درگیر شدن درعشق یک ‌طرفه اختلال عاطفی است

درگیر شدن درعشق یک ‌طرفه اختلال عاطفی است

گروه خانواده وسلامت: دوست داشتن کسی که هیچ علاقه‌ای نسبت به ما ندارد و هیچ میل و رغبتی برای برقراری ارتباط به ما نشان نمی‌دهد با نومیدی و درد و رنج عاطفی زیادی همراه است. افرادی هستند که عاشق و دلباخته کسی می‌شوند که هیچ علاقه‌ای به آنها ندارد و به امید اینکه روزی بتوانند دل او را به دست بیاورند روزگار می‌گذرانند اما در بیشتر موارد نه‌تنها این امیدها به واقعیت تبدیل نمی‌شود بلکه غم، غصه، شکست، یأس، نومیدی، سرخوردگی را برای عاشق به همراه دارد.
عشق یک طرفه عشقی است که یک فرد فارغ از تمایلات، احساسات و عواطف طرف مقابل، خودبه‌خود نسبت به او احساس علاقه پیدا می‌کند. در این نوع عشق میل به معشوق امری ذهنی است؛ یعنی عاشق در افکار و پیش‌فرض‌هایش باور دارد که معشوقش به او علاقه‌مند است و او از احساسات معشوقش بی‌اطلاع است. این نوع عشق بیشتر اوقات نوعی عطش عاطفی محسوب می‌شود.
افراد با توجه به ویژگی‌های شخصیتی و روش تربیتی خانواده‌ای که در محیط آن رشد و پرورش یافته‌اند می‌توانند مستعد تجربه عشق‌های یکطرفه باشند. دو عامل مهم سبب می‌شود که فردی وارد این نوع عشق شود.
بروز عشق‌های یک‌طرفه در افرادی که ویژگی‌ شخصیتی وابسته در آنها غالب است و همچنین افرادی که به اختلال شخصیت مرزی دچار هستند بیشتر دیده می‌شود.
شخصیت‌های مرزی آن دسته افرادی هستند که در بیشتر حوزه‌های زندگی‌شان بی‌ثبات و ناپایدارند، معمولا دچار نوعی احساس مزمن کسالت و بی‌حوصلگی هستند و نگاه همه یا هیچ یا سیاه و سفید نسبت به همه چیز دارند؛ یعنی همه چیز را یا خوب خوب می‌دانند یا بد بد. در واقع این افراد نمی‌توانند هیچ چیز را خاکستری ببیند.
شخصیت‌های وابسته هم شخصیت‌هایی هستند که در حد افراطی به دیگران تعلق خاطر دارند. این افراد نسبت به توانایی‌های خود مطمئن نیستند؛ از این رو مسوولیت‌های مهم زندگی‌شان را به گردن دیگران می‌اندازند. توانایی تحمل تنهایی را ندارند. مدام به تایید دیگران نیاز دارند و معمولا به علت وابستگی زیاد به دیگران و ترس از طرد شدن توسط آنها، به‌هیچ‌وجه توانایی مخالفت با اطرافیان‌شان را ندارند و به‌راحتی به دیگران اجازه می‌دهند که حقوق‌شان را پایمال کنند.
افرادی که در خانواده‌هایی رشد پیدا کرده‌اند که والدین نسبت به فرزندان عشق و علاقه و عاطفه اصیل را اعطا نکرده‌اند گاهی کمبودهای عاطفی‌شان را با درگیر شدن در یک عشق یک‌طرفه جبران می‌کنند.
در واقع فرزندان خانواده‌هایی با چنین سبک تربیتی بعد از اینکه به جامعه بزرگ‌تر مثل مدرسه و گروه همسالان وارد می‌شوند با نیازهای عاطفی‌ای که بین دیگران رد و بدل می‌شود مواجه می‌شوند و کمبودهای عاطفی‌ای که در دوران کودکی با آنها مواجه بوده در او به شکل یک نیاز عاطفی بروز پیدا می‌کند.
