حفظ هویت وفرهنگ بر مبنای تئوری سازه انگاری

حفظ هویت وفرهنگ بر مبنای تئوری سازه انگاری

گروه فرهنگی: نوشتار حاضر درصدد پاسخگویی به این سؤال است که چگونه می توان هویت ملی را از هجوم هویت های بیگانه در فضای جهانی شدن حفظ کرد. لذا این فرضیه را مطرح کرده است که هر هویتی متشکل از دو گونه ساختار مادی و معنایی است و در صورت حفظ ساختارهای معنایی هویت ملی می توان به بازتولید ساختارهای مادی در فضای جهانی شدن پرداخت.در این راستا، مقاله با تفکیک میان ساختارهای مادی و معنایی هویت ایرانی اسلامی و بیان مؤلفه های هر یک از آنها و با تکیه بر اصول تئوری سازه انگاری بر این باور است که نه تنها می توان هویت ملی ایرانی اسلامی را از آسیب هویت های بیگانه در عرصه جهانی سازی مصون داشت، بلکه با تکیه بر ساختارهای معنایی و بازتولید ساختارهای مادی هویتی و فرهنگی می توان به اشاعه نظریه منطقه گرایی فرهنگی با درخشش هویت ملی ایرانی اسلامی اندیشید.
اساساً باید میان تأثیر جهانی شدن و جهانی سازی بر هویت تفاوت بگذاریم. جهانی شدن امری طبیعی، تدریجی و تکاملی است. بر اثر آن، حداقل هویت نخبگان فکری، فرهنگی و سیاسی از هویت محدود به سوی هویت وسیع بشری سیر می کند. اما از آنجا که جهانی سازی امری دفعی و تحمیلی است که قدرت های بزرگ از طریق آن فرهنگ و سیاست و … خود را بر دیگران تحمیل می کنند، لذا جهانی سازی هویت فردی را مستحیل، هویت ملی را مخدوش و هویت مذهبی را وارونه می کند.
بنابراین، جهانی سازی باعث بحران هویت و ازخودبیگانگی می شود. نوشتار حاضر بر این باور است هویت ها و فرهنگ های قدرتمند نه تنها در فرایند جهانی سازی مستحیل نمی شوند بلکه در روند جهانی شدن بالنده تر می شوند. می توان گفت جهانی شدن و جهانی سازی به صورت توأمان در حال وقوع است.هویت یکی از اجزای اصلی واقعیت ذهنی است و مانند هرگونه واقعیت ذهنی در رابطه ای دیالکتیکی با جامعه قرار دارد. هویت در اثر فرآیند های اجتماعی تشکیل می شود. پس از متبلور شدن، باقی می ماند؛ تغییر می کند یا حتی در نتیجه روابط اجتماعی از نو شکل می گیرد. فرآیند های اجتماعی که هم در تشکیل و هم در حفظ هویت دخیل هستند بر حسب ساختار اجتماعی تعیین می شوند. بر عکس؛ هویت های حاصل از تأثیر متقابل سازواره، آگاهی فردی و ساختار اجتماعی بر ساختار اجتماعی معینی واکنش نشان می دهند و موجب حفظ آن می شوند؛ تغییرش می دهند یا حتی از نو به آن شکل می بخشند. جوامع، تاریخ هایی دارند که در جریان آنها هویت های خاص سر بر می آورند اما این تاریخ ها را انسان هایی می سازند که از هویت های خاص برخوردارند. منطق تکوینی سازه انگاری، همان گونه که انسان را موجودی شکل گرفته در جامعه می داند؛ کلیت جامعه را نیز موجودیتی شکل گرفته در تاریخ در نظر می گیرد. از این حیث است که سازه انگاری به مثابه دیدگاهی تاریخی گرا به برساختگی انسان و جامعه و همه امور اجتماعی دیگر باور دارد. از این لحاظ انسان ها که ساخته تاریخ خود هستند به نحوی سازنده تاریخ خود نیز هستند.
