حضور زبان زنانه در ادبیات ارومیه

حضور زبان زنانه در ادبیات ارومیه

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگ و هنر: هنر وادبیات امروز بی‌شک زاییده نیازهای مدرن شهری انسان امروز است، به طوری که ظهور و پیدایش این نوع ادبی از ریشه به دوره متأخر مدرنیته در جهان باز می‌گردد. البته روایت، نثر و لحن در زبان و ادبیات پیشینه تاریخی دارد، اما نوع داستانی آن چیزی نیست که دست کم ۱۵۰ تا ۲۰۰ سال بیشتر در جهان امروز عمر داشته باشد.
شاید اصلی‌ترین حادثه در شروع دوران متأخر مدرنیته شکل یافتن نوع جدیدی از شهرنشینی با ویژگی‌های جدید باشد. این نوع شهرنشینی تاکنون حاوی تغییرات زمانمند بی‌شماری بوده‌است. شهرنشینی صنعتی! این نوع شهر نشینی همه چیز را ابداع می‌داند یا تولید مدار است. برخلاف معنای رایج اصطلاح صنعت که از آن فقط به تکنولوژی وعلوم مکانیک و… تعبیر می‌شود، معنای اصلی آن در نوع زندگی کردن مردمان شهرنشینی که صناعت ، خلاقیت و ساختن را شیوه زندگی خود قرار داده‌اند، نهفته ‌است. به عبارتی زندگی صنعتی، زندگی مصرف نیست، زندگی تولید است. گام بعد در تغییر نوع زندگی شهری راه به زندگی فرا صنعتی می‌برد در این نوع از زندگی شهری علاوه بر تولید مدار بودن و خلاقیت مدار بودن زندگی، نوع زندگی باید دارای بازدهی مناسب باشد.
بازدهی انسانی، فرهنگی و علمی! با این پیش‌زمینه به راحتی می‌توان دریافت که با تغییر نوع زندگی و در مفهوم شهرنشینی مطلق آن، دیدگاه انسان نیز نسبت به خود و پیرامون خود تغییر می‌کند.
لاجرم نوع فکر و نوشتن هم از بنیان تغییر می‌کند: نوشتن و روایت زنانه، نوشتن و روایت مردانه، قرائت زنانه از متن ، قرائت مردانه از متن و…
در این مسیر ادبیات ایران و به طبع آن منطقه آذربایجان¬غربی نیز به تناسب شرایط پیرامونی گسترش و پیچیدگی خاصی یافته است. چند بعدی شدن مؤلفه‌ها، بینا‌رشته‌ای شدن علوم، تو درتو شدن مفاهیم، استقلال مفاهیم وابسته از لحاظ تاریخی و اجتماعی و همچنین حضور آگاهانه در عرصه زبان ِمعیار و زبان مادری و… از دلایل این پیچیدگی و گسترش است. پیچیدگی نه به معنای پیچیده کردن و درهم ساختن که بلکه استقلال مفاهیم از یک سو و اشتراک و به‌هم ‌پیوسته‌گی حوزه‌ها از دیگر سو، به طبع این پیچیدگی را به سوی موضوعات مختلف فراخوان کرده است.
بطور مشخص¬تر شعر در ادبیات کلاسیک از لحاظ فرم و زبان، پدیده‌ای تک بعدی بوده است. یعنی نمی‌توان در این ادبیات از مردانه بودن و زنانه بودن سخن راند. تنها بعد این نوع از ادبیات هم به دلیل حضور تاریخی مردان در اجتماع و مفاهیم اجتماعی ، شیوه و طرز مردانه داشته است به همین دلیل معدود زنانی که در آن و در دورهای مختلف آن حضور و ظهور یافته‌اند، ناچارا ًبه این شیوه و طرز، ادبیات خود را پرداخته و ساخته‌اند.
