حال امروز جامعه آموزشی ما وخیم است

حال امروز جامعه آموزشی ما وخیم است

گروه اجتماعی:نام یکی از آنها بهاره است، نام دیگری کیانا، آن یکی در پایتخت زندگی می‌کند و دیگری در یکی از شهرهای غربی یا جنوبی کشور. آن یکی در راه خرید خانه مورد تعرض قرار گرفته و دیگری هنگام بازگشت به خانه از مدرسه.
یکی از آنها پسری در اصفهان است و دیگری دختربچه‌ای که تا پایان عمرش آن کابوس لعنتی را از یاد نخواهد برد. همه این موارد را به کناری بگذاریم، موارد مدرسه‌ای و دسته‌جمعی نیز به آنها اضافه شده است. فارغ از آنکه تجاوزی صورت گرفته یا نگرفته باشد که ما هم فرض بر نبود فعل تجاوز علنی و مشهود می‌گذاریم.
اعمالی شنیع و منافی عفت فردی و عمومی در زیر سقف مکانی به نام مدرسه صورت گرفته است که به نوبه خود فارغ از هرگونه تحلیل و روانکاوی فردی و حتی اجتماعی، شکل جدیدی از رویکرد به روانشناسی آموزشی- اجتماعی ما را می‌طلبد تا وضعیت از امری که موجود است و همچون بمب خبری در رسانه‌های اجتماعی و نیز رسمی بازتاب دارد فراتر نگذارد.
اما این فراتر نرفتن خبر با شرایط حاکم فعلی جامعه امری محال است. اعمال قبیح پیشین حال از چه سمت و سویی رخ داده یا چه کسی در انجام آن دخیل بوده بیش از هر امر دیگری ذهن ما را درگیر خود کرده و در این راستا هراتفاقی که رخ می‌دهد ذهن عمومی و دریافت ادراکی آحاد جامعه به سمت یافتن چهره‌ای یا جریانی خاص جامعه ایرانی یا اینقدر نامهربان با کودکانش در گذشته نبوده یا نه بوده و این روزها اخبارش بیشتر از گذشته در حال انتشار همگانی است. این مهم دغدغه همه متاثران از اخباری اینچنین است.
چه فردی از این اجتماع باشیم و به نوعی احساس کنیم که هیچ ربطی به ما ندارد و چه یکی از قربانیان این شرایط ناموزون باشیم، بی‌هیچ تعارفی باید بپذیریم که این رسم و شرایط صحیح زندگی در جامعه نیست و نخواهد بود و همه اعضای اجتماع به همراه کلیه مراجع ذی‌صلاح در این خصوص به الزام باید چنان اهمیتی به معضل آزار جنسی و تعرضاتی از این دست بدهند که دست‌کم شکل نامناسب و وقیح فعل مذکور تا به این حد مورد طرح و بیان نباشد.
بر این مبنا و برای توجه به این وضعیت فارغ از هر مساله‌ای که این روزها مطرح است و عده‌ای تلاش در رسانه‌ای شدن هرچه بیشتر آن دارند و دیگرانی نیز که عموما می‌توانند از طیف کسانی باشند که سفت و سخت مخالف رسانه‌ای شدن اخباری اینچنین هستند و نیز همیشه درصدد رعایت دقیق مراحلی هستند که بتوان در نهایت با ارائه ادله بسیار کافی حکم به بروز فعل شنیع بدهند و از این رو عملا هر اتفاقی از این نوع که بروز می‌کند به علت وجود چنین شرایطی و تطبیق آن با غایت فعل شنیع عملاً همه مسایل سرکوب می‌شوند و نه تنها خبری نمی‌شنوند بلکه از شدت تاسف‌‌باری قضیه نیز بسیار زیاد کاسته می‌شود. از این رو به نظر بسیاری از کارشناسان اجتماعی به جد احساس می‌شود که جریانی میانه‌ رو و در عین حال بسیار دقیق و تحلیلی‌نگر برای مواجهه با این شرایط حاد به الزام باید در جامعه ما شکل بگیرد.
