خاطرات بادامچیان از واقعه ۱۷ شهریور
گروه سیاسی: روز هفدهم شهریورماه سال ۱۳۵۷ در ادبیات تاریخ انقلاب اسلامی ایران به جمعه سیاه معروف شده است. سرکوب خونین مخالفان رژیم پهلوی در میدان ژاله تهران که برخی آن را»آغاز پایان عمر رژیم شاهنشاهی« و نقطه عطفی که پس از آن امید به اصلاح تدریجی از میان رفته تلقی میکنند. این واقعه چند روز پس از آتشسوزی سینما رکس و پس از عزل جمشید آموزگار و بر سر کار آمدن دولت جعفر شریف امامی صورت گرفت. در روز ۱۳ شهریور تظاهرات معروف و بزرگ عید فطر برگزار شد و به دنبال آن ناآرامیهایی نیز رخ داد. تظاهرات ۱۶ شهریور ماه که گفته میشود در آن نیم میلیون نفر شرکت داشتند، بزرگترین تظاهرات از نوع خود بود. شب آن روز دولت که از شعارهای تند به خشم آمده بود، دستور حکومت نظامی داد و فرماندهی نظامی پایتخت را به عهده ارتشبد غلامعلی اویسی سپرد. دعوتکننده اصلی راهپیمایی هفده شهریور علامه یحیی نوری (۱۳۱۱-۱۳۸۶) بود که دیر متوجه اعلام حکومت نظامی شد. در هر صورت مردم جمع شدند و کشتار صورت گرفت. شدت کشتار به حدی بود که زبیگنیف برژینسکی، مشاور امنیت ملی امریکا درباره آن گفت: »واقعه میدان ژاله چنان خونین و مرگبار بود که کشمکشهای گذشته میان دولت و مخالفان را از یاد برد. این واقعه، پایان شورشهای پراکنده و مقطعی و آغاز انقلاب واقعی بود.« اسدالله بادامچیان، سیاستمدار کهنهکار و از اعضای اصلی حزب موتلفه اسلامی در ۷۳ سالگی همچنان حافظهیی قوی دارد و به خوبی حوادث و رویدادهای انقلاب را به خاطر میآورد. در سالروز ۱۷ شهریور از او خواستیم خاطراتش را درباره این واقعه بگوید:
*نخست بفرمایید زمینههای به وجود آمدن حادثه هفده شهریور چه بود؟
در امتداد راهپیماییهای میلیونی که با رهبری شهیدان بهشتی و مطهری و همراهی مردم متدین راهاندازی شد، در ۱۶ شهریور، راهپیمایی عظیمی برگزار شد، در این راهپیمایی شهید بهشتی و آقای ناطق نوری در سخنرانیهای خود اعلام کردند که ما فعلا برنامه راهپیمایی نداریم، اما مرحوم حاج شیخ یحیی نوری که در خیابان ژاله آن روزگار، حوزه علمیه داشت با دوستان خود اعلام کردند که فردا صبح ساعت هشت میدان ژاله (میدان شهدا) . و این برنامه بدون هماهنگی با مرکز فعالیتهای آن روز انقلاب، اعلام شد. این ناهماهنگی موجب نگرانی سران انقلاب به ویژه شهیدان بهشتی و مطهری شد. طبق خبرهای رسیده به آن مرکز، احتمال سرکوب شدید و کشتار نیز داده میشد. رژیم شاه، نیمه شب تصمیم به حکومت نظامی گرفت و در۲۳ شهر از جمله تهران حکومت نظامی اعلام کرد. این اقدام رژیم، احتمال کشتار را تبدیل به یقین کرد. ساعت پنج صبح بود که مرحوم حاج احمد قدیریان که از سران بسیار فعال مبارزه و انقلاب بود به منزل بنده تلفن زد که خبر حکومت نظامی را دارید؟ گفتم نه، گفت؛ رادیو اعلام کرد. گفتم پس قطعا امروز رژیم قصد سرکوب و کشتار دارد.
*وقتی فهمیدید که رژیم قصد سرکوب دارد چه تصمیمی گرفتید؟
ابتدا بحث شد که چه باید بکنیم. در بررسیها نتیجه این شد که اولا؛ آقای نوری از بلندگوهایی که در مسیر تا میدان شهدا نصب کرده بود، اعلام کند که به علت حکومت نظامی، مراسم در میدان شهدا برگزار نمیشود. این موضوع به عنوان نظر شخصی توسط دوستان مرتبط با وی به او اطلاع داده شد که مسلما وی را پس از کشتار دستگیر خواهند کرد و محکومیت سنگینی برای او قایل میشوند. ایشان هم پذیرفت و به طور مکرر اعلام شد که مراسم برگزار نمیشود. ثانیا؛ به تمام عناصر و سرپلهای تشکیلاتی و مرتبط اطلاع داده شد که به میدان شهدا نروند، لذا آن روز از مسوولان تشکیلاتی کسی در میدان شهدا شهید نشد. ثالثا؛ در اطراف میدان، عناصر تشکیلاتی حضور یابند و از ورود مردم به میدان با تذکر اینکه به علت حکومت نظامی مراسم برگزار نمیشود، جلوگیری شود. این کار انجام گرفت و موجب شد که میدان انباشته از جمعیت نشود. رابعا؛ گروههای امدادی و پزشکی در اطراف میدان متمرکز شوند بدون اینکه در معرض شهادت یا دستگیری قرار بگیرند و مجروحان و زخمی شدهها را به مراکز درمانی برسانند. این کار نیز اجرا شد و در این برنامه خانم دانش آشتیانی که در کار امداد مجروحان بود شهید شد.
