دستفروشی از نگاه دستفروشان

دستفروشی از نگاه دستفروشان

گروه گزارش: از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در بساطشان پیدا می‌شود، اما اوضاع کارشان آن‌قدر نابسامان است که هرازگاهی خبرهای تلخی از آنها به گوش می‌رسد، از خودسوزی بگیرید تا دعواهایشان با ماموران سدمعبر شهرداری که رنگ و بوی مرگ به خود می‌گیرد .
دستفروشان این روزها به عضو اصلی معابر کلانشهرها بدل شده اند؛ اعضایی که سازوکار مناسبی برای مدیریت آنها تاکنون در کشور اجرایی نشده، زیرا مسئولان شهری به آنها فقط به چشم مشکل نگاه می کنند مشکلی که باید هرطور شده از سر راه برداشته شود.
توپی از توری روی شانه اش گذاشته و متری پارچه ای نیز در دست دارد، مدام این طرف و آن طرف را نگاه می کند، چشمی به عابران دارد و چشم دیگرش مراقب است که ماموران سدمعبر شهرداری غافلگیرش نکنند. می گوید نامش علی است و چند سال آزگار است که با شروع فصل گرما توری می فروشد، برای کارش دلیل نیز می آورد؛ چون در این فصل مردم می خواهند هر طور که شده مانع ورود پشه های مزاحم به خانه شان شوند.
هر چند به زعم خودش برای فروش، کالایی را انتخاب کرده که باعث رفع مزاحمت از شهروندان می شود، اما از سوی شهرداری و برخی عابران، مزاحم نامیده می شود؛ مزاحمی که سدمعبر ایجاد کرده و تردد شهروندان را در معابر شهری دشوار می کند.
علی برخلاف دیگر دستفروشان کم حرف است و بیشتر با آره و نه پرسش ها را پاسخ می دهد. اگر از او درباره اوضاع و احوالش بپرسید، سری تکان داده و خدا را شکر می کند، می گوید همه چیز خوب است و روزی اش از هر کجا که باشد، می رسد.
حتی اگر بحث را به سختگیری ماموران شهرداری بکشانید، شکایتی نمی شنوید، انگار همه چیز برای او مناسب است:
»چرا نمی گویی ماموران شهرداری هلت دادند و افتادی توی چمن های کنار بلوار«؛ اینها را حسین می گوید. او نیز یکی از دستفروش هااست. حسین که چند دست لباس بچگانه را روی دستش گرفته از علی می خواهد راستش را بگوید.
اما به نظر می رسد علی تمایلی ندارد بحث را ادامه بدهد فقط می گوید همه چیز بالاخره درست می شود.بعد از چند دقیقه صحبت، علی چند قدمی آن طرف تر می رود تا به کسب و کارش بپردازد. حالا نوبت حسین است که سفره دلش را مانند بساطش بریزد روی سنگفرش خیابان: »مشکل ما همین است که حق خودمان را نمی دانیم وگرنه چرا علی باید از ماموران شهرداری آن قدر بترسد که ماجرای هل دادن و فحش خوردنش را انکار کند. چند روز پیش خودم شاهد بودم ماموران شهرداری توپ توری اش را گرفتند و هل اش دادند.«
حسین ادامه می دهد: در کار ما فحش و ناسزا شنیدن مانند چاشنی کار است، چون خیلی ها به ما بد و بیراه می گویند، از ماموران سدمعبر شهرداری بگیرید تا برخی عابران.اگر از حسین بپرسید چرا با سدمعبر برای خودش و دیگران مشکل ایجاد می کند، می گوید: کارم همین است. بجز این کاری بلد نیستم. اگر دستفروشی نکنم، خرج زن و بچه ام را از کجا تامین کنم.
علاوه بر این من برای عابران مشکلی ایجاد نمی کنم همه اجناسم همین چند دست لباس است که روی دستم گرفته ام.او ادامه می دهد: اما اگر من مشکلی هم ایجاد کرده باشم دلیل نمی شود که فحش و ناسزا بشنوم. مسئولان باید مشکلات من و امثال مرا برطرف کنند نه این که به قول معروف صورت مساله را پاک کنند.
