- آراز آذربایجان – روزنامه خبری آذربایجان غربی - http://www.araznews.ir -
جایزه ادبی ارومیه در گام نخست!
Posted By admin On دی ۳, ۱۳۹۲ @ ۶:۴۰ ق.ظ In فرهنگ و هنر | No Comments
علی رزم آرای
گروه فرهنگی: متأسفانه به عللی که غالبا ًریشه در تاریخ فرهنگ منطقه ارومیه و آذربایجان غربی دارد، در این منطقه به مقوله ادبیات داستانی – در گستره عمر کم و بیش صد سال آن در کل ایران- کمتر پرداخته شده است. امروزه ادبیات داستانی به مثابه مغز ادبیات و فرهنگ یک کشور و یک ملت عمل میکند. ادبیات نمایشی (تئاتر و سینما)، موسیقی، نشر و انتشار، مطبوعات و ژورنالیسم، مطالعه و کتاب و… همه از ادبیات داستانی سیراب میشوند. هر قدر ادبیات داستانی یک جامعه انسانی از غنا، عمق و بازخورد بیشتری برخوردار باشد، حوزههای مربوط به آن مستقیم و یا غیر مستقیم غنا و عمق بیشتری پیدا خواهند کرد. لااقل از صد یا صد و پنجاه سال گذشته تاکنون دنیای اطراف ما (حداقل در ایران و شهر ارومیه) چنان تغییرات خواسته، ناخواسته و عجیب و غریبی به خود دیده که برای بازروایی و ثبت و تحلیل این تغییرات به نوع جدیدی از ادبیات نیازمند شدهایم. ما نیز به فراخور این تغییرات از بیخ و بن تغییر کردهایم. غرق شدن در شهرها و به وجود آمدن شهرهای بزرگ، تولید خلق و خوی شهری در نسلهای جدید ما، تغییر معیارهای مختلف عقلی، حسی، ذوقی و حتی فطری و معنوی و… باعث شده است که انواع فاخر و کلاسیک ادبی از شعر و غزل تا حماسه و تمثیل و… دیگر ظرف مناسبی برای بازروایی ثبت و تحلیل ماوقع اطرافمان نباشد.
به این ترتیب انواع جدید ادبی که به شکل تام پدیده شهری هستند، سربر میآورند. رمان داستان کوتاه، مینیمال و هر قالب از این دست روایت زندگی شهری، اخلاق شهری، فکر شهری، ادبیاتی شهری هم میخواهد. اصلا ً برای ساختن و خلاقیت شهری با دغدغههای شهری و خلاء شهری باید به ادبیات شهری فکر کرد. حتی شعر امروز چه مدرن، چه نئومدرن، چه نئوکلاسیک، چه فرامدرن، چه اونگارد، چه شعر زبان و… همه و همه زیر سیطره بیامان روایت داستانی قرار دارند. به عبارتی ماده اصلی، زمینه اصلی و فکر اصلی را ادبیات داستانی میآفریند و ارائه میدهد. ادبیات داستانی محل اصلی تزریق اندیشه و چگونه اندیشیدن به مخاطب و خواننده است.
در این میان شاید به مبحث ادبیات بومی یا ادبیات روستایی و… که ذیل انواع مختلف ادبیات داستانی طبقه بندی شدهاند، بر بخوریم که در این مورد منافاتی هم در اصل قضیه وجود ندارد. چرا که طبقه بندی انواع ادبی در ایران فقط یک نگاه تاریخی بوده و صرفا ً دارای برد تشخیص جایگاه فرهنگ جغرافیایی در آثار داستانی است.
