دلایل اجرایی نشدن برنامه های اقتصادی

دلایل اجرایی نشدن برنامه های اقتصادی

داود دانش‌جعفری
گروه اقتصادی:طرح این مساله که برنامه‌های پنج ساله یا میان مدت دیگر در ایران کارایی ندارد موضوعی است که این روز‌ها در برخی نشریات و اظهار نظر برخی کار‌شناسان به بحث گذاشته شده است.
نکته قابل توجه در مباحث مطرح شده این است که برخی از صاحبنظران از اساس برنامه‌ریزی را مورد هدف قرار داده و محقق نشدن اهداف برنامه‌های گذشته را دال بر کارایی نداشتن نظام برنامه ریزی دانسته‌اند.
این سوال را می‌توان پرسید که آیا برنامه‌ها اجرا شده و جواب نداده یا اینکه اجرا شده و نتوانسته ما را به اهدافش برساند؟
ظاهرا برخی کار‌شناسان در استدلالشان فرض را بر این گذاشته‌اند که برنامه‌های تدوین شده قابلیت اجرایی نداشته و نتوانسته ما را به اهدافمان برساند از این رو پیشنهاد داده‌اند که به جای طراحی برنامه‌های میان مدت پنج ساله به سراغ برنامه‌های کوتاه مدت دو ساله برویم و طول مدت نظام برنامه ریزی را کم کنیم تا شاید برنامه‌ها اجرایی‌تر شوند.
اگر برنامه‌ای اجرا نشده به این دلیل بوده که هر دولت که در راس امور اجرایی کشور قرار گرفته سعی کرده برنامه‌ای با رویکرد سیاسی و اقتصادی خود ارائه دهد و معمولا از آنچه که به عنوان برنامه سالانه در اختیارش قرار گرفته شده، چشم پوشی کند.
یکی دیگر از دلایلی که برنامه‌ها به اجرا نمی‌رسند این است که نهادهای اجرای آن پیش‌بینی نمی‌شود.
ما در برنامه‌ها بیشتر آرمان‌ها و آرزو‌ها را مطرح می‌کینم و به این موضوع توجه نداریم راه رسیدن به این آرمان‌ها و آرزو‌ها باید رد سطوح بالاتری مطرح شود.
برنامه این است که هدفی را تعیین کرده و تمام سازوکارهای لازم برای رسیدن به این هدف تهیه کنیم.
یکی از موضوعات مهمی که در برنامه‌ها به آن توجه نمی‌شود این است که معمولا از منابع مالی مورد نیاز برای اجرای این برنامه‌ها سخنی به میان نمی‌آید.شما وقتی منابع لازم برای محقق کردن آرمان‌ها و آرزوهای برنامه پنجم را جمع می‌زنید به رقمی معادل ۲۵۰ میلیارد دلار می‌رسید اما در عمل می‌بینید که چنین پولی وجود ندارد. پس باید ابتدا ظرف اقتصاد ایران را شناخت و آنگاه با در نظر گرفتن ویژگی‌های این ظرف برنامه ریزی لازم را انجام داد. باید درآمد‌هایمان مشخص شود و بر اساس این درآمد‌ها خواسته‌های مشخص داشته باشیم.
یا اینکه در برنامه‌ای بحث کمک گرفتن از بخش خصوصی را پیش می‌کشیم اما با خود بخش خصوصی به گفتگو نمی‌نشینیم که چه کمکی می‌تواند کند و آیا از عهده نقشی که برایش تعریف کرده‌ایم برمی آید یا خیر.
بنابراین برای نوشتن یک برنامه خوب باید سه موضوع را در نظر بگیریم.
اول اینکه آن برنامه مناسب باشد.
دوم؛ با به وجود آوردن نهادهای لازم، اجرا شود و در مرحله آخر هم پس از اجرا ارزیابی شود که این برنامه در توسعه کشور موثر بوده یا خیر.
