- آراز آذربایجان – روزنامه خبری آذربایجان غربی - http://www.araznews.ir -
حقوق اجتمای برای نسلهای آتی چه تغییراتی خواهد کرد
Posted By admin On بهمن ۲۱, ۱۳۹۵ @ ۶:۴۰ ق.ظ In اجتماعی | No Comments
گروه اجتماعی:درصد سال آینده، انسانهای عادیِ آن روزگار به ما نگاه میکنند و سرشان را تکان میدهند، درحالیکه از عمق مسئولیتناپذیری، پستی و کوتهفکریِ اخلاقیِ ما در عجباند.
حریم خصوصی کاملاً محو خواهد شد و نوعی پوشش برای ریاکاری و جنایت تلقی خواهد گردید. در آن زمان استفاده از نام مستعار در فضای آنلاین نوعی جرم است (بهراستی چنین کاری جز برای آزردن یا فریبدادن دیگران چه دلیلی میتواند داشته باشد؟) و تمام تراکنشهای مالی از هر نوع، شامل درآمدها و پرداخت مالیات بهصورت خودکار در اینترنت برای همگان قابل مشاهده است.
در صد سال آینده، حتی فکر اینکه انسانهای عادی (انسانهایی در معرض مستی و خستگی یا با چشمان اشکبار و بینیهای آویزان) میتوانند بهتنهایی کنترل سلاحها، خودروها و دیگر اشیای خطرناک را در اختیار داشته باشند، هر شهروند معمولی را به وحشت خواهد افکند. رانندگی نبرد و دستگیری [مجرمان] توسط سیستمهای هوشمند سیلیکونی صورت خواهد گرفت که نه مست میکنند و نه سرما میخورند.
در آن زمان هدردادن آب با همان وحشتی مواجه خواهد شد که امروزه در قبال ریختنِ خون و برباددادن عامل اصلی حیات داریم. آنها که توالت خود را با آب آشامیدنی تمیز میکنند (تمام شهروندان جهان صنعتی) همچون کسانی هستند که آخرین پلنگها را با تیر زدهاند.
خب شاید. شاید برخی از این پیشبینیها درست از آب درآیند، شاید هم نه. در برخی موارد ممکن است عکس آن تحقق یابد: مثلاً باززایی حریم خصوصی که فضای شخصیِ ما را با زرهی میپوشاند و آشکارکردن نامِ واقعی را در فضای مجازی غیرقابلباور و حتی بیادبانه میسازد؛ یا جنبشی برای مسئولیت بشری که اعتماد به سیستمهای خودکار را، خواه در خودروها و خواه در گوشیها و دیگر ابزارها، به مسخره میگیرد و اینگونه تبعیت از ماشینها را کنارگذاشتن مسئولیتپذیری میداند.
بااینحال در یک نکته تردیدی نیست: در صد سال آینده، انسانهای عادیِ آن روزگار به ما نگاه میکنند و سرشان را تکان میدهند، درحالیکه از عمق مسئولیتناپذیری، پستی و کوتهفکریِ اخلاقیِ ما در عجباند.
هنجارها و ارزشها تغییر میکنند. برای یک لحظه به جهان در سال ۱۹۱۵ بیندیشید. جهانی تنها چند نسل پیش از ما که بسته به سن شما محل زندگی پدران، پدربزرگان یا پدرانِ پدربزرگانتان بوده است. آن دوران، زمان? جنگهای جهانی بود. زمانهای که در آن تبعیض جنسیتی، نژادپرستی و امپریالیسم نهتنها پذیرفته بود، بلکه از همگان انتظار میرفت که چنین باشند و حتی ضروری محسوب میشد.