چرا که هیچ جریانی در حال حاضر حاکم بر شرایط موجود نیست که بتواند آن را به شکل صحیح نه‌تنها اداره کند، بلکه مانع بروز شرایطی مشابه اتفاقات اخیر و نیز سال‌های گذشته شود.
تاریخ معاصر آموزش‌وپرورش ما (در مقام عام و شکل‌گیری رفتارهای عمومی نه به معنای یک نهاد عمومی یا دولتی) نیز به نوعی نشان می‌دهد که برای پی‌ریزی و شکل‌گیری هر قاعده اخلاقی پیگیری و عمومیت یافتن امور صحیح اخلاقی در آن راستا و تلاش در راه از بین بردن رفتارهای ناپسندی که در یک مقوله قرار می‌گیرند نیاز به اتحاد همگانی و مردمی و از همه مهم‌تر تقبیح عمومی رفتارها و هنجارهای نامطلوب گذشته بوده است.
تاریخ طرح یک موضوع
هنگامی که صمد بهرنگی در مقام یک معلم شاهد شرایط زمانه‌اش و وضعیت مواجهه برخی معلمان با دانش‌آموزان بود، کنکاش در مسایل آموزش‌وپرورش در ایران را می‌نوشت. پرداختن به این مسایل آنچنان تابویی بود که به نوبه خود اعتراض‌ها و انتقادهای جدی را نیز هم از سوی مقامات آموزشی وقت و هم اقشار مختلف جامعه ایرانی به همراه داشت به این معنا که هر مقطع تاریخی که جامعه ایرانی باید با مسایل جنسی مبتلابه جامعه کودک و نوجوان روبه‌رو می‌شد بنا به دلایل متعدد هم در مقاطعی جامعه از پذیرش آن سرباز می‌زده و هم در بسیاری از این مقاطع سلایق فردی تعدادی خاص است که اجازه طرح معقول و در حد و چارچوب ادب و عرف اسلامی و اجتماعی را نمی‌دهند بزرگ‌ترین آفت در راه آگاهی عمومی شده است. برای مثال نگاه کنید به اقدام اخیر نماینده وقت خمینی‌شهر که خواهان استعفای یکی از مقامات ذی‌صلاح در خصوص خبر مربوط به بهاره، کودک خمینی‌شهری شده است.
چراکه او عامل تایید و انتشار رسمی خبر در رسانه‌ها بوده است؛ خبری که حتی از آن گزارش رسمی نیز تهیه شده و از سوی مراجع ذی‌صلاح پزشکی نیز مورد تایید قرار گرفته و مرتکبان این عمل غیرانسانی نیز متواری هستند، عدم بیان این مساله برای بیداری آن بخش از وجدان خاموش جامعه و نیز تحریک آن بخش بیدار اجتماع در راستای تقویت الگوهای مراقبتی و نیز حمایتی و محافظتی جز نادیده گرفتن سلامت اجتماعی که در آن زندگی می‌کنیم چه معنای دیگری می‌تواند داشته باشد؟
ضرورت وجود مرامنامه‌ای بومی
از این روی به نظر می‌رسد در راستای تعیین شرایط اجتماعی درراستای مواجهه با مسایلی اینچنین چه به لحاظ تاریخی و چه به لحاظ فرم اجتماعی کنونی‌مان به شدت هم نیاز به وجود ساختاری هدفمند و تثبیت‌شده داریم که در آن کودکان و نوجوانان بتوانند آگاهی‌های لازم را دست‌کم از وجود فیزیکی خود داشته باشند.
