دده کاتیب، روح زمانه در زبان مردمی آذربایجان

دده کاتیب، روح زمانه در زبان مردمی آذربایجان

علی رزم‌آرای
دئدم دورم شعیر یازئم گنه ده بیر قبیر قازئم
(استاد شهریار)
گروه فرهنگی: می¬گویند، عاشیق¬ها را با عشق نسبت و ارادتی هست. به روایتی آشیق و نه عاشیق! و نسبتی با نور و خورشید. به‌ هر حال عشق یا نور، هر دو هم ذات و هم زادند. اگر زبان عشق شعر باشد و شعر لالایی الهام است به گوش شاعر، پس شاعران تمام و کمال عاشق‌اند و دل در گرو وصل دوست دارند و از یک آن غفلت از او پریشان و زار و نزار می¬افتند و …حال اگر این الهام و لالایی به زبان دل و زبان جان و جسم یک شاعر به گوش روح او زمزمه شود و او این لالایی را با اصالت و اصلیت زبان دل و زبان جمعیت خود بشنود دیگر با خلقت و خلاقیت روبرو هستیم. حیدربابای شهریار، غزلیات ناب حافظ و شوریدگی مفتعلن در جان مولانا و… و شور هجاهای جان از بطن زبان ترکی در دده کاتب. حاج عبدالرحمان طیار دده ی زمان ما! دده کاتیب! شاعری که از درون و بطن زبان ترکی و فرهنگ آن به دنیا و به مردم نظر می¬کرد. انگار جفت زبان شده بود. مردم ارومیه و حتی شهرهایی دیگر از تبریز و خوی و شبستر و… با زبان شعر او خو گرفته بودند و او را سمبل زبان ترکی در روزگار امروز می¬دانستند و می¬دانند روایت او از جنس خود زبان بود. محیط ساده و صمیمی روستای قولنجی و تأثیر این سادگی بر زبان مردمان آن که خاصیت روستا و آبادی است که زبانش به اصل زبان نزدیک است و از عمق و پهنه¬ی آن و فرهنگ نهفته در ذات و ظاهر آن و سیالیت غنی فولوکلوریک آن، بیشترین بهره را برده است، روح دده را آماده شنیدن آواز الهام و لالایی آن، به گوش جان و جسمش کرده بود.هم طبیعت و هم کار با طبیعت؛ زندگی معنوی و دو وجهی دده کاتیب بود. او با طبیعت زندگی می¬کرد، طبیعت هم کار او بود هم‌نفس او. طبیعت را بزرگ‌ترین و مؤثرترین عنصری می¬دانند که پنجره‌ی روح شاعر را به افق الهام باز می‌کند ورا مهیایی حضور در محضر عشق و احساس می¬کند. دده هم با طبیعت کار می¬کرد و برکت خدا را پذیرا بود و هم در طبیعت نفس می_کشید و با آن دم می¬زد و شور و حال خدایی را به قامت الهام دریافت می¬کرد. دده ی ما زاده سال ۱۳۰۴ خورشیدی در روستایی قولنجی بود. قولنجی بر دامنه قوشچی آرمیده است. قوشچی هنوز هم یاد می¬آورد دلاورمردی کاظم خان قوشچی را در غائله ِجلوها! (ارمنه عثمانی و روایت قتل عام مردم ارومیه و حومه به دست آن‌ها) او تحصیلات رسمی و دانشگاهی نداشت. خودش روایت می¬کرده که مدتی در تاتوان ترکیه به سر برده است و در آنجا، در محضر ملااحمد افندی ترک و اوجا محمدامین، سواد عربی آموخته و سپس با مطالعه به اندوخته¬های خود افزوده است. دده کاتیب با زبان¬های فارسی، ترک استانبولی، عربی و کردی آشنا بوده است. دده نخستین شعرش را در دوران سربازی سروده است. ۲۹ ساله بوده که شعر به اندازه زندگی برایش جدیت پیدا کرده است. دده تا پایان عمرش، ۳۵ هزار بیت سروده و لااقل به عبارتی از او ۳۵ هزار بیت شعر باقی مانده است. اغلب اشعارش هجایی