البته این تعصبات هنوز هم وجود دارند. اما در بخش بزرگی از جهان چرخشهای مهمی در ارزشهای ما صورت گرفته و این باورها را بهنحو فزایندهای ناپذیرفتنی ساخته است. ما نویسندگان این مقاله، یک انگلیسی و یک آلمانی، این متن را با همکاری و در فضایی صلحآمیز در برلین نوشتهایم. ما این متن را در شرایطی مینویسیم که [بهعنوان دو مرد] در حال نگهداری از فرزندانمان هستیم، درحالیکه همسرانمان در محل کار خود حاضرند و مشاغلی را انجام میدهند که درهایش به روی مادربزرگانشان بسته بود.
درحالحاضر تنها افرادِ زنده میتوانند ادعای حق داشته باشند. اما، همانطور که دایر? دغدغههای اخلاقیمان را میان دیگر زندگان گسترش میدهیم، میتوان این فراگیری را در طول محور »زمان« نیز توسعه داد. در اینجا مسئله کاملا آشکار است: ما اغلب تصمیماتی میگیریم که بر مردمانی در آیند? دور تاثیرگذار است -مانند تولید زبالههای اتمی که برای میلیونها سال سمی باقی میمانند- درحالیکه این مردمان امروز برای دفاع از خودشان حضور ندارند. تعریف و پاسداری از این حقوق آسان نخواهد بود. اما نمونههای مشابهی وجود دارد که میتوان از آنها یاری گرفت، مانند شیوههای ما برای دفاع از حقوق کودکان و حیوانات، درحالیکه هیچیک از آنها قادر به سخنگفتن و دفاع از خودشان نیستند.
لذا پسینیانِ بشری باید دستبهدامن خیالپردازی شوند تا چارچوبی استوار بسازند که برای دفاع از حقوق آیندگان در برابر منافع امروزین ما کافی باشد، منافعی که اغلب در تضاد با حقوق آیندگان است. زیرا نباید دچار هیچ توهمی در این باره شویم: دفاع از حقوق نسلهای آتی نیازمند اِعمال محدودیتهای جدی بر آزادی عمل اکنون ماست. امروز ما به چپاول زمین و دریاها مشغولیم تا از زندگی پرزرقوبرق (بنا به استانداردهای تاریخی) بهرهمند گردیم؛ ولی، در صد سال آینده، این امر را نقطهضعفِ ما خواهند دانست، نقطهضعفی که با استثمار مستعمرات توسط استعمارگران قابلمقایسه است. پسینیانِ ما از مصرفگراییمان به وحشت خواهند افتاد، اما همچنان حتی اصلاح تدریجیِ این امور را هم آسان نمییابیم.
این نیز گسترشی طبیعی در دایر? دغدغ? اخلاقی محسوب میشود که البته جرق? شروعش خورده است. امروزه دیگر شکی نیست که حیوانات نیز درد و درواقع بسیاری از عواطف پیچیدهتر را احساس میکنند. بنابراین آنها نیز بهنحو آشکار منافع و علایقی دارند و مثلاً میخواهند آزادانه بدوند یا ارتباط اجتماعی متناسب با گون? خود برقرار سازند. درنتیجه محدودساختن علایق به نوع بشر و محرومساختن دیگر حیوانات بهنحو روزافزون شکلی از نوعپرستی۲ تلقی میشود تبعیضی توجیهناپذیر که مشابه با نژادپرستی و تبعیض جنسیتی است.
وضعیت دیگر گونههای جاندار کاملاً آپوکالیپتیک۳ است: انسانها هرگز این حجم از حیوانات را برای کشتار پرورش ندادهاند، چنانکه تعداد حیوانات آماد? مصرف امروزه پنج برابر سال ۱۹۵۰ است. این در حالی است که تأثیرات ما بر محیطزیستْ دیگر گونهها را نیز در معرض انقراضی هزاران بار سریعتر از حالت طبیعیِ آن قرار داده است. در تلاش برای ایجاد تعادل میان منافع بشری و دیگر موجودات یا منافع تکتک حیوانات در برابر کلیت اکوسیستم تصمیمگیریهای بسیار دشواری در پیش است. اما پسینیانمان، تنها به این سبب که تصمیماتْ دشوار بودهاند، شکست ما را در اتخاذ آنها نخواهند بخشید. بهاحتمال زیاد آنها ما را برای کشتن تمام کرگدنها محکوم خواهند کرد و مصرف سوسیسهای تولیدیِ مجتمعهای کشاورزیصنعتی را بهلحاظ اخلاقی چنان خواهند یافت که ما امروزه آدمخواری را مینگریم.
