جهنم های کوچکی به نام کمپ های ترک اعتیاد
گروه اجتماعی:کمپ مجاز ترک اعتیاد؛ دادن لفظ مجاز به کمپها به خودی خود به این مکانها رسمیت و اعتبار میبخشد.
در این گزارش جدای از بحث مجاز بودن و مجوز داشتن کمپها، روشها و شرایط درمان برخی از کمپها و شرح حال بیمارانی که در این مراکز تحت درمان قرار گرفتهاند را با هم مرور میکنیم. نگاهی کوتاه به وضعیت افرادی که در گذشته در برخی از این مراکز تحت درمان بودهاند، خود گواه موثر نبودن عملکرد این کمپهاست.
اکثر این افراد نه تنها بعد از بستری شدن در کمپ موفق به ترک اعتیاد خود نشدهاند، بلکه به دلیل قرار گرفتن در کنار افرادی که به انواع روشهای خلاف و اعتیاد مهارت داشتند بیماری اعتیاد آنها پیچیدهتر شده است.
آرام و مودب است. خودش میگوید که اوایل فقط گل میکشیدم، اما خانوادهام فکر میکردند اعتیاد من خیلی سنگین است. چهار سال پیش که دبیرستانی بود وقتی خانوادهاش اتفاقی ماده مخدر ماری جوانا را از جیبش بیرون میکشند او را به زور به کمپ ترک اعتیاد میفرستند.
ادموند، جوان ارمنی که سالیان سال است با خانوادهاش در ایران سکونت دارد، از روزی میگوید که چند مرد جوان به خانهشان آمدند و او را گول زده و به بهانه اینکه با او درس کار کنند او را با خود بردند.
میگوید: دو مرد جوان و یک مرد مسن با هم به خانه ما آمدند در حالی که بعدها فهمیدم پدر و مادرم از آنها خواسته بودند این کار را انجام دهند. آنها مرا به جایی بردند که بدترین و سیاهترین دوران زندگیم در آنجا رقم خورد.
۲۱ روز رنج و عذاب وسط معتادانی که اکثر آنها ته خط بودند. او میگوید: بعد از برگشتن از آن کمپ نه تنها گل را ترک نکردم، بلکه تا امروز هم برای اینکه خاطره بد روزهایی را که در کمپ بودم فراموش کنم، شیشه میکشم. خانواده ادموند بعد از اینکه او از کمپ برمیگردد تازه میفهمند چه اشتباهی کردهاند، اما دیگر کار از کار گذشته است.
کمپی که اوچهار سال پیش به دلیل مصرف گل ۲۱ روز سیاه را آنجا گذرانده، با اعزام نمایندگانی به سطح جامعه و پرس و جو از افراد مختلف معتادان را شناسایی میکند. این افراد با مراجعه به خانوادههای معتادان آنها را مجاب میکنند فرزندشان را برای ترک به مرکز بفرستند و در ازای این کار مبلغ ۵۰۰ هزار تومان از هر خانواده دریافت میکنند.نیروهای اعزامی که کارشان بیشتر شبیه بازاریابی است فقط دنبال معتادانی هستند که میدانند خانوادههایشان میتوانند این مبلغ را پرداخت کنند و طبیعی است که سایر معتادان بیخانمان که بدترین و بیشترین قشر معتادان کشور را تشکیل میدهند به هیچوجه سوژه این بازاریابیها قرار نمیگیرند.
اما این ۵۰۰هزار تومان طی مدت ۲۱ روز چگونه هزینه میشود؟ در تمام مدت ۲۱ روز به معتادان یک روز غذای خوب و کامل میدهند و باقی روزها یعنی ۲۰ روز دیگر را با نان و سیبزمینی سر میکنند. معتادان از هر رده سنی و با هر شرایطی در این کمپها در کنار هم قرار دارند و هر کسی هر چیزی را که بلد نیست از اطرافیان خود یاد میگیرد.
مرجان دختر ۲۹ سالهای که از پنج سال قبل شیشه میکشیده است قربانی بعدی کمپهاست. او اهل شهرستان است، اما بعد از آشنایی با یک پیرمرد ترک و ازدواج با او منزلی اجاره میکند تا بتواند زمانی که فاروق به ایران میآید کنار او باشد. خانواده مرجان به دلیل این کارش یعنی اینکه زن دوم مردی ۸۵ ساله شده او را طرد میکنند ولی مرجان بیتوجه به این مساله زندگیاش را وقف دوستان جدید و همسری میکند که جای پدربزرگش بوده و البته فقط سالی چند روز او را میبیند.