بوده وبر طرز ادبیات عاشیقی (سبک عاشیقی) شعر می¬سروده است. اشعار هجایی او را بیشتر قوشماها و گرایلی‌ها تشکیل می‌دهند. او از اعضای انجمن ادبی قونیه (ادبیات دایره¬سی) بود و از آنجا لقب دده دریافت کرده است. او چنان شیفته خلق و خوی محیط روستایی و جنس و عمق زبان آن بود که بیشترین تأثیر و تأثرات خود از شعر و ادبیات را از شاعران روستایی نظیر بالوولو میسکین و دوللو موصطافا از شاعرهای قدیمی‌تر اهل ارومیه می‌گرفته است؛ و همچنین از بین عاشیق¬ها در ارومیه¬ی قدیم به عاشق علسکر ارادت داشته است. دده کاتیب در میان عاشیق‌ها و اوزان‌های آذربایجان غربی و شهرهای شرقی ترکیه بسیار مشهور است .
او از بین شعرای ترکیه به نیازی کمتر و به یونس امره بیشتر ارادت می‌ورزیده است. از او سه کتاب به نام¬هایاینجی لی صدف (صدف ُدردار) اورمو گؤلو (دریاچه ارومیه) و گونوموز آیدین (روزمان به خیر) به جای مانده است. هر سه کتاب توسط انتشارات یاز در ارومیه چاپ شده‌اند. آخرین مجموعه شعر او که اجل به چاپ و نشر و تکمیل آن مهلت نداد، مجموعه ایست به نام سونوموز¬آیدین (عاقبت‌مان به خیر) که به چاپ نرسیده است.
از دده کاتیب همچنین، کتابی به نام عشق و عرفان در ترکیه به دست چاپ سپرده شده است.او را به عنوان عالم مذهبی در میان اهل تسنن آذربایجان غربی هم می-شناخته¬اند. دده همچنین به منادی وحدت در بین مذاهب شیعه و سنی در آذربایجان غربی معروف و مشهور است در یاد مانی که از سویی اداره‌ی کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان غربی در سال¬های گذشته برای او ترتیب داده شد به شکلی رسمی این عنوان به او اعطا شد. همچنین در هفته وحدت نیز از او یاد می¬کنند. از دده کاتیب اشعاری هم در مدح ائمه اطهار و ستایش مولاعلی (ع) باقی مانده است. حاج عبدالرحمان طیاردده کاتیب عاقبت به سال ۱۳۸۷ و در ۸۴ سالگی و در بستر بیماری در بیمارستان آذربایجان ارومیه درگذشت. او را در روستای قولنجی، یعنی طبیعت و خواستگاه خود او به مزار سپردند.
از زبان خود شاعر بشنویم:
قه له م، ده فته ر، سؤز آغلاییر اؤلکه ده
آلوولو اود، کؤز آغلاییر اؤلکه ده
کاتیب کؤچوب آغلار قالیب یوردوموز
حاققی گؤر ن گؤز آغلاییر اؤلکه ده
سه ن سیز قالیب شئعرله سؤزوم آکاتیب
گوجده ن دوشوب اودوم – کؤزوم آکاتیب
کؤچوب گئدیب آغلار قویدون اؤلکه نی
سه ن سیز دولوب قانلا گؤزوم آکاتیب
سه ن سیر یانیب آرزی، دیله ک کول اولدو
خالقیمیزین گؤز یاشلاری گؤل اولدو
ماته مینده اولوس جوشوب سئل اولدو
یاس توتانلار بولبول اولدو گؤل اولدو
ده ده کاتیب ماته مینده ائل آغلار
گولشان آغلار بولبول آغلار گول آغلار
قولاق آغلار دوداق آغلار دیل آغلار
بولود آغلار یاغمور آغلار سئل آغلار
یول بیر اولان یولداش آغلار یول آغلار
دیلین سئوه ن دیلداش آغلار دیل آغلار
ائل – سوی بیله ن ائلداش آغلار ائل آغلار
اوزان آغلار قوپوز آغلار تنل آغلار
عاریفلردن سوردوم دونیا احوالیـــن

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۰۹ شهریور ۱۳۹۳ ساعت ۵:۲۲ ق.ظ

دیدگاه


3 − = هیچ