جامعه ایرانی تشنه نشاط فرهنگی و اجتماعی

جامعه ایرانی تشنه نشاط فرهنگی و اجتماعی

گروه اجتماعی:نشاط و سرزندگی ضرورتی که کم توجهی به آن سلامت روانی جامعه را می_خراشد و سبب گرایش برخی به سمت جایگزین های نابهنجار خواهد شد.در کنار خوراک، پوشاک، مسکن، حمل و نقل و بهداشت نیازمند تغذیه فرهنگی جامعه هستیم. این ممکن نمی‌شود مگر این ‌که به این باور برسیم که در حوزه مصرف فرهنگی قدم‌ برداریم. سبد مصرف فرهنگی جامعه بسیار نحیف است که باید تقویت شود. از حاشیه به شدت پرهیز می ‌کنم و با نظام برنامه‌ای حرکت خواهم کرد.اما این مقوله مهم و ایجاد زمینه های آن تا اندازه ای در جامعه ایران به حاشیه رفته و در صورت توجه مقطعی تنها جنبه شعاری یافته است. پای سخن هر که می نشینیم از جامعه شناس و روانشناس گرفته تا شهروندان عادی، همه به نوعی از نبود یا رنگ کم مایه شادی و نشاط در جامعه گلایه دارند و از ادامه این وضعیت و انتقال آن به نسل های بعدی نگرانند.
انتشار برخی برآوردهای بین المللی از وضعیت ایران در رده بندی کشورهای شاد یا غمگین طی روزهای گذشته، هر چند منبعی قطعی برای استناد نیست اما نمایانگر نگاهی بیرونی به جامعه ایرانی است و از نیاز جدی به گسترش نشاط اجتماعی و فرهنگی حکایت دارد.
شماری از ناظران و صاحبنظران، سطح شادی در جوامع را به میزان توسعه و برخورداری از رفاه اجتماعی پیوند می زنند و عده ای دیگر این موضوع را فراتر از مقوله رفاه می پندارند. جدا از تاثیر متغیر رفاه در وضعیت نشاط اجتماعی، نکته مهم، خلاء یا به عبارتی کمبودهای کنونی در پاسخگویی به این نیاز اساسی انسان است که پیامدهای آن به شکل های گوناگون در جامعه امکان پدیداری می یابد. گرایش به خودکشی یا اعتیاد، دلسردی نسبت به آینده، افزایش مشکلات های روحی و روانی نظیر افسردگی، بی تفاوتی به رویدادهای جامعه و در نهایت کاهش سرمایه اجتماعی نمونه ای از آسیب هایی است که روانشناسان و آسیب شناسان اجتماعی در زنجیره علت یابی آنها به کمبود نشاط و شادابی اجتماعی می رسند و نسبت به پیامدهای این مساله هشدار می دهند.
کمبودهای مربوط به نشاط در جامعه ایران به گونه ای است که گاه مردم خود به دنبال بهانه ای برای ایجاد آن می روند و به مناسبت هایی چون روزهای عید، پیروزی تیم های ورزشی پیروزی_های انتخاباتی، مراسمی چون چهارشنبه سوری و … به کوچه و خیابان می آیند. در این میان، گاهی این موضوع ابعادی انتظامی و امنیتی به خود می_گیرد و این واقعیت فراموش می شود که شادی هم مانند هر پدیده اجتماعی به مدیریت و بسترسازی نیاز دارد و جامعه پویا، نه جامعه ای افسرده که جامعه ای سرشار از نشاط و شادابی اجتماعی است.همچنین گاهی ممکن است که پدیده شادی و نشاط اجتماعی با حاشیه ها و سوءبرداشت_هایی روبرو شود؛ در حالتی که جامعه شناسان و روانشناسان نشاط را به عنوان پیش نیازی برای یک جامعه سالم ضروری می_دانند، عده ای آن را به لودگی تعبیر می کنند و با ارایه دلایلی تلاش می کنند تا آن را در تضاد با دین و شرع، نفی و سرکوب کنند.
زمانی که برگزاری یک کنسرت موسیقی بهانه_ای لطیف برای فراغت مردم از دشواری ها و مشغله های اجتماعی و اقتصادی است، خبر لغو یکباره آن، امید و نشاط را خدشه دار می کند.
همچنین، نگاه امنیتی به گردهمایی هایی که به مناسبت های گوناگون و با در نظر گرفتن ارزش_های عرفی و هنجارهای مذهبی برگزار می_شود تا اندازه زیادی بسترهای نشاط اجتماعی و فرهنگی را محدود می کند. در نتیجه، افرادی که به دلایلی امکان شادی و نشاط از آنان سلب می_شود، امکان مدیریت بر برخی رفتارها و هیجان_های خود را نخواهند داشت و همین مساله به آسیب هایی ناخوشایند و حادثه آفرین تبدیل خواهد شد.
