دینداری و اندیشه دینی منفک از فرهنگ قابل تأمل نیستند

دینداری و اندیشه دینی منفک از فرهنگ قابل تأمل نیستند

گروه دین و زندگی: صاحب نظران بسیاری دین و فرهنگ را تعریف کرده اند، تا آنجا که برخی از وجود پانصد تعریف برای دین و دویست و پنجاه تعریف برای فرهنگ سخن می_گویند.بخشی از تعاریف یاد شده نشان از وجود رویکردهای گوناگون در تعریف دین و فرهنگ دارد. برای نمونه، برخی از تعاریف در رویکرد مصداق گرایانه قرار می گیرد، شماری در رویکرد کارکرد گرایانه، برخی در رویکرد غایت گرایانه_و… .در نسبت سنجی دین و فرهنگ می_توان هر یک از رویکردهای یاد شده در تعریف دین را با همان رویکرد در تعریف فرهنگ مقایسه کرد و از رابط? دین و فرهنگ سخن گفت.
برای نمونه، رویکرد مصداق گرایی در تعریف دین را با رویکرد مصداق گرایی در تعریف فرهنگ به بحث و بررسی گذاشت و یا رویکرد کارکرد گرایانه در تعریف دین را با همان رویکرد در تعریف فرهنگ مقایسه کرد.
اما این نسبت سنجی بسیار زمان بر خواهد بود و افزون بر این، خروجی مکتوب بحث بسیار حجیم خواهد شد و از حد و انداز? یک مقاله بیرون خواهد رفت.بنابراین شایسته است تنها رویکردهایی در تعریف دین و فرهنگ مقایسه شود که با بحث دین و فرهنگ سازگار افتد و دغدغ? اصلی صاحب نظران فرهنگ و دین باشد.
بر این اساس از میان رویکردهای یاد شده، دو رویکرد معروف و پرطرفدار در تعریف دین و فرهنگ با یکدیگر مقایسه می شود.
رویکرد نخست، رویکرد مصداق گرایانه است که دین شناسان و صاحب نظران مسائل فرهنگی- جامعه شناسان و مردم شناسان- بیشتر از این رویکرد در تعریف دین و فرهنگ سود می برند و رویکرد دوم، رویکرد کارکرد گرایانه است که جامعه شناسان در تعریف دین و فرهنگ از آن سود می گیرند.یک نظر این است که دین یکی از عناصر فرهنگ است. تصور از دین و دینداری محتوای معرفتی دین و نحوه تأثیرگذاری دین در زندگی، همه دارای وجهی تاریخی و نتیجه تعاملاتی است که دین با سایر مقومات فرهنگ دارد.»فلسفه دین«حاصل نگاه فلسفی به دین است.
دین را می‌توان از جهات مختلف موضوع تأمل فلسفی قرار داد. یکی از این جهات، پرسش فلسفی از نسبت دین با زندگی است. قوام دین و دینداری وابسته به نحوه تأثیر دین بر زندگی است.دین به طور کلی و هر دین به گونه‌ای خاص دارای آثاری در زندگی است. پرسش از نحوه تأثیر دین در اندیشه و رفتار و مناسبات را می‌توان در قالب نسبت دین با فرهنگ صورت‌بندی کرد.
در این نگاه ما فرهنگ را مبدأ مناسبی برای تفکر تلقی کرده‌ایم. در سال‌های اخیر بسیاری از بحث‌های متعارف فلسفی با نسبتی که با فرهنگ دارند، مورد مطالعه قرار گرفته‌اند.
اگر فرهنگ را به عنوان مبدأ مناسب برای تأمل درباره عناصر سازنده زندگی بدانیم، دین یکی از مهم‌ترین عناصر فرهنگ است.
در این گونه تفکر در باب دین، دین در بستر تاریخ و در نسبت با سایر مقومات زندگی به اندیشه در می‌آید. در این گونه تأملات همواره به این اصل توجه می‌شود که انسان و تفکر و شناخت و سایر مقولات زندگی انسان، تاریخی است.دین، دینداری و اندیشه دینی هیچ کدام منفک از فرهنگ قابل تأمل نیستند، اگر این تفکیک را انجام دادیم، کاری انتزاعی است و بدون نسبت‌های تاریخی دین و اندیشه دینی اندیشیده‌ایم.دینداری و نتایج دینداری که اندیشه دینی، تمدن دینی و شرایع دینی و… است، همه در نسبت با فرهنگی که این دین در آن پدید آمده به اندیشه در می‌آید. در این نوع نگاه به دین، مسئله زندگی و تطوراتی است که در زندگی به وجود می‌آید. پس وقتی دین را در نسبت با فرهنگ مورد تأمل قرار می‌دهیم، توجه داریم که دین را به نحوه انضمامی و از جهت نحوه نقش‌آفرینی در زندگی و نحوه تأثیرگذاری در اندیشه و عمل مؤمنان مورد تأمل قرار دهیم.