خامسا؛ اقدام برای استقرار گروههای گوناگون در بهشت زهرا صورت گرفت؛ تا ضمن احترام به شهدا مراقبتها برای خانواده شهدا و نیز اطلاع به اوضاع آنجا و جلوگیری از نفوذیهای ساواک به عمل آید. این کار انجام شد. سادسا؛ به گروههای عملیاتی دستور داده شد که در سراسر تهران در خیابانهای عمده دست به تظاهرات پراکنده بزنند تا رژیم نتواند بر میدان شهدا متمرکز شود. ضمن آنکه حکومت نظامی شاه که بیشتر نوعی تهدید و ارعاب بود به باد رود.
*آیا این اقدامات نتیجهیی هم دربرداشت؟
بله، این کار به خوبی انجام شد و چون توصیه اکید تشکیلاتی شده بود که گروهها سعی کنند دستگیری نداشته باشند هیچ کس دستگیر نشد اما تا ساعت یک و نیم پس از نیمهشب عملیات در خیابانهای چهار طرف تهران انجام شد و با موفقیت پایان یافت.
رژیم طاغوت و اربابانش متوجه شدند امکان استقرار حکومت نظامی ندارند. نیروهای شهربانی و ارتش نیز با رژیم همراهی نداشتند و فقط گاردیها و نیروهای ویژه بودند که به مقابله میپرداختند. همچنین گروه تبلیغات ماموریت یافت که در این زمینه فعال شود و ضمن محکوم کردن رژیم شعارهای ضدرژیم بسازد و از کشتار جمعه خونین ۱۷ شهریور بهرهگیری برای ارتقای مبارزه و رسوایی رژیم کند. و سایر اقداماتی که نیاز به ذکر آنها فعلا در این مختصر نیست. به طور کلی شاه و رژیم پهلوی و اربابان او، بهشدت رسوا شدند و نتوانستند به هیچیک از اهداف خود در این سرکوب شدیددست یابند.
تنها مردم بیگناه را کشتند و سبعیت و دروغ بودن همه شعارهای آشتی ملی و شنیدن پیام انقلاب مردم و ادعای حقوق بشر غربیها را عملا نشان دادند.
*خود شما در روز ۱۷ شهریور کجا بودید؟
روز ۱۷ شهریور من از ساعت پنج صبح در کار تنظیم امور مقابله و کم کردن تعداد شهدا و فعالیتهای بالا بودم و با دریافت گزارشها اقدامات را ساعت به ساعت همراهی میکردم.
*آیا پیش از این واقعه میشد حدس زد که ماجرا به این صورت پیش خواهد رفت و کشتار خواهد شد؟
گفته شد که در آن مرکز هدایتگر و مدیریت همه این تظاهرات و تحرکات این احتمال داده میشد که به فرموده شهید بهشتی آستانه تحمل رژیم به پایان رسیده و نباید بگذاریم کار به یک کشتار و سرکوب شدید بینجامد تا آنجا که میسر باشد و در اقدام ما بگنجد. لذا در راهپیمایی ۱۶ شهریور اعلام شد که پس از این تظاهرات فعلا تظاهرات دیگری نداریم.
*تظاهرات آن روز به دعوت چه گروه یا گروههایی صورت گرفت و از میان گروههای مبارز کدام نقش فعالتری ایفا کردند؟
اعلام تجمع در میدان شهدا برای روز ۱۷ شهریور، توسط مرحوم حاج شیخ یحیی نوری مشهور به علامه نوری انجام شد و او خود صبح آن روز اعلام کرد که تجمع برگزار نمیشود. دیگر گروهها هم فعالیت در این روز نداشتند مگر آن نوع فعالیت که در بالا توسط یاران ما انجام گرفت. تودههای مردم بودند که با صفا و اخلاص به میدان شهدا آمدند.
پس از آن ماجرا، مرحوم نوری را دستگیر کردند، وی نقش خود را شرح داد و انکار کرد که در روزنامههای اطلاعات و کیهان آن روزها چاپ شده است. لکن سیاست دوستان این شد که به ایشان هیچگونه اعتراضی نشود تا دشمن از اختلافنظرهای داخلی سوءاستفاده نکند.
*گفته میشد برخی از سربازانی که به مردم تیراندازی میکردند، ایرانی نبودند! آیا این حرف درست است؟
این موضوع باید صحیح باشد. گرچه مدارک کافی در این زمینه نیست.
شاهدان حاضر در صحنه برای ما از دو، سه گروه کماندوهایی با لباسهای خاکستری که غیر فارسی صحبت میکردند، خبر دادند.