انسان روزگار امروز در بعدی از عاملیت بر ساختن جهان به روایت مجدد تاریخ گذشته می پردازد و به نوعی تاریخ خود را از منظر امروز می سازد. در این روند جایگاه دولت های ملی بسیار حائز اهمیت است.نگاهی به تاریخ ایران نشان می دهد که فهم مسائل امروز ایران بدون رجوع به تاریخ این کشور میسر نیست؛ تدوام سه هزار ساله هویت ایرانی در قالب تاریخ و اسطوره های مشترک، دین مبین اسلام و گسترش مذهب تشیع در عصر صفویه و زبان و ادبیات فارسی با صلابت هزار ساله.از اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل دهه ۱۹۹۰ سازه انگاری به یکی از تئوری های اصلی روابط بین الملل تبدیل شد. البته این رویکرد ابتدا در جامعه شناسی مطرح شد و سپس در مباحث روابط بین الملل جایگاهی قابل توجه یافت. در تئوری سازه انگاری جوامع مختلف به وسیله ایده ها، مفاهیم، زبان و در یک کلام از طریق فرهنگ با یکدیگر رابطه و تعامل دارند. به تعبیری این هویت ها، هنجارها و فرهنگ ها هستند که واقعیات جهانی را شکل می دهند.سازه انگاران معتقدند هویت ها و منافع دولت ها توسط هنجارها، تعاملات و فرهنگ ها ایجاد می شود و این فرایند است که موضوع تعامل دولت ها را تعیین می کند.
سازه انگاری به این امر می پردازد که چگونه هویت ها و هنجارهای اجتماعی مردم می توانند با روابط نهادینه میان آنها گسترش یابد. (هادیان، ۱۳۸۲: ۱۱۵) در این راستا بیش از هر چیز دیگری بر فرهنگ و آگاهی بشری و نقشی که این آگاهی در عرصه روابط بین الملل ایفا می کند تأکید دارند. در این رویکرد، ساختار و کارگزار متقابلاً بر هم تأثیر می گذارند؛ به واقع ساختار جدا از رویه های کنشگران وجود ندارد و دولت ها نهادهایی هستند که موجودیتشان وابسته به بازتولید انواع خاصی از رویه هاست.ونت به عنوان یکی از اندیشمندان برجسته این مکتب در تئوری اجتماعی سیاست بین الملل بیان می کند که تعامل میان بازیگران، بستگی به ساختار دانش سیستم بین الملل دارد و دانش را به عنوان فرهنگ و معانی مشترک تعریف می کند. وی ساختارهای دانش یا فرهنگ را به سه دسته: هابزی، لاکی و کانتی تقسیم کرده و معتقد است رفتار دولت ها در سیاست خارجی بستگی به نوع فرهنگی است که در خود درونی کرده اند. در فرهنگ های هابزی، تلاش برای پیروزی و تخریب دیگران وجود دارد و تأکید بسیار بر فاکتورهای نظامی است و اگر جنگی هم رخ دهد دولت ها قدرتشان را محدود نخواهند کرد. در فرهنگ لاکی دولت ها علی رغم تضادهایی که دارند به حاکمیت هم احترام می گذارند؛ قدرت نظامی مهم است اما یک اولویت نیست. در فرهنگ کانتی دولت ها منازعات خود را بدون جنگ و خونریزی حل و فصل می کنند و دولت ها به صورت تیمی عمل می کنند. دولت ها بر حسب نوع درونی کردن این فرهنگ ها در خود رفتار متفاوتی را در سیاست خارجی اتخاذ می کنند. مهم ترین تأکید ونت بر هویت است که در فرایند تعامل بین دولت ها ایجاد می شود.
در این راستا ساختارهای هنجاری و معنایی به اندازه ساختارهای مادی دارای اهمیت هستند و در ارتباط متقابل بوده و در مجموع ساختار اجتماعی را تشکیل می دهند. این نگرش بر ساخت اجتماعی متشکل از ساخت های مادی و معنایی استوار است و بر این مسئله تأکید دارد که در فضای جهانی فاکتورهای هویتی و فرهنگی در شکل گیری منافع و کنش ها نقش دارند.بنابراین، آشنایی با هویت ملی ایرانی و چگونگی مواجهه آن با روند جهانی سازی / جهانی شدن مستلزم طرح و شناخت ساختارهای مادی و معنایی (تقسیم بندی سازه انگاران از ساخت های اجتماعی) هویت ملی ایرانی اسلامی است. بر این اساس، مقاله ضمن شناسایی ساختارهای مادی و معنایی هویتی بر این باور است که هویت ملی ایرانی اسلامی از یک بنیه عظیم و غنی معنایی برخوردار است و جهانی سازی فرهنگی، هرچند بنیه معنایی هویت ها را نشانه گرفته اما در گام نخست این ساختارهای مادی هویتی هستند که در معرض چالش قرار می گیرند.

نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۴ ساعت ۴:۴۷ ق.ظ

دیدگاه


− 3 = دو