با این وجود، ادبیات شهری، رویکرد شهری هم میخواهد. فیالواقع ابزار و امکان بروز میخواهد. یعنی ساختارهای فرهنگی و هنری! این درست است که عصر مدرنیته با همه زمینههای خود به فردیت انسانی اولیت میدهد و آنگاه که این فرد انسانی هنرمند، ادیب و صاحب اندیشه نیز باشد، حضور و فکر او را علاوه بر فردیت او حائز اهمیت میداند. اما ارزش گذاری انسانیت در حیات انسانی امروز به عمق ساختارهای فرهنگی و هنری هر جامعه انسانی باز میگردد. تولید و پالایش هنری و فرهنگی هر قدر به دگرگونی زندگی انسان و اجتماع او بیشتر یاری برساند از ارزش والایی برخوردار میگردد. چرا؟ چون اگر از یک سو هم زمان و معاصر عمل میکند و با زمان امروز انسان سر و کار دارد (و این بدون شناختن معنای زمان که هر سه وجه حال، گذشته و آینده در این معنا نهفته است، میسر نیست!) از سوی دیگر همه ابعاد وجودی او را از بدو پیدایش و خلقتش مورد پرسش و توضیح قرار میدهد.
جمع اندیشی راه برون رفت:انسان امروز در تولید هنری و فرهنگی خود به تنهایی عمل نمیکند بلکه من جمعی بشریت هویت او را به عنوان نویسنده و شاعر و یا هنرمند و… میسازد و هم این من جمعی مخاطب اوست. این یعنی جمع اندیشی نه من اندیشی! اگر بپذیریم که جمع اندیشی تنها آینه شفاف و روشنی است که من فردی و جمعی انسان در آن رویت میشود، پس میتواند مورد پرسش و نقد قرار گیرد، پالایش شود، دگرگون شود، حتی مورد روایت واقع شود پس فقدان این نهادها و روحیههای جمع اندیشانه به معنای جمود و عدم تحرک در گستره یک جامعه و اجتماع انسانی آن به شمار میآید. البته این فقدان صورتهای متفاوتی دارد یعنی فقط به معنای نیست و نبود تعریف نمیشود. نا کارآمدی و سترونی (نازآیی و عدم آفرینش فرهنگی و هنری) هم از صورتهای فقدان به شمار میآیند.
روشن است که فقر ادبیات داستانی در یک منطقه و جامعه انسانی حاکی از ضعف فرهنگی و فکر عمومی و تخصصی در آن، برای نوع زندگی کردن در دوران معاصر است. امروزه بیش از پیش خلاء یک ادبیات داستانی جریانمند در شهر ارومیه و استان آذربایجان غربی نمودار است که عواقب این خلاء از خلال فعالیتهای جمعی و جمع اندیشیهای ادبی رسمی و نیمه رسمی آن به شدت نمایان است.
جشنواره یا سکان هدایت:ارزش گذاری انسانیت در حیات انسانی امروز به عمق ساختارهای فرهنگی و هنری هر جامعه انسانی باز میگردد.
تولید و پالایش هنری و فرهنگی هر قدر به دگرگونی زندگی انسان و اجتماع او بیشتر یاری برساند از ارزش والایی برخوردار میگردد. چرا؟ چون اگر از یک سو هم زمان و معاصر عمل میکند و با زمان امروز انسان سر و کار دارد (و این بدون شناختن معنای زمان که هر سه وجه حال، گذشته و آینده در این معنا نهفته است، میسر نیست!) از سوی دیگر همه ابعاد وجودی او را از بدو پیدایش و خلقتش مورد پرسش و توضیح قرار میدهد انسان امروز در تولید هنری و فرهنگی خود به تنهایی عمل نمیکند بلکه من جمعی بشریت هویت او را به عنوان نویسنده و شاعر و یا هنرمند و… میسازد و هم این من جمعی مخاطب اوست. این یعنی جمع اندیشی نه من اندیشی! اگر بپذیریم که جمع اندیشی تنها آینه شفاف و روشنی است که من فردی و جمعی انسان در آن رویت میشود، مورد پرسش و نقد قرار میگیرد، پالایش