یکی از مباحث مهم مطرح در فلسفه فرهنگ این است که ما فرهنگ به عنوان کلی که تمام افراد را در بر می‌گیرد نداریم، بلکه فرهنگ‌ها داریم به همین جهت »هردل« در تعریف فرهنگ فرهنگ‌ها را شبیه منادها می‌داند و هر فرهنگ قاعده خاص خود را دارد و فرهنگ‌ها از یک قاعده فراگیر تبعیت نمی‌کنند به همین دلیل ما در بررسی عناصر فرهنگ قاعده عام نداریم.
یعنی مسیحیت در بستر فرهنگ اروپایی در مسیر تحولات، تجاربی داشتند و اسلام و بودا و… سرنوشت دیگری داشته‌اند.
از نتایج این بحث این است که هرگونه دین دینداری و هرگونه اندیشه دینداری با توجه به گونه‌ای از پیشداشت‌ها، پیشداوری‌ها و پیش‌فرض‌ها قوام پیدا می‌کند. اساساً فهم و معرفت بدون پیشداشت، پیشداوری و پیش‌فرض نیست و معرفت در فضای خالی و انتزاعی صورت نمی‌گیرد و انسان »در جهان« شروع به معرفت می‌کند و ما نمی‌توانیم فارغ از سنت‌ها صاحب اندیشه شویم. اما از آنجایی که انسان دارای عقل و تفکر است، همواره در حال گفت‌وگو با این سنت است و ما در مقام اندیشه همواره در حال گفت‌وگو با یک سنت هستیم.اندیشه دینی در هر فرهنگی حاصل گفت‌وگوی دینداران با آن دینی است که حالا به صورت سنت وجود دارد و اندیشه‌های دینی فارغ از سنت دینی و وجه تاریخی دین صورت نمی‌گیرد و خود نگاه تاریخی صور مختلفی دارد. در حال حاضر نگاه تاریخی هگل طرفدار چندانی ندارد و به معنایی عقبه نداشته اما نگاه تاریخی اساساً قابل نفی نیست.»نگاه تاریخی« فقط این نیست که ما بپذیریم که پیشینیانی دارای این تفکر بودند و بعد این تفکر تطور داشته است. بلکه به رسمیت شناختن آن است که اندیشه من و خود و با همه پیشداوری و پیش‌فرض و پیش‌داشته‌های من تاریخی است. یعنی من محصول تطوراتی هستم اما از آنجایی که می‌اندیشم، وارد گفت‌وگو با سنت می‌شوم.
ما همواره ضمن اندیشیدن متوجه هستیم که اصل دین، اندیشه دینی و زندگی دینی و دینداری یک وجه فرهنگی و تاریخی دارد.
بر این اساس، باید تنوع فرهنگی را به رسمیت شناخت.
یکی از آثار پایان متافیزیک این است که ما میزان‌های قاطعی برای پیشرفت و اصالت نداریم و هیچ فرهنگی میزان برای سایر فرهنگ‌ها نیست اگر ما این نگاه تاریخی و مبنای فرهنگی را بپذیریم، از اصالت دادن به فرهنگ مدرن و به تعبیری از غرب محوری، فاصله می‌گیریم یعنی هر فرهنگی به اقتضای فرهنگ و تجارب و اندیشه‌های خود دریافت خود را از مسائل عنوان می‌کند و قابل ارزش است.
نسبت دین و فرهنگ با توجه به نظریات مختلف در باب قلمرو دین و فرهنگ متفاوت خواهد بود.
بر اساس نظری? دین حداکثری، نسبت دین و فرهنگ این همانی خواهد بود، زیرا دین حداکثری ناظر به تمامی ابعاد زندگی انسان است و هیچ زاویه ای از زوایای زندگی انسان از نظارت دین بیرون نیست.
