دانش‌آموزان معتاد، اشباحی که نفس می‌کشند

دانش‌آموزان معتاد، اشباحی که نفس می‌کشند

ناهید زمانی
دانش آموزان معتاد، اشباحی که نفس می کشند هستند اما نامرئی اند؛ نفس می کشند اما به رسمیت شناخته نمی شوند؛ رنگ های دنیای شان، سبز و سرخ و ارغوانی نوجوانی نیست، فقط، خاکستری نشئگی است و سیاهی خماری، اما تعداد بهارهایی از عمرشان که دیده اند، هنوز به ۱۸ هم نرسیده است؛ آموزش و پرورش می گوید آنها شبحند، می گوید دانش آموزان معتاد اصلا وجود خارجی ندارند، مسئولان ستاد مبارزه با مواد مخدر اما دیگر برای اثبات بودن شان نمی جنگند، فقط توصیه می کنند از مدرسه بیرون شان نکنند اما حتی اگر آموزش و پرورش آنها را از مدرسه نراند، نفی وجودشان در مدارس، نجات شان را دشوار کرده است.
رضا یکی از همان دانش آموزان معتاد دیروز است که حالا در ۲۲ سالگی پایپ دستش می گیرد و خاطره هایش را از روزهای دور مدرسه دود می کند. او اگر خمار نباشد، اگر توهم شیشه راحتش بگذارد و آن آدم های سیاه پوش که می گوید همیشه تعقیبش می کنند تنهایش بگذارند، تعریف می کند که اعتیادش را از پکی به سیگار حشیش، در حاشیه زمین ورزش مدرسه شان شروع کرد. پسرک آنقدر سر کلاس چرت زد، آنقدر نشئه شد و به بچه های مدرسه و معلم ها فحش داد که دست آخر عذرش را از مدرسه خواستند و آنوقت دیگر از کسی خجالت نکشید، به فکر ترک اعتیادش نیفتاد و همه زندگی اش شد دودی که با ولع آن را بو می کشید.رضا برای تامین خرج مواد مخدرش حالا، خرده فروشی می کند اما می گوید به بچه مدرسه ای ها حاضر نیست چیزی بفروشد و اگر بپرسی چرا، اخم می کند، سرش را پایین می اندازد، پک می زند به سیگارش و می گوید »می بینم شان یاد خودم می افتم اما همه مواد فروش ها مثل من نیستند ….«
*از آموزش و پرورش انکار، از کارشناسان اصرار
آخرین باری که آمار دانش آموزان معتاد اعلام شد سال ۱۳۸۷ بود که محمد رضا جهانی،قائم مقام دبیر کل وقت ستاد مبارزه با مواد مخدر از وجود ۳۰هزار دانش آموز معتاد در کشور خبر داد. این آمار زمانی اعلام شد که هنوز کارشناسان برای بررسی وضعیت مواد مخدر در کشور ، به طرح ارزیابی سریع وضعیت اعتیاد در کشور استناد می کردند که در سال ۱۳۸۶ انجام شده بود. آمار اعلام شده، بر اساس شمار دانش آموزان خودمعرف بود و بنابر این دانش آموزانی که تمایل به ترک نداشتند در آن لحاظ نشده بودند.مهم نیست آمار چقدر جدی باشد، مهم نیست که شمار زیادی از کارشناسان هر چند سال یکبار با صرف هزینه های کلان تعداد نوجوان های معتاد را تخمین می زنند چون اعداد برای خیلی از مسئولان آموزش و پرورش بی معناست؛ آنها اعتقادی به وجود دانش آموزان معتاد ندارند و هر بار که مسئول یا سازمان مردم نهادی در این باره هشدار می دهد صورت مساله را پاک می کنند و به طور کلی منکر وجود دانش آموزان معتاد در مدارس کشور می شوند.به تازگی نیز مهرزاد حمیدی، معاون تربیت بدنی و سلامت آموزش و پرورش، در گفتگو با مهر تأکید کرد هیچ دانش آموز معتادی در کشور وجود ندارد اما به هر حال حقیقت این است که انکار، حریف حقیقت نمی شود و آمارهای اعلام شده از میزان شیوع اعتیاد در میان دانش آموزان، مدارک غیرقابل انکاری برای اثبات وجود اعتیاد در میان نوجوان ها به حساب می آید. البته باید به این نکته هم توجه داشت که شمار دانش آموزان معتاد مسلما بسیار بیشتر از آن چیزی است که ۶ سال پیش اعلام شده است چرا که اولا درباره آمار واقعی معتادان در کشور که این آمار نیز از آن استخراج شده است بین کارشناسان نظر مشترکی وجود ندارد و برخی معتقدند شمار معتادان کشور بسیار بیشتر از یک میلیون و ۳۲۵ هزار نفری است که گفته می شود.