بعد هم گفته شد که یک هواپیمای نیروبر رژیم صهیونیستی روز قبل در فرودگاه مهرآباد فرود آمده است.
*کشتار ۱۷ شهریور که به جمعه سیاه معروف شد، چه تاثیری بر سیر حوادث بعد از آن گذاشت؟
کشتار بیرحمانه ۱۷ شهریور یادآور کشتار ۱۵ خرداد ۴۲ بود که رژیم تصور داشت با این کشتار عمومی میتواند رعب و وحشت را بر مردم انقلابی مستولی سازد و در کشتار میدان شهدا سران مبارزه را که نمیشناخت شناسایی و ترور کند و همزمان با این کشتار با اعلام حکومت نظامی در ۲۳ شهر، یک دیکتاتوری خشن نظامی و سرکوبگرانه را برقرار سازد.
اما هیچ کدام از خواستههای سران طاغوت تحقق نیافت، بلکه ملت و رهبر شجاع انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) را مصممتر و قویتر ساخت.
*آیا میتوان ۱۷ شهریور را نقطه عطفی در حرکت و جنبش انقلابی ایران در سال ۵۷ در نظر گرفت؟
بله، ۱۷ شهریور و راهپیمایی عظیم و سرنوشتساز تاسوعا و عاشورای ۵۷، نقطه عطفهای موثری در انقلاب اسلامی ایران هستند و راه پیروزی ملت و اسلام را هموارتر کردند.
*واکنش فعالان و گروههای سیاسی به این واقعه چه بود؟
واکنش همه فعالان و گروههای سیاسی در محکومیت کشتار با سلیقههای خاص خودشان بود. امام با لحنی جدی و مودبانه ولی قاطع و محکم حادثه را محکوم و ملت را به مقاومت بیشتر دعوت کرد.
روحانیت و مبارزان و از جمله موتلفه اسلامی در بیانیههای خود این کشتار را محکوم و بر ادامه مقاومت تاکید کردند، البته اعلامیههای موتلفه اسلامی و سایر اعلامیه گروهها که با نام آنها توسط موتلفه اسلامی چاپ میشد امضای »برقرار باد حکومت عدل اسلامی« را داشت. محافظهکاران و لیبرالها، مانند جبهه ملیها و نهضت آزادی با لحن و شیوه خود محکوم کردند گروههای غیردینی مثل کمونیستها نیز با ادبیات خود محکوم کردند.
*واکنشهای بینالمللی چگونه بود؟ آیا مجامع بینالمللی، نشریات خارجی، دولتهای غربی و روشنفکران نسبت به سرکوب مردم واکنشی نشان دادند؟
واکنش بینالمللی، مانند واکنش امروزه سازمانها و دولتهای غربی و تحت سلطه غرب محکوم کردن کشتار بدون هرگونه حملهیی یا هشداری به رژیم مزدور غرب بود. غربیها از جمله امریکا، با تمام کوشش و با استفاده از همه امکانات سعی داشتند رژیم طاغوت باقی بماند تا این منطقه استراتژیک از دست آنها خارج نشود. امریکا که پس از سه ماه ژنرال هایزر را به ایران فرستاد تا کمک هیات مستشاران نظامی امریکا در ایران با سرپرستی ژنرال کاست با کشتاری نامحدود رژیم وابسته به غرب ایران را نگذارد که سقوط کند.
روشنفکران نیز با همان ادبیات روشنفکری غربزده مانند ادبیات حاج سیدجوادی و امثال او واکنش اعتراضی نشان دادند.
*آیا شما مشخصا خاطرهیی از این روز دارید؟
خاطره تلخ من، گزارشی است از حدود ۸۰ کودک زیر دو سال که در این روز توسط جلادان رژیم شاه و اربابانش به ویژه اسراییل، شهید شده بودند و آنها را به بهشت زهرا آورده و در یک سالن کنار هم چیده بودند و انسانی با احساس که ندانستیم کیست، روی سینه هر یک از آنها یک شاخه گل گلایل گذاشته بود و هر کس به این منظره نگاه میکرد بیاختیار اشکش سرازیر میشد و به آن رژیم کودککش، لعنت میفرستاد. متاسفانه امکان عکسبرداری میسر نشد. شیرینترین خاطرهام شجاعت و شهادتطلبی یاران در صحنه تظاهرات پراکنده در سطح تهران بود که یک روز تمام تا پاسی از شب رفته از مرگ و رژیم مرگآور نهراسیدند و گزارش نهایی حدود ساعت دو پس از نیمه شب رسید که همه سالم ماندهاند؛ شیرینی خاصی مشابه شیرینی که فرمانده عملیات در جبهههای دفاع مقدس پس از پیروزی احساس میکرد درک کردم که همانند او غم شهدا و فکر مداوای مجروحان و تسلیت خاطر بازماندگان در کنار آن شیرینی حالتی خاص به انسان میبخشد که تا کسی در آن حالت قرار نگیرد به توصیف قابل بیان و درک نیست. آتش بگیر، تا که بدانی چه میکشم/ تصویر سوختن به تماشا نمیشود.
نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۳ ساعت ۳:۴۷ ق.ظ