بهمحضآنکه رایانهها آگاهی پیدا کنند، که چنین هم خواهد شد، این گسترشِ دغدغ? اخلاقی به آنها نیز توسعه خواهد یافت.
گسترش دایر? دغدغ? اخلاقی به این معناست که، بهطورمثال، کارفرمایان آمریکایی نمیتوانند فردی را بهسبب سیاه یا سفیدپوستی، یهودی یا خداناباوربودن، معلولیت جسمی یا آموزشی، از شغلی بازدارند. درعینحال، اگر متقاضیِ کارْ آمریکایی نباشد، آنها میتوانند چنین کنند. چنین امری در اکثر کشورهای دیگر نیز رخ میدهد. دولتها میتوانند حقوق و خدمات را از آنها دریغ کنند و کارفرمایان میتوانند (و حتی باید) افراد را بهسبب گذرنامهشان از مشاغل کنار بگذارند. در صد سال آینده افراد ممکن است از سطح رفاه و ثروت در جوامع صنعتیِ امروز شگفتزده شوند، اما این نکته باعث هراسشان خواهد شد که چگونه دسترسی به این ثروت و رفاه به بخت و اقبال فرد و بهدنیاآمدن در لندن یا لاگوس وابسته بوده است.
در جهانی که بهسرعت و در پیوستگی رشد میکند، این شرایط محکوم به تغییر است. البته میزان زیادی از مقاومت در کار خواهد بود چنانکه امروز نیز در برابر مهاجرت به کشورهای ثروتمند وجود دارد. زیرا مردم امتیازات و ویژگیهای برتریبخش خود را بهسادگی کنار نمیگذارند. البته این تغییر نیز بهای خود را دارد: نظامهای نیرومند رفاهی به حسی اخلاقی در اجتماع وابستهاند که میتواند بهسادگی از طریق همین مهاجرتها در معرض تهدید قرار گیرد.
چنین مسئلهای بهنحو جدی با این نکته مرتبط است که همگان باید حقوق برابری در حوز? سلامت، رفاه و مانند آنها داشته باشند، آنهم نهتنها فارغ از اینکه از کجا آمدهاند، بلکه همچنین صرفنظر از اینکه کجا هستند.
بهبیاندیگر، ما باید هر کاری انجام دهیم تا بتوانیم رنج را در همه کجا کاهش دهیم. البته این بهنوب?خود چالشهای تازهای پیش مینهد: تغییر شرایط در دیگر کشورها بهآسانیِ تغییرِ وضعیت در کشور خودمان نیست. کنش مؤثر در اینجا نیازمند آن است که کشورها بخش بیشتری از سلط? حاکمیتی خود را به واحدهای فراملیتی واگذارند که البته این نیز با مقاومت شدیدی روبهروست. اما درنهایت پسینیانِ ما خود را شهروند جهانی یکپارچه خواهند یافت و ما را به این سبب محکوم خواهند کرد که اجازه دادیم روزانه نوزدههزار کودک، بهدلایلی پیشگیریپذیر از فقر بمیرند. در زمان حاضر، شمار بسیار زیادی از افراد را زندانی کردهایم. تنها در ایالات متحده دومیلیون نفر در زندان به سر میبرند. این موضوع نهتنها زندگیشان را نابود میکند، بلکه به رنجِ بستگان و اجتماعشان نیز میانجامد. اما در صد سال آینده هیچکس باور نخواهد کرد که ما اراد? کاملاً آزاد داریم، ارادهای که، بهتبع آن، فردْ خود انتخاب میکند که مجرم باشد.
