خاطرات نوستالژیک به بهانه اکران یک فیلم

خاطرات نوستالژیک به بهانه اکران یک فیلم

گروه گزارش : واژه نوستالژی از دو واژه یونانی ساخته شده‌است: nostos که به معنی »بازگشت [به خانه]« است و algia که معنی»رنج ودردکشیدن« می‌دهد. به بیانی دیگر نوستالژی یا یادمانه، احساسی است غم انگیز که با یادآوری سرخوشانه موقعیت ها، رویدادها، افراد و اشیای گذشته همراه شود. دلتنگی برای روزهای بد و خوب سپری شده و یادآوری لحظات تلخ، شیرین، پراسترس یا بی خیالانه ی گذشته همگی بخشی از عواطف درونی و ذاتی نوستالژی ها هستند. در واقع کیفیت و خوبی و بدی لحاظ سپری شده یا اشیا و اشخاص نیست که نوستالژی را باارزش می کند بلکه فاصله گرفتن به لحاظ تاریخی و عدم تکرار آن رویدادها و اشیا است که خاصیت اثرگذار نوستالژی هاست و مایه احساس شادی تومان با غم در آنهاست.
ساخته معادی یک نوستالژی پر شاخ و برگ است. حال و هوا، سبک زندگی و اتفاقات دوران دفاع مقدس، به ویژه تجربه رفتن به پناهگاه در زمان حمله هوایی که در آن هشت سال به کرات اتفاق می افتاد و اعلام وضعیت خطر به اضافه همه مولفه های زندگی سخت و البته ساده ی دهه شصت، دستمایه آخرین ساخته معادی در مقام کارگردان است.
**درباره صاحب اثر
پیمان معادی (متولد ۱۳۴۹) را همه به عنوان بازیگر و بازیگری صاحب سبک می شناسند، عنوانی که به ویژه پس از بازی در دو فیلم»اصغر فرهادی« یعنی »درباره الی« و »جدایی نادر از سیمین« نصیب خود ساخت. بازیگر جوان و با استعدادی که البته کمتر کسی می داند که متولد نیویورک است و تابعیتی دو ملیته دارد. این دو ملیتی بودن البته هرگز باعث کم کاری و فاصله گرفتن او از سینمای ایران نشده و پس از شروع فعالیت سینمایی اش یعنی نوشتن فیلمنامه »آواز قو« در دهه هفتاد، تا نقطه عطف زندگی حرفه ای و بازیگری اش یعنی قرار گرفتن جلوی دوربین اصغر فرهادی در فیلم درباره الی (فیلمی که او پس از آن نظر مثبت منقدان و بیننندگان و فیلمسازان را به خود جلب کرده است) وی مدام در این حیطه مشغول نوشتن و به نوعی همواره فعال بوده است. معادی سابقه نویسندگی، بازیگری و کارگردانی را در کارنامه هنری خود دارد و اثر جدیدش در دهه شصت و در بحبوحه جنگ ایران و عراق و در تهران رخ می دهد. محله ای در تهران، زمستان ۱۳۶۶، زمان و مکان وقوع فیلم با سه مکان مهم است؛ مدرسه، خانه ای آپارتمانی و زیرزمین آپارتمان. جایی که در گیر و دار آژیرهای خطر و پناه گرفتن در پناهگاه ها، پسری نوجوان عاشق دختر اقوام یکی از همسایگانشان می شود و از طرف دیگر زن و شوهری (ایرج و میترا) با بازی لیلا حاتمی و پیمان معادی از سر لجبازی با خود، دیگری و زندگی، بی خیال از بمب و خطر و … در طبقه شان می مانند و به پناهگاه نمی روند. فیلم بمب؛یک عاشقانه اثری است متفاوت در کارنامه کاری معادی و پس از »فیلم کوتاه ماتیک« (۱۳۸۵) و »برف روی کاج ها« (۱۳۸۹) سومین ساخته او در مقام کارگردان است.
روایتی متفاوت از سال های دفاع مقدس و بهره گیری جذابی از عناصر، اشیا، نمادها و ارزش های سال های دهه ۶۰ ایران که با توجه به حضور اکثریت جمعیت حال حاضر که در این برهه زمانی متولد شده یا در سنین ابتدایی بوده اند، نوستالژی ای دلچسب و البته شاید ناخوشایند (به دلیل تلخی های جنگ) محسوب می شود.
**ضعف ها
این فیلم اگرچه تلاش دارد تا از طریق روایت لطیف زن و شوهری که همدیگر را دوست دارند اما با یکدیگر لجبازی می کنند، داستانی اجتماعی را روایت کند اما در نهایت بین این دو مانده و در بیان منظور و مفهوم و معنایی برای فیلم می لنگد. در واقع اگرچه مخاطب نوستالژی_دوست را درگیر و همراه خود می سازد و تک تک المان هایش از لوله های آب خیابان، موتور گازی، چوب تنبیه و لباس های معلم و شاگردان تا چیدمان خانه و ظروف و شیشه های شیرکاکائو و… برای بیننده چشم نواز و دوست داشتنی است اما در نهایت و پس از فیلم نمی توانیم بفهمیم که هدف این فیلم چه چیزی بوده است؛ و صرف حس سرخوشی از تکرار و یادآوری المان هایی نوستالژیک در گذشته آیا چیزی از این فیلم دستگیرمان می شود یا خیر.