به نظر می رسد، برخوردهای چندگانه، پیش داوری ها، نگاه های سلبی و ضدارزش خواندن شادابی و نشاط اجتماعی و فرهنگی، نوعی افسردگی فراگیر را در جامعه به وجود خواهد آورد و چنین وضعیتی افزایش آسیب های اجتماعی و زیرزمینی شدن شادی جویی و درآمیختگی آن با مفاهیم ضدارزشی را در پی خواهد داشت. شماری از دستگاه های فرهنگی با وجود آنکه می توانند با سیاستگذاری درست و مناسب بسترهای شادابی و نشاط را در جامعه فراهم و از طرفی فرهنگ شادی کردن را الگوسازی و نهادینه کنند، کارنامه ای در این زمینه به جا نگذاشته اند. همچنین در طراحی های شهری برای شادی فضاسازی نشده است و رسانه_ها نیز نسبت به این نیاز مردم اقدام ثمربخشی انجام نداده اند.
هوده سخت اینکه جریان کم رنگ نشاط در جامعه نیاز به طراوات و شادی، مدیریت رفتار، تحمل بار روانی و بروز هیجان را با مشکل و اختلال روبرو می سازد . نتیجه این اختلال نیز می_تواند خود را در قامت آسیب های اجتماعی نمایان سازد.
یک جامعه شناس و استاد دانشگاه با اعلام این موضوع که امید به زندگی در کشور ما به طور یکسان توزیع نشده است، گفت: تهران به دلیل برخورداری از امکانات، زیرساخت ها ، سخت افزارها ، نرم افزارها و توجه بیشتر مردم به امور درمانی، بیشترین آمار امید به زندگی را به خود اختصاص داده است.بعد از پایتخت، گیلان درجایگاه بعدی قرار دارد و کمترین سن امید به زندگی متعلق به ساکنان سیستان و بلوچستان است. از سویی دیگر زنان از مردان بیشتر و ساکنین مناطق شهری از ساکنین مناطق روستایی نیز بیشتر عمر می کنند. آمار و ارقام نشان از افزایش سن امید به زندگی در کشور می دهد.
امیدی که در زنان نمود بیشتری نسبت به مردان پیدا کرده است. چرا که به طور کلی، دسترسی به مراکز بهداشتی و درمانی، افزایش شاخص های بهداشتی، پیشگیری از بسیاری از بیماری ها افزایش مراقبت ها زیاد شده است و به طور خاص میزان سطح سواد در زنان افزایش یافته است. دکتر حسین حجت پناه، جامعه شناس و استاد دانشگاه امید به زندگی را یکی از شاخصه های توسعه یافتگی در هر کشوری معرفی کرد و گفت: بر این اساس رسانه ها در برخی از کشورهای در حال توسعه سعی می کنند که بحث افزایش طول عمر و به عبارتی افزایش امید به زندگی را جزو دستاوردهای خود قرار دهند.
وی با اشاره به سرشماری سال ۱۳۹۰ که در آن متوسط سن امید به زندگی در زنان و مردان ۷۳ سال اعلام شده است، کشور را دراین زمینه دچار تناقض هایی دانست و اضافه کرد: حدود سه سال بعد از این سرشماری سن امید به زندگی ۷۵ سال اعلام شد و این افزایش طی مدت ۲ سال با توجه به آمار فوتی ها همخوانی ندارد و دچار تناقص است.
این استاد دانشگاه با تاکید بر اهمیت راستی آزمایی آمارهای امید به زندگی توسط متخصصین ادامه داد: به دلیل شرایط حاکم بر روند توسعه جهانی، امید به زندگی در دنیا در حال افزایش است و کشور ما نیز در این رهگذر و تغییراتی که ایجاد شده از یک سو و تغییر در سبک زندگی بهبود شرایط بهداشتی، افزایش سطح آموزش و تحصیلات از سویی دیگر و مهمتر از همه افزایش آگاهی زنان سن امید به زندگی در کشور افزایش پیدا کرده است.
حجت پناه با بیان اینکه اولین سرشماری در ایران در سال ۱۳۳۵ انجام شد، گفت: پس از این سال و طبق قانون مقرر شد هر ده سال یک بار سرشماری تکرار شود اما در طی این مدت با توجه به اقتضای جامعه در برخی مواقع هر ۵ سال یک بار تکرار شد و نتایجی در این زمینه به دست آمد.