درواقع، شواهدی وجود دارد که ما کسانی را در بند کردهایم که کمترین مسئولیت را برای تصمیماتشان دارند. آنها کسانی هستند که کمترین حد از قابلیت کنترل خویش را دارند، از اعتیاد رنج میبرند یا بهلحاظ روانی بیمارند. برای مثال، در بریتانیا بیش از هفتاددرصد زندانیان دو یا چند اختلال روانی دارند؛ در ایالات متحده، شمار بیماران روانیای که در زندانها جای گرفتهاند بیش از سه برابر بیماران روانیِ بستری در بیمارستانهاست.
ما این نکته را آسان نخواهیم یافت که چه کسی را برای درمان برگزینیم، چگونگی و شدت و زمان این درمان را معین سازیم یا تصمیم بگیریم تا چه حد با مرتکبینِ بدترین جنایتها همدردی نماییم. اما نوادگانمان ما را بهسبب زندانیکردن میلیونها نفر ملامت خواهند کرد، آنهم زمانی که باید بهجای حبس آنها را یاری میکردیم.
تغییراتِ بسیارِ دیگری هستند که میتوانیم آنها را تخیل کنیم. مثلاً امروزه هنوز هم چندان به مسئل? نابرابری نپرداختهایم؛ یا شاید این ایده برای آیندگانمان کاملاً هراسآور باشد که توسع? داروهای نجاتبخش عمدتاً در کنترل بخش خصوصی است؛ یا اینکه انسانهایی زنده، از گوشت و خون، باید بهجای ماشینها بجنگند؛ یا دموکراسیهای لیبرال اسلحه صادر کنند؛ یا شاید به انزوا و تنهاییِ شمار زیادی از افراد ساکن در جوامع صنعتی در مرگ و زندگی با هراسی حقیقی بنگرند.
این تغییرات برای بسیاری از افرادی که در خلال آنها زندگی میکنند ناراحتکننده است. اما البته برای کسانی که [از ابتدا] براساس این ارزشها رشد کردهاند، چندان دردسرساز نیست همچون ما که در ریاستجمهوری یک سیاهپوست مسئل? چندانی ندیدیم. درحقیقت آنچه در ابتدا نوعی امتیازدادن محسوب میشود میتواند بهسرعت تبدیل به یک هنجار و بلکه ضرورت گردد، مثل صَرف زمان برای بازیافت زبالهها. پرسش از اینکه در صد سال آینده برای چه ملامت خواهیم شد، راهی است برای تسهیل این انتقال و نشستن بهجای نسلهای آتی، کسانی که این قراردادهای تازه برایشان عادی خواهد بود.
ما میتوانیم این سؤال را به جانب مقابل بچرخانیم و بپرسیم که نوادگانمان ما را برای چه ستایش خواهند کرد؟ آنگاه که به گذشته مینگریم، آنها را که شجاعانه هنجارهای روزگارشان را به چالش کشیدند ستایش میکنیم افرادی چون گاندی، هواداران حق رأی زنان مارتین لوتر کینگ یا نلسون ماندلا: آنها که دایر? دغدغ? اخلاقیِ ما را توسعه بخشیدند. ما نیز بختِ پیمودن همین مسیر را داریم و شاید اگر [روند امور را] بهدرستی مدیریت کنیم، نوادگان ما از گناهانمان بگذرند.
Article printed from آراز آذربایجان – روزنامه خبری آذربایجان غربی: http://www.araznews.ir
URL to article: http://www.araznews.ir/%d8%ad%d9%82%d9%88%d9%82-%d8%a7%d8%ac%d8%aa%d9%85%d8%a7%d9%8a-%d8%a8%d8%b1%d8%a7%d9%8a-%d9%86%d8%b3%d9%84%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%d9%8a-%d8%a2%d8%aa%d9%8a-%da%86%d9%87-%d8%aa%d8%ba%d9%8a%d9%8a%d8%b1/
Click here to print.
Copyright © 2013 آراز آذربایجان - روزنامه خبری آذربایجان غربی. All rights reserved.