حاشیه نشینان ارومیه برای زندگی در متن آبرو وشرافت جانمی کنند

حاشیه نشینان ارومیه برای زندگی در متن آبرو وشرافت جانمی کنند

پروانه کرامتی
گروه اجتماعی:هر روز که زندگی می گذرد همچون رود روان مانند روزهای پیش ادامه دارد و زندگی مثل روزهای قبل تکرار می شود، اما نمی_توان گفت که این منوال در همه جا یکسان است زندگی افراد ثروتمند دست بر قضا همیشه خوب است و همیشه آنها پول روی پول می_گذارند و غنی تر از روز قبل می شوند و باید گفت که خوش به سعادت شان ان شاالله و امید است که این روند همواره برای آنها ادامه پیدا کند و در نعمات الهی و دنیوی به معنای واقعی کلمه غوطه بخورند اما این امید هم وجود دارد که مرفهان بی درد و خوش نشین ها نسبت به پیرامون خود بی تفاوت نباشند چون بی تفاوتی در میان انسان ها یک درد بزرگ است به ویژه اگر روحیه این چنین در استان کم برخوردار ما وجود داشته باشد.
این درد آنقدر بزرگ است که حق مطلب فقط با نوشتن قابل ادا کردن نیست کاش بتوان نام همه ثروتمندان را مرفهان بی دردی که بی توجه نیستند بتوان گذاشت چون اگر کمی به اطراف خود دقیق شوند دردهای این جامعه را می بینند که بسیاری از آنها منشا فقر دارند فقری که می توان با کمک یکدیگر از روند رو به رشد آن کاست اگر کمی از فقر را در جامعه بکاهیم می توانیم ریشه بسیاری از مشکلات در استان محروم خودمان را هم بخشکانیم به عنوان مثال ساکن شدن عده ای در حاشیه شهرمان ارومیه عزیز را نخواهیم دید و از دنیا رفتن کودک بیماری را به دلیل فقر در خانواده_ای نخواهیم دید پدیده کودکان کار را شاید کمتر از زمان حال در جامعه شاهد باشیم.
در زمان پیروزی انقلاب بود که امام می_فرمودند که قشر کوخ نشین و فقیر انقلاب اسلامی را به پیروزی رساندند یا اصلا این انقلاب برای این عده برپا شده تا آنها هم از عدالت اجتماعی بهره مند شوند اما به راستی ما چقدر به این قشر فکر می کنیم و چقدر جویای حال آنها هستیم آیا بر مشکلات حاشینه نشین های ارومیه و استان واقف هستیم؟
یا مانند پزشک بومی شهرمان هستیم که از فرط بزرگ بودن خانه مان آن را به دو نیم کرده ایم تا نیمی از آن بیمارستان و نیمی دیگر محل سکونت اشرافی مان باشد.
اما در مقابل همین فرد پزشک دیگری را هم می_شناسم که با وجود برخورداری از ثروت کلان به همه فکر می کند و تا جایی که توان دارد به دیگران کمک می کند و در کل قلب او خانه محبت است برای کسانی که از زورگویی روزگار به تنگ آمدند. برای نوشتن این مطلب چندین بار به این مناطق رفتم به طوری که از شدت بی پناهی این مردم قلبم می خواست بترکد.صحنه هایی که می دیدم خیلی عجیب بود آن روزها کودکانی را می دیدم که با حسرت به اطراف شان نگاه می کنند .
آیا به فرمایشات معمار کبیر انقلاب توجه کرده ایم فکر نمی کنم که چنین باشد. حتی بعد از همه آن روزها بارها و بارها با خودم فکر کردم که واقعا نقش من به عنوان یک نویسنده در این زمینه چیست و روزهای زیادی با خودم کلنجار رفتم تا کلمه ای برای نوشتن درد این عده بیابم اما نمی_شد چون خیلی سخت بود.
در میان این مردم حاشیه نشبت عده بسیاری با آبرو و شرافت زندگی می کردند. و با سیلی صورت شان را سرخ نگه می داشتند و آنها چنان با شرافت و با عزت بودند که مرد خانواده از شدت کار با دست مهربان و زحمت کش و تاول زده هر شب به نزد خانواده برمی گشت.