در ادبیات امروز با طرح شدن زبان شاخص شعر که از یک فرد شاعر به فرد شاعر دیگر متفاوت است که این تفاوت ضامن خود بنیادی شعر هر شاعر نسبت به دیگران است و همچنین تعریف و حضور زبان شاخص زنانه در شعر شاعران زن به تأثیر از تحولات اجتماعی و تاریخی که حضور انسانی زن را درعرصه‌گاه‌های مختلف (که پیش از این صرفا ً مردانه شناخته می‌شدند به رسمیت می‌شناسد)، استقلال مفاهیم وابسته از هم و از دیگر سو اشتراک عمیق حوزه‌های مختلف اجتماعی، تاریخی، ادبی فلسفی و… را مهر تأیید می‌زند. البته بروز و ظهور دیدگاه‌های جدید و کاربردی در حوزه زبان معیار و زبان مادری را نیز باید به ترکیب فوق افزود. در شهرارومیه و استان آذربایجان‌غربی نیز از هردو سوی ماجرا گواهانی بوده و هستند که هم متن شعر کلاسیک را به تجربه زیسته‌اند و هم متن شعر مدرن امروز را.
ویژگی اصلی که درحوزه شعر زنانه و زبان زنانه خلاصه می‌شود در معاصر بودن آن است. گویی بروز و ظهور انقلاب مشروطه و همچنین تغییرات پیرامونی در نوع روابط اجتماعی حاکم بر جامعه ایران بعد از انقلاب مشروطه به مرور باعث حضور انسانی زن در ادبیات مناطق حاشیه‌ای و برای مثال شهرارومیه و… شده است.
حیران خانم که زاده منطقه قفقاز(۱۲۱۸ه- ق۱۱۴۵ه- ش) و بزرگ شده روستای خانقاه سرخ در حومه ارومیه بوده از نخستین کسانی است که در شعر کلاسیک هم در زبان ترکی و هم در زبان فارسی ارائه تجربه کرده‌است. به فاصله ۱۸۵ سال یعنی حدود دو قرن در سال¬های ۱۳۳۰ پروین رامیان ( رویا) در شعر کلاسیک آذربایجان‌غربی در زبان فارسی ارائه تجربه می‌کند. با اندک فاصله‌ای در سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۱ مریم جهانگیری در شعر کلاسیک آذربایجان‌غربی هم در زبان ترکی و هم در زبان فارسی حضور خود را اعلام می‌کند. البته مریم جهانگیری در ادبیات کودک نیز ردپایی دارد. این سه مورد مشخصا ً متعلق به شهر ارومیه هستند. در هر سه مورد می‌توان عناصر تأکید کننده به زنانه‌گی را در آثارشان به وضوح دید اما ابزار و زبان ارائه مردانه است.
در شعرمدرن، منطقه آذربایجان غربی و شهرارومیه مشخصا ًدر بعد از انقلاب و بیشتر در دهه ۷۰ و ۸۰ نام شاعران زن و به شکل مشخص‌تر حضور زبان زنانه قابل رویت است. می‌توان به نام‌هایی اشاره کرد که بیشتر حضوری گذار در عرصه شعر مدرن داشته‌اند اما به شکل شاخص شاید بتوان از رویا شاه‌حسین زاده و ناهید سلطانی در عرصه زبان فارسی نام برد. رویا شاه حسین زاده با سه مجموعه» قرمز همیشه انار نیست« و » آخرین مکتوب عاشقانه من« و» باید از یاد من بروی« حضور زبان زنانه در شعر ارومیه را رسمیت بخشید و ناهید سلطانی نیز با مجموعه »آتشفشان در فنجان« حضور شعر زنانه را پر رنگ‌تر نمود. البته در زبان شعر ناهید سلطانی، دغدغه زنانه بودن را ندارد و از این بار اسلاف خود مرز کمرنگ‌تری دارد.
مشخصا ً در عرصه زبان ترکی نیز می‌توان به نام‌هایی اشاره کرد که حضور محکم و تأثیرگذاری نداشته‌اند که این به دلیل وضعیت خاص زبان ترکی و ادبیات آن در منطقه آذربایجان (ایران) بوده است. زبان ترکی و ادبیات آن به دلایل تاریخی هنوز با شعر مدرن و فرا‌مدرن مرز مشخصی ندارد و به همین دلیل کنش تمام شاعران اعم از زن یا مرد در آن بدون استثنا از معیار دوره گذار از ذهنیت کلاسیک به ذهنیت مدرن تبعیت می‌کند که طبیعتا ًهر دو سوی ماجرا نیز دارای وضعیت یکسان نیست!

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۳ ساعت ۵:۱۹ ق.ظ

دیدگاه


+ 1 = ده