشگر برجسته انقلاب اسلامی و مولف کتاب »آینده نظام بینالملل و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران« به گفتوگو نشستیم که عضو حزب زحمتکشان بود و در سنین نوجوانی هم شاهد کودتا و هم دیکتاتوری مصدقی بود.
وی معتقد است با اتحاد انگلیس و امریکا و سیاست منفعلانه شوروی اتحاد خارجی علیه ایران حاصل میشود. برعکس اتحاد کشورهای قدرتمند در برابر ایران در داخل ایران بین نیروهای سیاسی اختلاف ایجاد میشود. به همین دلیل کودتا پیروز میشود.
*جناب آقای دکتر زمینهها و عوامل کودتای ۲۸ مرداد چیست؟
برای آگاهی از وقایع ۲۸ مرداد، باید علل و عواملی خارجی و داخلی که در نتیجه به ملی شدن صنعت نفت منجر شده است را ترسیم و تفکیک کنیم. واقعیت امر این است که هم ملی شدن صنعت نفت و هم کودتا تحت تأثیر عوامل داخلی و خارجی انجام گرفت. بررسی عوامل خارجی دوران پس از جنگ جهانی دوم نشان میدهد در آن دوره نفت ایران در انحصار انگلیس بود که دو قدرت جهانی شوروی و امریکا نیز سهم میخواستند.
امریکاییها در زمان رضا شاه تلاش فروان کردند در ایران نفوذ کرده و امتیازاتی از کشور بگیرند منتها چون انگلیسیها نفوذ همه جانبه در ایران داشتند موفق نشدند.
حتی تلاش داور برای انعقاد قرارداد با آمریکا نافرجام ماند که منجر به دعوای او با رضا خان و در نهایت خودکشی او شده بود. لذا در آن دوره نوعی تعارض و تضاد قدرت در بین خارجی ها و قدرتهای ذی نفوذ وجود داشت به همین علت امریکاییها با جبهه ملی همکاری کردند تا نفت ایران که انحصارا در دست انگلستان بود، خارج کنند. خودشان در منافع نفت ایران سهیم شوند. به همین دلیل امریکاییها در اوئل ملی شدن صنعت نفت با نهضت همکاری کردند تا در نفت ایران سهیم شوند.زمامدار ایلات متحده شوروی در دوران ملی شدن صنعت نفت استالین بود و استالین نیز تلاش کرد تا در ایران نفوذ داشته و خواستار گرفتن امتیاز نفت شمال بود. استالین برای به دست آوردن امتیاز نفت شمال با وجود تعهد در کنفرانس تهران نیروهای خود را که در آذربایجان حضور داشتند از ایران خارج نکرد به همین دلیل قائله آذربایجان پیش آمد. واقعا شوروی قصد نداشت در آذربایجان باقی بماند بلکه تلاش داشت برای اهرم فشار و گرفتن امتیاز نفت شمال از آن بهره ببرد. بعد هم ماجرای قوام- سادچیکف پیش آمد. با توجه به تضاد منافع قدرت بزرگ و استعماری فرصت برای نیروهای ملی فراهم آمد تا در ملی شدن صنعت نفت نقش بازی کنند.در آستانه ملی شدن صنعت نفت سه نیرو سیاسی در داخل کشور حضور داشتند. نیروی نخست، مذهبیها بودند. که رهبری مذهبی را آیتالله کاشانی برعهده داشتند. فداییان اسلام با اعدام انقلابی رزمآرا توانستند رعب و وحشت در دل دولتیها ایجاد کنند تا زمینه برای ملی شدن صنعت نفت فراهم شود.
دومین نیروی سیاسی حزب توده بود. این حزب در واقع ترکیبی از نفوذیهای انگلیس و شوروی بود. انگلیسیها حزب معروف به توده نفتی بودند. تودهایها که از کرملین دستور میگرفتند در سال ۱۳۲۵ دچار انشعاب شدند و عدهای مثل جلال آل احمد و خلیل ملکی از انشعابیون بودند.