چنان که فرهنگ نیز یک عنوان کلی است که فرهنگ عامه و خاصه را در بر می گیرد و تمامی دانش ها، روابط، قوانین، آداب و رسوم و … در زیر مجموع? فرهنگ قرار می گیرد. بر این اساس دین به فرهنگ، بسیار یاری می رساند و می تواند در فرهنگ سازی نقش بسیار برجسته ای داشته باشد، چنان که فرهنگ نیز در دین بسیار تأثیر گذار است و با آمدن دین، فرهنگ مردم رنگ و بوی دینی می گیرد و آنچه پیش از ظهور دین به عنوان فرهنگ شناخته می شد، امروزه به عنوان عناصر دین شناخته می شود که برخی، از آن به فرهنگ دینی یاد می کنند.
در مواردی نیز فرهنگ با آمدن دین اصلاح می_گردد و در مواردی هم بر شماری از عناصر فرهنگ مهر ابطال می خورد. برای نمونه، اسلام تعدد زوجات را که جزو فرهنگ عرب جاهلی بود، با کمی اصلاحات در تعداد همسران امضا کرد و در نگاه شماری با شرط عدالت، مهر ابطال بر تعدد زوجات زد. چنان که در قصاص و دیه نیز فرهنگ عرب جاهلی با کمی تغییرات پذیرفته شد و دیه و قصاص که جزو عرف و عادت عرب جاهلی بود، رنگ دینی گرفت و در شمار عناصر فرهنگ دینی قرار گرفت.در نتیجه آنچه دنیوی شناخته می شد و ساخت? دست آدمیان بود رنگ دینی گرفت و در شمار عناصر دین قرار گرفت.
چنان که سعی میان صفا و مروه که در میان عرب جاهلی رواج داشت، در اسلام پذیرفته شد و وقتی مسلمانان کراهت خویش را از این حکم در قالب یک پرسش ابراز داشتند (آیا ما نیز چون بت پرستان سعی میان صفا و مروه کنیم؟)، افزون بر این، فرهنگ نیز یاری های بسیار به دینداران دارد و دین را برای ایشان در خور فهم می سازد و طرفداران یک دین را به مبانی و روش های فهم دین رهنمون می سازد.
برای نمونه، شاخه های گوناگون علوم که در شمار عناصر فرهنگی قرار می گیرند، در فهم بخش های گوناگون دین یاری گر دین پژوه خواهد بود.
همچنین دانش زمین شناسی، جغرافیا، اصول فقه و … تأثیر بسیار در دین خواهد گذاشت و فهم ما را از دین متحول خواهد کرد.
نسبت دین و فرهنگ با توجه به دین حداقلی و فرهنگ، نسبت این همانی نخواهد بود، زیرا دین حداقلی تنها ناظر به زندگی اخروی است و برای زندگی دنیوی هیچ گونه برنامه ای ندارد، اما فرهنگ ناظر به زندگی دنیوی است و آخرت و مسائل اخروی در حیط? فرهنگ قرار نمی گیرد مگر در جایی که یک فرهنگ تحت تأثیر یک دین قرار گرفته باشد و عناصری در فرهنگ ناظر به زندگی اخروی باشد.
بحث دیگری که در روشن سازی نسبت دین و فرهنگ بسیار نقش آفرین است، بحث خاستگاه دین و فرهنگ است. اگر دین و فرهنگ یک آبشخور واحد داشته باشند، نسبتی خاص میان این دو برقرار خواهد شد و هر یک از دین و فرهنگ یاری گر دیگری خواهد بود. در این یاری رسانی اگر نقش و کارکرد دین و فرهنگ برابر باشد یا نقش یکی در رساندن به دیگری بیشتر باشد، یا اگر دین خاستگاهی متفاوت از فرهنگ داشته باشد، در این صورت منشأ پیدایش دین و فرهنگ متفاوت خواهد بود و در نتیجه نسبت دین و فرهنگ متفاوت خواهد شد.
برای نمونه اگر منشأ پیدایش دین، ترس انسان نخستین باشد و خاستگاه فرهنگ، نیاز انسان به زندگی اجتماعی، در این صورت دین و فرهنگ یک خاستگاه واحد نخواهند داشت و نسبت میان آنها چون نسبت میان دو چیز با یک خاستگاه واحد نخواهد بود. چنان که اگر خاستگاه نظام_های فرهنگی به دین بازگردد، در این صورت نیز رابط? دین و فرهنگ مانند دیگر صورت ها نخواهد بود.
بنابراین برای روشن شدن نسبت دین و جامعه ناگزیر از بحث دربار? خاستگاه دین و عرضة دیدگاه های گوناگونی که در این زمینه وجود دارد خواهیم بود.

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۶ ساعت ۹:۱۱ ق.ظ

دیدگاه


4 × = بیست هشت