حسین راست می گوید. تعداد افرادی مثل او کم نیست، فقط در اطراف میدان به چهارراه سرسبز ختم می شود، ده ها دستفروش وجود دارد که به نظر می رسد سال هاست در این محدوده دستفروشی می کنند، چون مشتری های محلی آنها را به نام صدا کرده و خرید از آنها را به صرفه می دانند.
یکی از این مشتری ها که زن میانسالی است، می گوید: برای ما که قدرت خرید از مغازه ها را نداریم دستفروش ها نعمت بزرگی هستند، چون قیمت اجناس آنها مناسب است.
اگر از زن میانسال درباره برخورد ماموران سدمعبر با دستفروشان بپرسید، توضیح می دهد: چند بار دیده ام که ماموران سدمعبر اجناس دستفروش ها را گرفته یا به آنها توهین کرده اند، درست نیست که با این افراد به این شکل برخورد شود.دستفروش دیگری با اشاره به این که ماموران سدمعبر به آنها فحش می دهند، می گوید: حدود ۲۰ روز پیش بود که ماموران شهرداری با لگد بساطم را به هم ریختند.
هر چند برخی دستفروشان معتقدند ماموران سدمعبر با آنها بدرفتاری می کنند، اما تعدادی از آنها می گویند ماموران سدمعبر بدرفتاری نمی کنند. آقای خسروی یکی از مغازه داران است. او درباره بدرفتاری ماموران شهرداری می گوید: اینجا دستفروش زیاد است، بارها شاهد بوده ام که ماموران شهرداری اجناس آنها را گرفته اند، اما بدرفتاری از آنها ندیده ام.نادر نیز یکی از دستفروش های این منطقه است، او نیز معتقد است ماموران سدمعبر شهرداری تا به حال با او بدرفتاری نکرده اند.
او می گوید چون با یکی از مغازه دارهای این منطقه آشناست ماموران شهرداری تا به حال اجناس اش را نبرده اند، ماجرا از این قرار است که آقای دستفروش گوش به زنگ است تا زمانی که ماموران شهرداری از راه برسند اجناس خود را به مغازه دوستش ببرد و منتظر بماند تا آب ها از آسیاب بیفتد.
نکته جالب دیگری که در بین دستفروش ها وجود دارد این است که آنها هوای یکدیگر را دارند به این شکل که وقتی ماموران شهرداری از راه می رسند آنها تلفنی ماجرا را به یکدیگر خبر می دهند.یکی از دستفروش ها توضیح می دهد: ماموران شهرداری لباس مشخص به تن دارند و در روز چند بار برای سرکشی به این منطقه می آیند.
این دستفروش می گوید: مسئولان شهرداری ها هر چند ماه یکبار ماموران سدمعبر را در مناطق مختلف جابه جا می کنند تا آنها با دستفروش ها تبانی نکرده و به وظیفه خود بدرستی عمل کنند، اما مشکل اصلی من با آنها به پس گرفتن اجناسم برمی گردد.
مشکلی که نادر به آن اشاره می کند مساله بسیاری از دستفروشان است، چون بیشتر آنها ادعا می کنند ماموران اجناس زیادی از آنها گرفته اند، اجناسی که هرگز برگردانده نشده است.نکته اینجاست که ماموران شهرداری وقتی اجناس دستفروش ها را می گیرند در ازای آنها رسید ارائه می کنند تا به این شکل دستفروش ها به دفاتری که شهرداری برای رسیدگی به سدمعبر در نظر گرفته، مراجعه کرده و اجناس خود را پس بگیرند، اتفاقی که به گفته دستفروشان دردسر زیادی دارد و گاهی عملی نمی شود.