یکی از این کارشناسان، سعید صفاتیان، است که نبود دانش آموزان معتاد در مدارس را دروغی بزرگ می خواند و درباره آمار کلی معتادان در کشور نیز توضیح می دهد: دولت یازدهم به مردم قول داده است گزارشی از وضعیت اجتماعی کشور ارائه کند و من معتقدم آمار واقعی معتادان در کشور از جمله آمارهایی است که باید هرچه سریعتر اعلام شود چون اگر این چنین اتفاقی نیفت،عملکرد دولت جدید هم با مشکل مواجه می شود و به علت نادرست بودن آمار پایه،گزارش از عملکردش در سال های آینده اشکال خواهد داشت. از سوی دیگر حتی اگر آمار کلی معتادان در کشور را که آمار ۳۰هزار نفری دانش آموزان در سال ۱۳۸۷ از آن استناد شده است درست فرض کنیم، مسلماً در طول ? سال گذشته رشد داشته است و با این حال تا زمانی که آموزش و پرورش منکر وجود این دانش آموزان می شود، امکان به دست آوردن آماری دقیق از آنها وجود ندارد.
*مراکز ترک خلوت؛ معتادان کوچک، سرگردان
انکار وجود دانش آموزان معتاد در مدارس از سوی برخی مسئولان آموزش و پرورش، اولین حلقه از زنجیره مشکلاتی است که این گروه از معتادان کم سن و سال با آنها مواجه هستند. صفاتیان اظهار می کند:انکارهای مسئولان باعث می شود دانش آموزان معتاد، دیر شناسایی شوند یا اصلاً شناسایی نشوند و وقتی دانش آموزی معتاد در مدرسه به حال خود رها می شود و خدمات مددکاری به سرعت در اختیارش قرار نمی گیرد، احتمال ابتلای باقی دانش آموزان مدرسه به اعتیاد بیشتر می شود.
به گفته وی وظیفه آموزش و پرورش در این مقطع تکذیب نیست بلکه باید هرچه سریع تر خدمات مشاوره ای را در مدارس فعال کند و به دانش آموزان تضمین بدهد که در صورت مراجعه به مشاور برای راهنمایی گرفتن درباره درمان اعتیادشان، اخراج نمی شوند.حتی اگر آموزش و پرورشی ها نخواهند مستقیماً گروه دانش آموزان معتاد را از مدرسه اخراج کنند، راه های دیگری برای خط خوردن آن نوجوان ها از جمعیت محصل ها وجود دارد.
تقریباً همه دانش آموزان معتاد به علت وضعیت خاص روانی و جسمی شان پس از مدتی دچار افت تحصیلی می شوند، نمره ها که کم شود، سرزنش ها که در مدرسه بالا بگیرد، غیبت ها که طولانی شود، آنها به هر حال پس از مدتی از مدرسه خداحافظی می کنند اما آموزش و پرورش به مسئولیتش برای پیگیری وضعیت دانش آموزانی که ناگهان مدرسه را ترک می کنند ، رسیدگی نمی کند و ترجیح می دهد ندیده شان بگیرد حال آنکه اگر مشاور و مددکاری در مدرسه حاضر باشد وظیفه دارد وضعیت دانش آموزان ترک تحصیلی را به سرعت بررسی کند و آنها را به مدرسه برگرداند.
*شاید آدم می شدم
رضا، روزگاری دانش آموز بود و حالا معتادی شیشه ای است که در خرابه های زیر پل مدیریت پرسه می زند، هذیان هایی بی سر و ته به هم می بافد، در بیداری کابوس می بیند و همه دارایی هایش از دنیا، یک پایپ، یک فندک اتمی و چند دست رخت چرکمرده است که بوی تعفن می دهد.گرچه شیشه، ذهن آدم ها را به مرور زمان می جود و خاطره های شان را پاک می کند،رضا هنوز سال های مدرسه را به یاد دارد و به همین خاطر در وهمی آشفته،چند خطی از کتاب زیست شناسی سال اول یا دوم دبیرستان را بریده بریده و درهم مثل شعر از حفظ می خواند و بعد خیسی چشم هایش را با آستین پیرهن ژنده اش می گیرد و می خندد هنوز هم خوب حفظ می کنم. اگر از مدرسه بیرونم نمی کردند، شاید ترک می کردم…شاید آدم می شدم.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۲۸ آبان ۱۳۹۲ ساعت ۷:۳۲ ق.ظ

دیدگاه


+ 4 = سیزده