سومین نیرو هم نیروهای ملی بودند که پایه گذاران آن در دوره پانزدهم دولت ساعد را استیضاح کرده بودند مظفر بقایی، حسین مکی و ابوالقاسم حائری زاده با همراهی غلامحسین رحیمیان و عبدالقدیر آزاد از جمله این نیرو بودند که به نیروی سومی معرفی شدند که مصدق عضو هیچ یک از این نیرو نبودند.
*با وجود دو گرایش به انگلیس و شوروی در حزب توده در این حزب افراد مستقلی مانند خلیل ملکی نیز بودند؟
نیروی مستقلی که در این حزب حضور داشتند. سوسیالیست بودند. اما میخواستند مستقل از شوروی باشند در برابر اینها امثال نورالدین کیانوری و احسان طبری تبعیت از کرملین را پذیرفته بودند.
افرادی مانند دکتر باهری، الموتی و هدایتی تودههای انگلیسی بودند که بعدها به توده نفتی معروف شدند. بنابراین در داخل حزب توده ما با سه نیرو مواجه بودیم.پایه گذاران جبهه ملی یک عده جوان بودند و چون فهمیدند که به یک باتجربه نیاز دارند از دکتر مصدق دعوت کردند درحالیکه تجربه مجلس چهاردهم نشان داد دکتر مصدق با ملی شدن صنعت نفت موافق نبود.
چرا که وی در این دوره طرحی به مجلس داد که هر نوع مذاکرهای راجع به نفت شمال تا زمانی ایران در اشغال است، ممنوع اعلام شد. در صورت مذاکره، مذاکره کننده باید محاکمه شود همه نمایندگان اعم از مستقلین و دیگران از طرح دکتر مصدق اعلام موافقت کردند.
بعد از تصویب طرح قبلی، غلامحسین رحیمیان هم طرحی تدوین کرد که نفت جنوب هم باید ملی شود دکتر مصدق حاضر نشد این طرح را امضا کند و برای توجیه عدم امضا خود دلیل بی معنای حقوقی هم آورد که چون مجلسیها بیشتر انگلیسی هستند این طرح رد میشود و ما بعدا نمیتوانیم آن را مطرح کنیم در حالیکه این استدلال خیلی ضعیف بود.
از سوی دیگر زمانی که گلشائیان وزیر دارایی وقت لایحه گس ـ گلشائیان را در مجلس پانزدهم مطرح کرد قصد داشت قرارداد ۱۹۳۳ را تثبیت کند. حسین مکی مخالفت کرد. برای اینکه مدت کمی به پایان مجلس پانزدهم نمانده بود نمایندگان مخالف طرح با صحبت و سخنرانی زیاد مانع از تصویب طرح شدند و عمر مجلس تمام شد.
در آن زمان نیز مصدق موضع مخالف با لایحه گس ـ گلشائیان نگرفت بلکه مطلبی مطرح کرد که بهتر است به جای پول و وجه نقد طلا دریافت شود. یعنی تا اینجا هم دکتر مصدق در این ماجرا اعتقادی به ملی شدن صنعت نفت نداشت و فضای عمومی کشور برای ملی شدن صمعت نفت به سمتی رفت که دکتر مصدق شرایط را پذیرفت.اتحاد و انسجام بین ملیون و مذهبیون زمینه خوبی برای ملی شدن صنعت نفت را فراهم کرد در واقع گلوله خلیل طهماسبی و قتل رزم آرا نمایندگان مجلس سنا و شورای ملی را که مثل رزمآرا فکر میکردند ایران قادر نیست لولهنگ بسازد وحشتزده کرد و نفت ملی شد. اینطور نبود که دکتر مصدق به تنهایی نفت را ملی کند.