در واقع این افراد هنگامی که وارد جامعه می‌شوند به این دلیل که از نظر عاطفی رشد کافی پیدا نکرده‌اند و در این زمینه در محیط خانواده اغنا نشده‌اند نیازی را که باید با عشقی پایاپای و دو طرفه پاسخ داده و تجربه بشود، به شکل یک نیاز بیش ‌بها داده شده تامین می‌کنند و با ولعی خاص وارد یک رابطه احساسی و عاطفی می‌شوند.
دسته‌ای از افراد هم در خانواده‌هایی رشد پیدا کرده‌اند که بدون چون و چرا به تمام خواسته‌ها و نیازهای آنها پاسخ داده می‌شده و هر آنچه طلب ‌کرده‌اند بلافاصله برای آنها مهیا و فراهم بوده اما مستعد افتادن در دام عشق‌های یک‌طرفه هستند. در واقع در دوران کودکی این طرح‌واره در ذهن آنها شکل گرفته که هر آنچه می‌خواهند بدون هیچ پیش‌شرطی عنوان کنند و انتظار دریافت پاسخ را داشته باشند.
در بزرگسالی هم که نیاز عاطفی در آنها بارز می‌شود این طرح‌واره در ذهن آنها فعال می‌شود و انتظار دارند که شخصی که مورد عشق و علاقه آنها قرار گرفته بدون هیچ چون و چرایی به ابراز علاقه و عشق آنها پاسخ مثبت بدهد.
در بسیاری موارد دیده می‌شود افرادی که دچار عشق یک‌طرفه هستند، به این دلیل که شهامت ابراز و مطرح کردن آن را به طرف مقابل ندارند یا نمی‌توانند بپذیرند که معشوق‌شان هیچ میل و رغبتی به برقراری ارتباط با آنها ندارد سکوت و صبوری و رنج کشیدن را پیشه می‌کنند و آن را نوعی تلاش برای رسیدن به عشق‌شان می‌پندارند اما این باور یک باور اشتباه و بیهوده است.
به این دلیل که با سکوت و صبوری کردن نه‌تنها هیچ میل و رغبتی در طرف مقابل ایجاد نمی‌شود بلکه ممکن است با دیدن این همه عطش و فشار عاطفی عقب‌نشینی کرده و بیشتر دوری کند.این اشخاص باید قبل از هر اقدامی در جهت تلاش برای به دست آوردن باید بسنجند و این را در خود جست‌وجو کنند که تاوان این اقدام و تلاش چه خواهد بود و اصلا برای رسیدن به چه هدفی در راه رسیدن به عشق این همه ازخودگذشتگی و تلاش می‌کنند؟
چنین اشخاصی چون بیشتر درگیر به دست آوردن و رفع عطش عشقی‌شان هستند خودشان را فراموش می‌کنند و در صورت ایجاد رابطه و ادامه‌دار شدن آن، پیامد و نتیجه مطلوبی حاصل نخواهد شد.
در قدم اول یکی از بهترین راهکارها این است که از دوستان و افرادی که به طرف مقابل شما نزدیک هستند اطلاعاتی در زمینه میزان علاقه او به شما به دست بیاورید و به قول معروف مزه دهان او را بچشید. شاید او اصلا به ایجاد ارتباط عاطفی علاقه‌مند نیست، شاید هم معیارهایی که دارد با ویژگی‌های شخصی که عاشق‌اش شده فاصله زیادی دارد یا اینکه با شخص دیگری در ارتباط است، شاید هم تمایلاتی در او وجود داشته باشد و اگر از راه درست و منطقی از علاقه طرف مقابل مطلع بشود رابطه عاطفی متعارفی شکل بگیرد.
اطلاعاتی که از این طریق به دست می‌آید به فرد کمک می‌کند تا ببیند اصلا بستر برقراری ارتباط فراهم است یا خیر. در صورتی که اطلاعات به دست آمده نشان‌دهنده میل و رغبتی در طرف مقابل بود فرد می‌تواند مستقیما وارد عمل بشود و پیشنهادش را مطرح کند. در چنین مواردی بهتر است پا پیش گذاشتن با تدبیری عاقلانه صورت بگیرد نه به صورت نسنجیده و انتحاری.