دیری نمیپاید که مرجان دوستان جدیدی پیدا میکند و به واسطه بودن در کنار این دوستان به شیشه اعتیاد پیدا میکند. مصرفش هر روز بیشتر میشود تا جایی که بدون کشیدن شیشه حتی نمیتواند نفس بکشد. با تمام تلاشی که به خرج میدهد تا فاروق متوجه این مساله نشود او بالاخره میفهمد و مرجان را ترک میکند.اینجا تازه آغاز داستان بدبختی مرجان است. او که بعد از رفتن فاروق تا چند ماه تنها در خانه مانده و شیشه میکشید، وقتی همه پولش تمام میشود در وضعیتی فلاکتبار، توسط خانوادهاش که از طریق یکی از دوستانش از اوضاع او و اعتیادش مطلع میشوند، برای ترک اعتیاد به یک مرکز ترک اعتیاد فرستاده میشود.
مرجان این روزها با وجود گذشت سه سال از ۲۱ روزی که برای ترک بستری بوده دچار بیماری روانی حاد و افسردگی است، طوری که روزی هشت قرص قوی اعصاب میخورد و البته کماکان شیشه مصرف کرده و به سایر مواد مخدر مانند هروئین و کراک هم گرایش دارد.
خانوادهاش میگویند اینها نتیجه بستری شدن مرجان در آن کمپ و داروهایی بوده است که به بهانه ترک اعتیاد به او خوراندهاند و خودش میگوید در کمپ به دلیل آشنایی با زنی که فروشنده کراک و هروئین بوده به این دو ماده مخدر هم در کنار شیشه آلوده میشود.
مرجان میگوید: تزریق کردن را در کمپ یاد گرفتم. او این روزها یک بیمار روانی حاد است طوری که خانواده اش نمیتوانند لحظهای او را تنها بگذارند در حالی که قبل از رفتن به کمپ با وجود مصرف شیشه وضعیت او تا این حد وخیم نبوده است. علیرضا به کراک اعتیاد داشت.
روی دستهایش آثار خودزنیهای فراوانی است و میگوید اینها همه یادگاری جهنم کوچک است. او نام آن کمپی را که در آن بستری بوده جهنم کوچک گذاشته و به همه اطرافیانش اعلام کرده بود اگر فقط یک بار دیگر او را برای درمان و ترک به یکی از این کمپها ببرند حتما خودش را میکشد. مادرش میگوید روزی که علیرضا بعد از ۲۱ روز سمزدایی به خانه برگشت در آغوش من از حال رفت و بعد از به هوش آمدن تا چند روز مدام خواب بود. او در خواب با صدای بلند گریه میکرد و کابوس میدید. آنجا با او خیلی بدرفتاری کرده بودند، در حالی که علیرضا بسیار مغرور است. این پسر را لای برگ گل بزرگ کردم، اما در سن نوجوانی در اثر دوستی با افراد نااهل معتاد شد. علیرضا حاضر نیست جزئیات خاطرات روزهایی را که در کمپ بستری بوده تعریف کند، اما مادرش میگوید: بعد از آمدن از آنجا تا دو سال بعد کراک مصرف میکرد، جوری که دیگر ما ماه به ماه هم او را نمیدیدیم.
فقط شنیده بودیم آواره شده و شبها در پارک و خیابان میخوابد. مادر علیرضا ادامه میدهد: پسرم به دلیل حمام نرفتن بدنش کرم گذاشته بود و هنوز هم با اینکه یک سال از آن روزها گذشته و پاک پاک است وضعیت جسمانیاش تعریفی ندارد.
مادر علیرضا معتقد است او بعد از برگشتن از کمپ با خودش لج میکند و برای انتقامگیری از ما که او را به زور آنجا فرستادیم خودش را آواره کوچه و خیابان میکند. هنوز هم دقیقا نمیدانیم آنجا با علیرضا چه کار کردند و چه رفتاری با او شد که تا این حد او را به تنگ آورد، طوری که بعد از آن خودش را در مواد غرق کرد. او درباره اینکه چگونه با این کمپ آشنا شد و علیرضا را آنجا فرستاد، میگوید: من دنبال آنها نرفتم.
یک روز چند مرد جوان دم در خانه آمدند و از ما خواستند او را با خود ببرند و در ازای مراقبت ۲۱ روزه از او برای ترک مبلغ ۳۶۰ تومان از ما طلب کردند که ما هم بیدرنگ این مبلغ را به حسابشان واریز کردیم.
او می گوید: اگر علیرضا به زندان رفته بود بیشک این همه آسیب نمیدید. به گزارش آرازآذربایجان به نقل از شفاف،غرض از نگارش این گزارش مخدوش کردن چهره کمپها یا زیر سوال بردن آنها نیست.
بیشک کمپهای مجازی نیز در کشور ما وجود دارند که استاندارد بوده و باعث ایجاد مشکلات و ناراحتیهای مضاعف دیگر در معتادان نمیشود.
یادمان نرود بیماری اعتیاد در روان افراد ریشه دارد و کمبود محبت و توجه اطرافیان یکی از اصلیترین عوامل گرایش افراد به ویژه جوانان به مصرف مواد است.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۴ ساعت ۶:۲۰ ق.ظ