برای روشن شدن مطلب به مسایل و بنیان‌های فرهنگی ایرانی- اسلامی می‌کنم که نه‌تنها به صورت اصول موضوعه اخلاقی همیشه در میان اجتماعات ما نقش سازنده داشته و دارند بلکه همیشه در پی بروز مسایل اخلاقی نادرست در جامعه ما همیشه این اصول اخلاقی توانسته‌اند کمک بسیار زیادی به ساختار کنترل‌های اجتماعی کنند.در حال حاضر با توجه به وجود شرایطی که متاسفانه نشان از ناخوشی ساختار رفتاری جامعه ما با کودکان و نوجوانان چه در محیط اجتماعی و چه در محیط آموزشی دارد و به عینه مشهود است ضرورت ایجاد یک ساختار آموزشی و ضابطه‌مند اجرایی که پایبندی همه آحاد جامعه به آن به عنوان یک وظیفه قانونی مدنظر باشد، لازم و نیازی ضروری است.
پس به یک معنا نیاز شدید به طرح‌ریزی یک مرامنامه اخلاقی- اجتماعی دست‌کم برای کنترل بحران‌هایی که منتج از آسیب‌های جنسی و روحی هستند، ضروری به نظر می‌رسد.
طبیعی است که با وجود چنین مسایلی هنوز روح جامعه به طور ملموس نمی‌تواند با بحران‌ها و مشکلاتی از این دست مواجه شود. این مسایل دقیقا همزمان با وضعیتی غالب در جامعه ماست که بسیاری از والدین و حتی کمپین‌های مدنی خواستار آموزش‌های جدی هم برای فرزندان‌شان هستند و هم از برای خودشان تا بتوانند نحوه مواجهه صحیح با کودکان‌شان را آموزش ببینند.
پس به تبعیت از استقرار یک مرامنامه
اخلاقی- اجتماعی که به طور بسیار جدی نیاز آن حس می‌شود، روانشناسی اجتماعی نوین هم به ما می‌آموزد که ساختار سنتی اجتماع ایرانی که با کمال تاسف در بطن خود مملو از مسایل ناموزون جنسی و نیز تکیه‌کلام‌هایی از این دست است و به خواسته عوامل سنتی استعمار و قانون تفرقه‌بینداز و حکومت کن و حتی اقوام مختلف ایرانی را تقبیح کن سعی در تخریب چهره برخی از اقوام به لحاظ اخلاقی داشته و دارد، زمان تغییرش فرا رسیده و بر مبنای آموزه‌های اخلاقی حاکم بر ساختارهای رفتاری مردم ما در کوچه و خیابان و مراکز اداری و اجتماعی زمان تغییرات بنیادین در رفتارهای کوچک و بزرگ سنتی ما و اجتماع ما بالاخص با استناد دادن به ارزشمند بودن همه اقوام و همه آحاد مردم با هر گرایش و فرم فیزیکی و ظاهری فرارسیده است؛ امری که بازهم تکرار می‌کنم در یک ساختار مرامنامه‌ای مبتنی بر آموزه‌های اخلاقی- اجتماعی تحقق می‌پذیرد و مبتنی بر همه اصول رفتاری صحیح و ارزش‌های اصیل اخلاقی ایرانی- اسلامی می‌تواند باشد.
در این میان معیارها و باورها اگرچه بسیار می‌بایست مورد تجزیه و تحلیل و به سمت شرایط مناسب و درست سوق پیدا کنند، اما واقعیت عینی اجتماع ایرانی نباید فراموش شود که به هر دلیل و امکان در شرایط فعلی نیاز به کنترل خاص اجتماعی و حتی در مورد برخی وضعیت اسفناک حال حاضر را داریم. وضعیتی که اگر هیچ ادعایی را مورد تایید و برجسته‌انگاری قرار ندهیم به استناد حادثه اخیری که در آن به اعتراف شخص معلمی که به دانش‌آموزان از طریق گوشی همراه خود فیلم‌های مستهجن نشان می‌داده و از سوی دیگر رسانه‌ای شدن جریان مدرسه در منطقه ۲ تهران دقیقا به استناد نقل قول‌های رسمی مربوط به بردن یکی از دانش‌آموزان آن مدرسه به روانپزشک است همه و همه نشان می‌دهد که حال امروز جامعه آموزشی ما خوب نیست.