باید توجه داشته باشند فرد واسطه امین، رازدار، عاقل و پخته‌ باشد. همچنین باید مطمئن شوید که او با مطلع شدن از این ماجرا از این موقعیت برعلیه شما سوءاستفاده نکرده، این راز را فاش نمی‌کند.
این افراد باید جرأت و شهامت مواجه شدن با واقعیت را پیدا کنند. عزت خاتمه دادن یک جریان عاطفی ناگوار و نامتعارف به ‌مراتب بهتر از ذلت ماندن در عشقی نافرجام و گدایی کردن عشق و محبت است.
اگر فردی سال‌هاست که درگیر یک عشق یک‌طرفه است و نه از آن دست می‌کشد و نه جرأت و شهامت روبه‌رو شدن با واقعیت و خاتمه دادن به آن را دارد باید به درمانگر مراجعه کند. همان‌طور که گفتیم این ناهنجاری رفتاری در کودکی ریشه دارد و عطش‌های عاطفی دوران کودکی این افراد به ‌قدری زیاد است که اجازه ورود افکار منطقی را به حیطه هوشیار روان و ذهن آنها نمی‌دهد
از این رو تنها یک روان‌تحلیل‌گر می‌تواند عناصری که در فرد معشوق وجود دارد که فرد عاشق را این‌چنین اسیر بند خود کرده شناسایی کند، معنای اصیل این عشق را برای او تفسیر و تعبیر کند و این باور را در این فرد ایجاد کند که تنها این شخص نیست که این عناصر را داراست و اشخاص دیگری هم هستند که این عناصر در آنها وجود دارد و او می‌تواند به یکی از آنها علاقه‌مند بشود و یک عشق پایاپای، دوطرفه و متعارف را با او تجربه کند.
اغلب افرادی که دچار عشق‌های یک‌طرفه هستند می‌دانند که این عشق نافرجام است اما نمی‌توانند منطقی با آن کنار بیایند چون امیال ناهوشیار، آنها را به این سمت و سو سوق می‌دهد؛ بنابراین یک روانشناس و یک روان‌درمانگر با تشخیص و کشف منشأ این احساسات ناهوشیار درونی بهترین و موثرترین کمک را می‌تواند به این اشخاص بکند.
همان‌طور که گفتیم این مساله ریشه در دوران کودکی دارد؛ بنابراین والدین باید در تامین نیازهای عاطفی فرزندان بسیار دقیق و هوشمندانه عمل کنند. از طرفی نباید هیچ محبت و عاطفه‌ای را که امکان بروز آن در کانون خانواده وجود دارد از فرزندانشان دریغ کنند چون میل عاطفی کودکان در آن سن سیراب می‌شود و کمبودی ایجاد نمی‌شود که در آینده برای جبران آن فرد دچار عشق‌های نامتعارفی از جمله عشق یک‌طرفه بشود.
از طرفی نیز نباید بدون منطق و لزوم تمام نیازهای بجا و نابجای آنها را فراهم کنند بلکه باید به‌گونه‌ای رفتار کنند تا فرزندانشان بیاموزند برای به دست آوردن آنچه نیاز دارند تلاش کنند.
عشق یک‌طرفه شرط لازم برای یک اختلال است اما شرط کافی نیست. افرادی که دچار عشق یک‌طرفه هستند، بیشتر اوقات در یک حالت خمودگی قرار دارند و بیشتر با فانتزی‌هایشان زندگی می‌کنند؛ یعنی عشق یک نفر را در دل نگه می‌دارند و بدون اینکه او از عشق آنها اطلاع داشته باشد با افکار خیال‌پردازانه خود با او ارتباط می‌گیرند.
اگر این مساله در طولانی‌مدت ادامه داشته باشد می‌تواند اختلالاتی نظیر افسردگی، اضطراب، وسواس فکری و. . . را در فرد ایجاد کند.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۱ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۶:۳۸ ق.ظ

دیدگاه


چهار + = 8