زنان جوان زیادی در شهر خودمان هستند که همسرشان به تازگی فوت کرده است و با دو بچه کوچک و مادر پیرشان زندگی می کنند به طوری که از شدت بی_کسی و بی پولی و بی پناهی دست آخر به ساکن شدن در این مناطق مجبور شدند این بانوی جوان به قدری آبرو برای آنها اهمیت دارد به طوری که حتی از هیچ نهادی کمک نخواستند و خودشان کمر همت بسته اند تا زندگی شان را به پیش ببرند تا اینکه آینده کودک شان تار و مار نشود و این دو عزیزشان به بیراهه نروند. در همین شهر ما کسانی هستند که روز پنج شنبه هر هفته مخصوص خرید آنها است یعنی لباسی را که هفته قبل پوشیدند امکان ندارد که مجدد آن را به تن خود کنند یعنی به معنای واقعی کلمه فرم پوشش باید مدام تغییر کند در حالی که مردم حاشیه نشین و دو خیابان پایین تر که بسیار هم با آبرو هستند برای خریدن یک جوراب در تنگنا باشد، حال چه رسد به خزید لباس های گوناگون، ای کاش کمی سفره های رنگین مهمانی_های بالا شهر، به سمت سادگی برود، چون عده بسیاری در این نقطه از شهرهای مان ممکن است و قطع به یقین امکان دارد که برای نان شب محتاج باشند.
آن گاه ما به همین راحتی خیلی چیزها را از لباس گرفته تا خوراکی دور ریز می_کنیم.
کاش این را بدانیم هر نعمتی که به دست مان می رسد فقط متعلق به ما نیست شاید خداوند ما را وسیله ای کرده است تا که از این طریق به آنها نعمات گران بهایش را بدهد. شاید کمی با تغییر سبک زندگی مان بتوانیم تحولی را در جامعه و استان محروم خودمان به وجود آوریم. که امید است این تحول بتواند مثبت و دقیق و موثر باشد. مدیران گرامی شهرمان با تمام کاستی هایی که برای شهر ما به عنوان منطقه مرزی وجود دارد با همه نگاه های کمرنگ مدیران ارشد کشور به ناحیه مرزی ما وجود دارد خیلی خوب کار کردند و حتی در حاشیه های شهر هم برای تفریح این خانواده ها احداث کردند . باید از شهردار محترم ارومیه به خاطر این امر تقدیر کرد. ولی یک خواهش هم از ایشان داریم که امیدواریم یک کارگروه فعالی برای سامان دهی به وضع کودکان کار تنظیم کنند چون در کنار خانواده های باآبرو عده ای سودجو هم زندگی می کنند که از فقر و تنگدستی برخی خانواده ها بهره می برند و کودکان این خانواده ها را برای مدت مدید میخرند و از آنها سر چهارراه ها برای پخش مواد مخدر در سطح شهر استفاده می کنند و این امر فقط به خاطر جهل و تنگدستی برخی از خانواده ها اتفاق می_افتد.
به جای اینکه کودکان به بازی و آرزو کردن برای آینده مشغول باشند و سر کلاس درس بنشینند به این قبیل کارها که اشاره شد می_پردازند.
حتی گاهی فدای فقر و قربانی جهل خانواده ها می شوند کاش بتوانید این مسئله را در حوزه زیباسازی شهر مدنظر بگیرند چون با این شکل و مشکلات نمی توان شهر زیبا داشت. کاش آقای استاندار هم کمی از وقت شان را برای این مسئله اختصاص دهند البته بنده شخصا به وجود مشکلات مختلف دیگر هم واقف هستم ولی امید است که چاره اندیشی شود.
مردم حاشیه نشین شهر قربانی زیاده خواهی بسیاری از انسان ها شده اند که نتیجه آن را از امروز می بینیم. انقلاب در کشور ما برای این عده بود. آیا واقعا به خواست امام و رهبری در این حیطه توجه کردیم؟ عدالت اجتماعی را برقرار کردیم. فکر می کنم پاسخ به این سوالات منفی است. چون وقتی عده ای دزدی از بیت المال را حق مسلم خود می دانند پس کلا قشر فقیر و دردمند جامعه را نمی بینند.
وقتی دزدی از بیت المال را درست بدانند دیگر عدالت اجتماعی که رهبر معظم انقلاب به آن اشاره می فرمایند در هیچ عرصه ای نخواهیم دید. کاش کمی به بیانات رهبری گوش دهیم در این صورت خواهیم دید که ایران مان می تواند پیشرفت کند. در مورد کودکان کارگفتیم که محصول فقر هستند و فرصت آرزو کردن هم ندارند چون آنها در همه زندگی شان در حال کار هستند .بیایید حداقل کاری کنیم که بتوانند تصور خوبی از آینده داشته باشند و به رویای کودکانه_شان بپردازند.

نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۵ ساعت ۹:۳۵ ق.ظ

دیدگاه


6 × یک =