توجه بسیار زیادی از سوی آموزش‌وپرورش و نهادهای متولی امور اخلاقی باید مصروف شود تا وضعیت موجود به سمت یک وضع تعادلی ثابت و صحیح پیش برود.
از سوی دیگر نیز نباید فراموش کنیم که مشخصا نوع رفتار جامعه ما با کودکان مناسب نیست و این موارد حتی اگر وجود مرام‌نامه را که پیشتر ذکر شد نتواند توجیه کند اما ضرورت بازخوانی جدی و اساسی جامعه فعلی را که هم در حق کودکان ظلم‌هایی اینچنین روا می‌دارد و هم بخش غالب و اکثریت اجتماع دچار ناراحتی و ترس می‌کند به خوبی توجیه می‌کند.
در این میان نباید فراموش کرد که سن توجه به این مسایل نیز به طرز بسیار عجیبی در حال نوسان به سمت کمتر شدن است.
به نوعی احساس می‌شود که با توجه به شرایط موجود و به استناد بروز مشکلات و فجایعی که در چند سال اخیر مورد مطالعه قرار گرفته‌اند، سن آگاهی رساندن به کودکان‌مان نیز از سنین جوانی و نوجوانی به سمت کودکی در حال عقب‌نشینی است.
درحال حاضر وقتی به پرونده‌هایی که در سال‌های اخیر رسانه‌ای شده‌اند رجوع می‌شود نشان از پایین بودن سن بسیاری از قربانیان خشونت‌های جنسی و بی‌رحمی‌های اجتماعی کاملا مشهود است و جز این نمی‌توان نتیجه‌ای برداشت کرد که توجه عمومی و مشارکتی یا نهادینه کردن قواعد اجتماعی اگر بنا به استقرار و اجرایی شدن داشته باشند به الزام باید سنین کودکی را هم مورد نظر قرار داد چرا که نقطه بحرانی آسیب‌های اجتماعی و روانی برای کودکان‌مان دقیقا همین مقطع است.
باید با خودمان بسیار صریح برخورد کنیم. شرایط به هیچ عنوان ساده و سطحی نیست که یا بتوانیم از آن بگذریم و یا چنان وضعیتی حاکم باشد که بروز موارد اینچنینی امری به دور از عقل عرفی و به اصطلاح عوام سالی یک اتفاق آن هم نه درحد بحرانی و شیوع مفسده عینی باشد.
واقعیت کاملا خطرناکی جامعه ایرانی را تهدید می‌کند و علاوه بر آنکه همه نهادهای ذی‌ربط و افراد تاثیرگذار در زایش قوانین و رفتارهای عمومی اجتماعی را به یک چالش عمیق و تدوین قوانین صحیح فرا می‌خواند،
به گزارش آرازآذربایجان به نقل ازسلامت نیوز ، بلکه وضعیت کشور در ساختارهای جهانی را نیز بسیار پراهمیت و جدی باید قلمداد کرد تا دست‌کم از این سوی با برخی از کشورهای آمریکای جنوبی و آفریقای مرکزی در گزارش‌های سالانه سازمان ملل در خصوص وضعیت کودکان و خشونت‌های جنسی جامعه در حق آنها هم‌رده و هم‌رتبه نباشیم.
براین میزان باید شرایط تحقق وضعیتی تثبیتی را برای جامعه لحاظ کنیم و در این راه، راهی جز آموزشی صحیح و دقیق مبتنی بر آموزه‌های اخلاقی، دینی و انسانی مطابق فرهنگ غنی کشورمان نداریم. آموزشی که مبتنی بر افزایش سطح شعور مدنی و نیز توامان با استفاده صحیح از عوامل بازدارنده اجتماعی و قانونی باشد، تنها راه تثبیت وضعیت پایدار اخلاقی در جامعه ما می‌تواند باشد.
Arazazarbaijan.ejtemai@gmail.com

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۷ ساعت ۹:۵۵ ق.ظ

دیدگاه


8 + پنج =