این جامعه شناس با بیان این موضوع که به دلایل مختلفی عمر ایرانی ها در گذشته کمتر از امروز بوده است، اضافه کرد: یکی از آن دلایل مسایل مربوط به نرخ بالای مرگ و میر مادران و نوزادان در گذشته بوده است . این در شرایطی است که امروزه افزایش آگاهی به مباحث بهداشتی تا حدودی ما را به آمار کشورهای توسعه یافته نزدیک کرده است.از طرفی پیشرفت در سطح تغذیه عمومی نسبت به گذشته از لحاظ شناسایی مواد مورد نیاز بدن و تامین ویتامین ها ضروری بدن به خصوص دوران قبل از انقلاب را می توان از عوامل امید به زندگی و افزایش میانگین امید به زندگی برشمرد.وی با اشاره به اینکه در موازات افزایش امید به زندگی با کاهش نرخ باروری مواجه هستیم، ادامه داد: با توجه به کاهش نرخ باروری در کشور در دهه های آینده جامعه جوان به جامعه ای سالمند تبدیل می شوند که باید در این زمینه برنامه ریزی دقیق و جامعی صورت گیرد.حجت پناه در این رابطه اضافه کرد: بر این اساس در سال ۱۴۲۰ متوسط تعداد سالمندان ایران از متوسط جهانی بیشتر خواهد شد بنابراین وقتی با افزایش سن امید به زندگی مواجه می شویم باید به پیامدهای آن توجه ویژه ای داشته باشیم.او در این راستا به آمار موسسات بین_المللی در خصوص افزایش سن امید به زندگی اشاره کرد و گفت: طبق این آمارها ایران رتبه ۱۴۴ را در بین سایر کشورها به خود اختصاص داده است هرچند که بعضی از منابع داخلی رتبه ۱۳۰ و یا ۱۳۳ را جایگاه مناسبی برای ایران درنظر گرفته_اند و از طرفی در سطح منطقه نیز رتبه ۸ را به خود اختصاص داده ایم. وی در این زمینه ادامه داد: طبق تحقیقات صورت گرفته و بر اساس اطلاعات فوق هرچه دسترسی به مناطق درمان و آگاهی بخشی بیشتر باشد امید به زندگی در آن منطقه افزایش می یابد و شاید صحت این تحقیق را بتوانیم در افزایش سن امید به زندگی در پایتخت کشور شاهد باشیم.
این جامعه شناس به شرایط جغرافیایی کشور و توزیع عادلانه تر امکانات و جمعیت اشاره کرد و گفت: شرایط جغرافیایی و تاریخی نیمه غربی کشور به گونه ای است که جمعیت بیشتری را به نسبت نیمه شرقی در خود جای داده است. توزیع جمعیت در صورتی موفق است که افراد با میل و رضایت خود به مکان مورد نظر، مهاجرت کنند نه با بخشنامه ها و دستوراتی از مقامات بالا، چرا که این نوع توزیع جمعیت تاثیرگذار نیست و توزیعی که بر اساس دافعه مبدا باشد موفق نیست .
حجت پناه ادامه داد: توزیع جمعیتی موفق وموثر باید بر اساس جاذبه مقصد صورت گیرد. بنابراین باید برای برخی از شهرها و شهرستانها امکانات، زیرساخت ها و سخت افزارهای مناسب برای جذب جمعیت فراهم شود تا توزیع بهتر جمعیت صورت گیرد.
سیدحسن موسوی چلک رییس انجمن مددکاران اجتماعی با اشاره به افزایش سن امید به زندگی در دنیا گفت: شاخص امید به زندگی در ایران در چند سال اخیر روند صعودی داشته است و افزایش سطح خدمات بهداشتی و درمانی افزایش سطح دسترسی به خدمات بهداشتی و درمانی، دسترسی به اطلاعات و اخبار، بالا رفتن سواد تغذیه ای و تغییر سبک زندگی از جمله دلایل افزایش سن امید به زندگی در ایران است.
این مددکار اجتماعی با تاکید بر اینکه روند افزایش امید به زندگی سریع نیست اما نباید فراموش کنیم که جریان دارد، اضافه کرد: از آنجا که دوران سالمندی از ۶۰ سال شروع می شود و افزایش سن امید به زندگی ، سالمندی را افزایش می دهد باید با مدیریت و برنامه ریزی درست برای این گروه از جاممه برنامه های مناسبی تدوین شود.موسوی چلک در همین راستا گفت: بر این اساس ضروری است سیاستگذاری ها و برنامه ریزی های لازم چه در تدوین و چه در اجرا صورت گیرد که یکی از مهمترین آنها فراهم کردن امکانات بهداشتی و معیشتی برای سالمندان است تا مشکلات آنها در دوران سالمندی کاهش یابد.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۵ ساعت ۵:۵۹ ق.ظ

دیدگاه


هفت + 1 =