* رهبری فدائیان اسلام که از آغاز، شرط همکاری خود را »اجراء احکام اسلامی« اعلام کرده بودند (در یک جلسه خاص، نمایندگان جبهه ملی، عملی ساختن آن شرط را، پذیرفته و وعده داده بودند)، در عمل دیدند که دوستان! به عهد خود پای بند نبودند؟
هنوز تا زمان ملی شدن صنعت نفت چیزی به نام تفاهم بین جبهه ملی و روحانیون وجود نداشت. نیروهایی که اقلیت مجلس چهاردهم را تشکیل میدادند اقلیت ۵ نفره بودند. بعد از ملی شدن صنعت نفت بود که ملیون درباره انتخابات مجلس شانزدهم درخواستهای داشتند. به همین دلیل جبهه ملی تشکیل و مورد تایید آیت الله کاشانی هم قرار گرفت به نوعی وحدت برای ملی شدن صنعت نفت صورت گرفت.
از سوی دیگر چون در خارج هم رقابت و اختلاف بین سه قدرت ذی نفوذ وجود داشت زمینه برای ملی شدن صنعت نفت فراهم شد منتها وقتی نفت ملی شد انگلیس متوجه شد که اگر با امریکا به تفاهم نرسد کل نفت را از دست خواهد داد بنابراین در تفاهمی که در خارج بین امریکا و انگلیس صورت گرفت. دست به کودتا زد.
میدانیم که پیشنهاد نخست وزیری مصدق توسط جمال امامی داده شد به وجود اینکه پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت در مجلس چهاردهم مطرح شد مصدق نپذیرفته بود اما این بار پذیرفت.دکتر مصدق همواره مطرح میکرد که ما از تضاد قدرتهای بزرگ داریم بهره برداری می کنیم و طرفدار موازنه منفی بود نتیجتا بعد از تفاهمی که بین امریکا و انگلیس ایجاد شد دکتر مصدق جایگاه خود را متزلزل دید وقتی یک طرف موازنه منفی شد سکوت قطعی است.
مصدق قبل از سی تیر متوجه شده بود که دیگر یا باید با کانون انگلیس و امریکا که با هم به تفاهم رسیدند بازی کند یا اینکه با بهانه ای کنار برود که مسئله جریان وزارت دفاع کافی بود که وی خیلی راحت بدون مشورت با نیروهای مذهبی و آیت الله کاشانی استعفا داد و به احمدآباد رفت و در را به روی خود بست.
*قبل از سیتیر اختلاف مصدق و آیت الله کاشانی هنوز اتفاق نیافته بود؟
خیر فقط گله آیت الله کاشانی این بود که چرا مصدق بدون مشورت استعفا داد.
او حتی حاضر نشد که با نماینده کاشانی هم ملاقات کند ظاهرا در اینجا امریکا و انگلیس به جمع بندی رسیده بودند که با بودن آیت الله کاشانی در راس قدرت کار پیش نمیرود بنابراین می بایست مذهبیون کنار زده شوند.
مصدق استعفا داد و قوام جلو آمد شما اگر خاطرات ارسنجانی را بخوانید می بینید که عین این ماموریت را قوام انجام داد یعنی در اعلامیه ای که قوام به نام »کشتیبان را سیاست دگر آمد« داد از کاشانی به عنوان سید کاشی یاد کرد و عنوان کرد دین از سیاست جدا است.اما قیام سی تیر که به رهبری کاشانی صورت گرفت الزاما قوام را کنار زد مصدق را به قدرت رساند . دکتر مصدق اجبارا همان ماموریتی که به قوام داده بودند را برعهده گرفت.
بنابراین ما می بینیم بعد از قیام سی تیر دکتر مصدق همان سیاست قوام را ادامه داد. مسئولیت مهم را به عناصر انگلفیل مثل شاپور بختیار، جمال تهرانی یا رضا فلاح می سپارد. از سوی دیگر صراحتا هم به آیت الله کاشانی مینویسد که تا به حال کاری نشده اگر بنا باشد کاری بشود بهتر است که شما مدتی کنار بکشید یعنی در حقیقت همان حرفی که قوام زده بود مصدق زد.
نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۸:۳۵ ق.ظ