اغلب دستفروشان سابقه توقیف اجناسشان را دارند، برخی از آنها ادعا می کنند ارزش اجناسشان از سوی ماموران سدمعبر توقیف شده سه میلیون تومان نیز بوده، اما نتوانسته اند اجناس خود را پس بگیرند. یکی از آنها تاکید می کند: بارها برای گرفتن اجناسم به شهرداری رفته ام، اما هر بار به بهانه ای دست خالی بازگشته ام. یک بار می گویند ماموری که اجناس شما را توقیف کرده امروز نیست، روز دیگر می گویند انباردار نیست؛ خلاصه آن قدر باید بروی و بیایی که آخرش به این نتیجه می رسی که باید قید جنس هایت را بزنی.دستفروش دیگری به این نکته اشاره می کند که ماموران پس از گرفتن اجناس، آنها را به شکل فله ای انبار می کنند به همین دلیل نمی توان بدرستی اجناس خود را شناسایی کرد.او ادامه می دهد: یک بار که برای گرفتن اجناسم رفته بودم، مرا به انبار بزرگی بردند و گفتند اجناس خودت را بردار و برو، اما آنجا اجناس خیلی زیادی روی هم ریخته شده بود. هر کاری کردم نتوانستم دلم را راضی کنم که از آن اجناس بردارم، چون مطمئن نبودم اجناس خودم باشد.
یکی دیگر از دستفروش ها می گوید: شهرداری به جای این که انرژی اش را برای برخورد با ما بگذارد، بهتر است به فضای سبز بپردازد، چون درختان چنار این منطقه یکی پس از دیگری دارد، در حال خشک شدن است.
دستفروش دیگری که میوه می فروشد، توضیح می دهد: سال گذشته میوه های مرا گرفتند، وقتی برای پس گرفتن آنها رفتم نیمی از اجناسم نبود، اما امسال فقط چند بار ترازویم را گرفته اند.
مرد جوانی که جوجه های رنگی می فروشد نیز دل پری از ماموران سدمعبر شهرداری دارد. او می گوید: ماموران زورگو هستند و رفتار نامناسبی با ما دارند. یک بار جوجه های مرا ریختند توی جوی آب. مدتی قبل هم جوجه هایی را که از یکی از دوستانم گرفته بودند در پارک ول کردند تا گربه و کلاغ ها آنها را بخورند.
مرد میانسالی نیز که از دستفروش های قدیمی این منطقه است، می افزاید: دستفروش ها واقعا آدم های زجرکشیده ای هستند. خود من تولیدی داشتم، اما واردات بیش از حد جنس های چینی باعث خراب شدن بازار کار و ورشکسته شدنم شد. بعد از این ماجرا سکته کردم و دیگر توان کاری بجز دستفروشی برایم باقی نمانده است.
ماموران سدمعبر شهرداری را نیز باید جزو افرادی دانست که در بحث ساماندهی دستفروش ها و برخورد با افرادی که سدمعبر می کنند، آسیب می بینند، زیرا دستفروش ها همیشه انگشت اتهام را به سمت این افراد گرفته و ادعا می کنند ماموران سدمعبر برای جمع آوری آنها دست به هر کاری می زنند، اما نباید فراموش کرد که این افراد نیز براساس قانون به وظیفه خود عمل می کنند، زیرا سدمعبر عملی خلاف است که شهرداری وظیفه دارد با آن برخورد کند.
ماموران سدمعبر از این گله دارند که دستفروش ها با هر ترفندی کار خود را انجام می دهند، اما درنهایت مظلوم نمایی می کنند؛ زیرا در دعواهایی که بین دستفروش ها و ماموران شهرداری رخ می دهد، دو طرف آسیب جسمی و روحی می بینند.
علاوه بر این، آنها دستفروش ها را متهم می کنند که باندی عمل کرده و معابر شهری را به عنوان محل کار ثابت خود انتخاب کرده و به هیچ دستفروش دیگری اجازه نمی دهند در این محل ها بساط پهن کند. افزون بر این، ماموران سد معابر می گویند هنگام برخورد با دستفروش ها، آنها همیشه ادب را رعایت می کنند، اما مشکل اینجاست که دستفروش ها راضی به ترک معابر شهری نشده و برای توجیه کار خود و سوءاستفاده از احساسات شهروندان، داد و فریاد راه می اندازند.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۵:۰۷ ق.ظ

دیدگاه


هشت − 3 =