نقش اصلی زن داستان میترا (با بازی لیلا حاتمی) اگرچه در بیانی شعارگونه به کوچکترها توصیه می کند که حرف بزنند و احساسشان را به زبان بیاورند و در یک کلام از دیالوگ برای ارتباط اجتماعی و رفع مشکلاتشان بهره ببرند اما خودش اندر خم یک کوچه مانده و توانایی گفت وگویی درست و حسابی و حل مشکلات با شوهرش را ندارد.
ضمن این که تکرار ژست ها، دیالوگ ها، رفتارها و حتی لباس های لیلا حاتمی در این فیلم بسیار شبیه است به »رگ خواب« و »در دنیای تو ساعت چند است« و این امر نه تنها او را به سمت نوعی از کلیشه شدن پیش برده که اثرگذاری و باورپذیری او در نقشش را در چشم مخاطب فروکاسته است. این گونه فضاها و نکاتی در فیلم ها اگرچه ممکن است بی اهمیت به نظر برسند اما از این منظر که میزان همراهی بینننده و مخاطب را با فیلم و روایت تقلیل می دهند و امکان باورپذیری را سلب می_کنند در نهایت به فیلم و مفهومی که قصد انتقال آن را دارد صدمه می زنند. بر اینها باید افزود این را که ریتم فیلم کند است و از اواسط فیلم بیننده را خسته می کند و هیجان و اتفاقی که شاید در انتظارش نشسته را برآورده نمی سازد. در نتیجه فیلم دچار رخوتی می شود که نمی تواند حس همراهی و هیجان مورد انتظار بیننده را محقق سازد. البته معادی در نشست های فیلمش این مساله را تعمدی و در راستای انتقال حس عارفانه و عاشقانه مضامین فیلمش بیان کرده است اما حتی برای بیان چنین مفاهیمی، ریتم کند نباید مانع از خستگی و دلزدگی شود؛ چیزی که در برخی از سکانس ها اتفاق می افتد و بیننده را خسته می کند. و نکته آخر در اینجا این که اگرچه بازی بدون کلام و انتقال معنا از طریق بدن، چشم و حالات رفتاری کاری سخت است که در صورت بازی خوب اثرگذاری بیشتری نسبت به حرف زدن و بیان دارد اما نباید از این نکته غافل شد که اساسا زیادروی در هرچیزی نتیجه معکوس دارد؛ در این معنا، اگرچه حرف نزدن شخصیت ها و سوژه ها به ویژه زوج ایرج و میترا جذابیت انتقال معنا و برداشت متفاوت بینده را دارد اما درجاهایی این مساله احساس می شود که آنها در بیان مشکلات، احساسات و گذشته شان خست به خرج می دهند و انتظار بی جایی دارند که می خواهند مخاطب همه اینها را حدس بزند.
**قوت ها
اگرچه فیلم طنز نیست و قرار هم نیست که ما را بخنداند اما بازی خوب »سیامک انصاری« با همان ژست ها و دیالوگ های بانمک همیشگی، در کنار حبیب رضایی که همواره و در هر نقشی بهترین خودش را به نمایش می گذارد، فضایی بامزه را ایجاد می کند که از نقاط برجسته فیلم است. به ویژه زمانی که وقایع فیلم در مدرسه رخ می دهد و شاهد دیالوگ های سنجیده و فکر شده ی بین معلمان، مدیر، ناظم و بچه ها هستیم.
انتقاد به سیستم آموزشی گذشته، تنبیهات و اصول آموزشی ای که امروز نقد می شوند و تاکید اغراق آمیز بر دیوار نوشته ها و حساسیت های اخلاقی آن دوران، جزو بهترین مفاهیمی هستند که معادی در این فیلم به آنان پرداخته است. فضاسازی جاندار و دیالوگ های قوی بین معلمان، مدیر و ناظم مدرسه، توانایی همزاد پنداری برای هر متولد دهه ی شصتی را که در همین فضا یا فضایی نزدیک به آن درس خوانده و آموزش دیده را فراهم می سازد و همین موضوع یکی از قوی و دوست داشتنی ترین قسمت های فیلم از نظر بینندگان فیلم بوده و خواهد بود.
تاکید کارگردان و فیلمنامه بر حرف زدن و حل کردن مسائل و مشکلات از طریق بیان کردن، ابراز، واکاوی و واکندن مشکلات شاید یکی از جدیدترین و پرتکرارترین نسخه های دهه اخیر از جانب روانشناسان برای حل مشکلات فردی و اجتماعی و به ویژه مشکلات زناشویی باشد که نیاز به تاکید به آن به درستی در این فیلم بارها و بارها (اگرچه توام با کاستی و ضعف) مطرح می شود.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از ایرنا ، اگر از فیلم کوتاه ماتیک بگذریم، فیلم بمب دومین ساخته بلند و داستانی معادی در مقام کارگردان و به عنوان کسی که تازه در ابتدای راه است و حرف های زیادی برای گفتن و هوش سرشاری در انتقال معنا دارد، اثری قابل تقدیر و با ارزش است. معادی بازیگری صاحب سبک است که در بیان، شیوه خاص خود را دارد، چنین شخصیتی در مقام کارگردان و آن هم کسی که سابقه طولانی فعالیت با کسی چون فرهادی را در کارنامه دارد، احتمالا خروجی های موفقی پیش رو خواهد داشت.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۷ ساعت ۱۰:۲۸ ق.ظ

دیدگاه


8 − هفت =