میشود، دگرگون میشود، حتی مورد روایت واقع میشود، پس فقدان این نهادها و روحیههای جمع اندیشانه به معنای جمود و عدم تحرک در گستره یک جامعه و اجتماع انسانی آن به شمار میآید. البته این فقدان صورتهای متفاوتی دارد یعنی فقط به معنای نیست و نبود تعریف نمیشود. نا کارآمدی و سترونی (نازآیی و عدم آفرینش فرهنگی و هنری) هم از صورتهای فقدان به شمار میآیند. جمع اندیشی خود نیز صورتها و کارکردهای متفاوتی دارد. برای مثال مطبوعات خود بهترین نمونههای جمع اندیشی هستند یا تئاتر و سینما و حتی نمایشگاههای کتاب، عکس، نقاشی و …
از مهمترین جلوههای جمع اندیشی که خصلتی ساختاریتر و ارکانیتری دارد جشنوارهها، حلقهها و جمعهای ادبی و هنری هستند. اگر مطبوعات کارکردی با واسطه (خود مطبوعات به عنوان واسطه عمل میکنند) در ذهن و عین مخاطب انسانی خود در گستره جامعه دارد، جمعهای ادبی بی واسطه عمل میکنند. در مطبوعات اثر و مطلب است و مخاطب، اما در جمعها و حلقهها هم صاحب اثر هم خود زنده اثر و هم مخاطب باهم و در کنار هم درگیر گفتمان ذهنی و عینی هستند. در این میان عنصر دیگری نیز مطرح میشود نقد و انتقاد عملی. در مطبوعات انتقاد هر قدر کارکردیتر باشد باز هم نظری است چرا که مطبوعات با دو ویژگی سرعت اثر گذاری بالا و حجم کم فرصت طرح لحظهای و کلان مقولات را در خود دارند. اما جمعهای ادبی و هنری و… به واسطه طرح جزء به جزء مقولات از بعد عمقیتر و ادامهدار تر در فرصتی باز و حجمی کلان از کنفرانس و مقاله و سخنرانی و… برخوردار هستند.
پس وجود و فعالیت جمعهای ادبی و هنری متن مهم جمع اندیشیهای اجتماعی و فرهنگی را تعریف و نشانه گذاری میکنند.
جمع اندیشی از تولید تا پالایش و از نقد تا تحلیل و از تغییر تا تثبیت را در خود پیشبینی میکند و به عبارتی پویایی درونی آن، نما و جلوه اجتماعی و بیرونی آن را میسازد. با این توصیفات به راستی در شهر و کلان شهر ارومیه یا اورمیه با اسم و رسم تاریخی و فرهنگیش چه بهایی به جمع اندیشیهای فرهنگی و هنری داده میشود؟ آیا جریان ادبی و هنری ویژه و بومی در این بزرگ شهر ایجاد شده و تبعات مثبت و منفی آن دنبال میشود؟ آیا جریان ادبی ایجاد شده دارای مولفههای ساختاری یک حرکت و هدف ادبی اجتماعی برای تغییر و دگرگونی فرهنگی اخلاقی و شخصیتی جمع و فرد جامعه است؟
به هر حال در عصری که اندیشه فرهنگی پایههای رفیع ارتباطات آن را تعریف میکند و در همه جا سخن از تبادل بودن و هستی است و ارائه این چگونه بودن! ارومیه شهری که اسمش یدککش تاریخ و فرهنگ است و ریشهای به بلندی عمر دریاچه نمکش! دارد، خود دچار نسیان فرهنگی شده! تنها را راه خروج از این نسیان فرهنگی ایجاد جریانهای محکم جمعی در قامت برگزاری همایش¬ها و جشنواره¬های جدی و اثر گذار است.
Article printed from آراز آذربایجان – روزنامه خبری آذربایجان غربی: http://www.araznews.ir
URL to article: http://www.araznews.ir/%d8%ac%d8%a7%d9%8a%d8%b2%d9%87-%d8%a7%d8%af%d8%a8%d9%8a-%d8%a7%d8%b1%d9%88%d9%85%d9%8a%d9%87-%d8%af%d8%b1-%da%af%d8%a7%d9%85-%d9%86%d8%ae%d8%b3%d8%aa/
Click here to print.
Copyright © 2013 آراز آذربایجان - روزنامه خبری آذربایجان غربی. All rights reserved.