این موضوع را در نظر باید داشت که طول برنامه هر چه باشد اما نهادهای مناسب برای آن پیش بینی نشود، برنامه ریزی با هر دوره زمانی با مشکل اجرا روبرو خواهد شد.باید توجه داشت که یک برنامه خوب لزوما به طول اجرای آن ارتباطی ندارد، بلکه اراده دولتمردان و قانونگذاران را برای اجرا می‌طلبد. از این رو وظیفه رئیس یک دولت ایجاد هماهنگی بین دستگاه‌ها برای اجرای صحیح این برنامه‌هاست.
در کشورهایی که عنوان می‌کنند به برنامه نیاز ندارند، نظامات جا افتاده‌ای دارند که می‌توانند کشور را به اهدافشان برسانند و بر اساس آن نظامات کار کند.
اما در کشورهایی نظیر ایران که در حال توسعه‌اند، به دلیل آنکه این نظامات جا نیفتاده خود نظام اقتصادی و رسیدن به این نظامات می‌تواند به عنوان برنامه نامگذاری شود.
رسیدن به نظامات اقتصادی کاری نیست که در عرض یک یا دو سال بتوان به آن دست یافت.
به عنوان مثال تبیین جایگاه بخش خصوصی رقابتی شدن بازار‌ها و جلوگیری از انحصار از جمله نظاماتی است که باید در اقتصاد ایران شکل بگیرد که شکل گیری این نظامات خود نیاز به برنامه دارد و طبیعتا می‌توان در میان مدت و بلند مدت به دنبال آن بود.
حال اگر کشوری به دنبال برنامه ریزی نباشد و یا از اسناد بالادستی و برنامه‌های پنج ساله و حتی برنامه‌های مالی یکساله چشم بپوشد، دستاورد قابل توجهی نخواهد داشت.
به عنوان مثال دولت نهم و دهم اعتقادی به برنامه ریزی نداشت و پروژه‌ای فکر می‌کرد به همین خاطر برنامه چهارم توسعه که با تغییرات وسیعی نیز همراه شد را کنار گذاشت و در دوره وفور درآمدهای نفتی مسکن مهر را به عنوان برنامه و هدف خود انتخاب کرد که بر اثر آن کشور به لحاظ انضباط مالی در برخی شاخص‌های کلان دچار خسارت‌های زیادی شد.
مسکن مهر از نظر دولت قبل برنامه‌ای کوتاه مدت و ضربتی برای خانه دار کردن بخشی از اقشار کم درآمد جامعه بود اما چون اجرای این سیاست بدون توجه به برنامه‌های بلند مدت و میان مدت صورت گرفت و نتوانست دولت وقت را در این خصوص به اهدافش برساند.
در دولت کنونی هم کنترل تورم، خروج از رکود و ارتقای نظام سلامت جزو ارزش‌ها و اهداف کوتاه مدت قرار گرفته و اجرایی شده است، اما آیا ادامه آن بدون داشتن یک برنامه منسجم و میان مدت می‌توان برای تداوم آن زیر ساخت‌های لازم را فراهم کرد؟
بنابراین نام هر کاری را نمی‌توان برنامه گذاشت و هر برنامه‌ای را نمی‌توان بدون توجه به اسناد بالادستی و واقعیت‌های اقتصادی کشور به اجرا رساند.
گاهی اوقات ما وظایف دولت‌ها را به عنوان برنامه اشتباه می‌گیریم. به عنوان مثال مهار تورم خروج از رکود و انضباط در سیستم پولی و مالی کشور جزو وظایف دولت هاست نه برنامه آن‌ها.
پس اگر دولتی این وظیفه قانونی خود را انجام ندهد ممکن است مورد بازخواست قرار گیرد که چرا اقدامات لازم را برای مهار تورم و یا ایجاد رونق انجام نداده است.
بنابراین بنده معتقدم در شرایط کنونی باید روی نظامات برنامه ریزی کار و رسیدن به این نظامات را جزو برنامه‌های اصلی قلمداد کرد.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۴ ساعت ۶:۱۳ ق.ظ

دیدگاه


شش − 3 =