تیتر این مقاله ناگفتنی است …!؟
سنبله برنجی شاهین دژ
گروه تحلیل: تا آنجایی که حافظه تاریخ نگاری به یاد دارد از قدیمالایام زنان جزو غنایم جنگی محسوب میشده اند، به عبارت بهتر فاتحان آنها را در ازای مشارکت و خدمات به عنوان پیشکشی جایزهی جنگ به سربازان و سرداران اهدا میکردند، که با مجوز رسمی اجازه داشتند هر کاری که مطلوبشان بود با دست آورد جانفشانی های خود بنمایند، زنان در چنین شرایطی داراییهای شخصی شکنجهگران محسوب میشدند و … در هزاره سوم اما این روش عملاً منسوخ شده تا با شیوههای دیگری این استثمار لحاظ گردد.
برهه حاضر عصری است که زنان مخصوصاً زنان کارگر باید فرودستی خویش، در زمینهی ساعات طولانی کار طاقت فرسا با مزدهای کم و برخورداری از سرمایه اندک را به گود چالش بکشانند و ستم جهانی بر زن را زیر سؤال ببرند. روز کارگر روزی است که باید با پایکوبی و عطرافشانی بزرگ داشته شود تا گرهی کور خشونتهای گوناگون بر علیه زنان و از ظلمهای مضاعف و ناعدالتی های بی شماری که در قالب استفاده ابزاری از آنها با هدف فروش کالاهای بیشتر در قالب شعار آزادی حقوق زنان و مردان گشوده شود. روز جهانی کارگر روزی است که باید با بانگی پر طنین فریاد برآورده شود و زنان طلایهداران خاموش پیشرفت و بانیان تمدن نوین و قربانیان بی صدای تبعیض جنسی و عوامل اصلی توسعه روزافزون در عرصههای حساس و نفس گیر تاریخ جهان نامیده گردند.
اما در این رزم آرایی نابرابر یکی از مشکلات بحث انگیز زنان بالاخص زنان کارگر خشونتهای جنسی علیه آنهاست. زنانی که مورد آزارهای جنسی واقع میشوند علاوه بر تحمل این درد پایان ناپذیر که تأثیرات مخرب آن چه بسا تا پایان عمر گریبانگیرشان خواهد بود در کنار سونامی فرسایشی که از سر گذراندهاند، با عکسالعمل غیر قابل تحمل جامعه و نگاه سوءظنی محیطی روبه رو هستند. ناهنجارهای فرهنگی که قرنها در جوامع سنتی مختلف مردسالاری سایه افکنده، قانون نانوشتهای است که خواه و ناخواه توسط مردان و زنان پذیرفته شده است و این فرآیند موجب میشود بازیابی موقعیت زنان پس از تحمل این شکنجههای جنسی بسیار سختتر تحصیل گردد. هر ذهن آگاهی معترف است زنانی که مورد شکنجه جنسی و تجاوز قرار میگیرند همچون گاوی پیشانی سفید در جامعه انگشتنما و چه بسا مطرود میشوند و به آنان به چشم قربانیانی لکهدار، ناپاک و بیآبرو نگریسته شود و گناه اجتناب ناپذیرشان زیر ذره بین و قضاوت منتقدان و نگاههای بی انصافانه و یک طرفانه هر چه بیشتر بزرگ نمایی گردد. طرز تفکر غلطی که خواه و ناخواه زمینه ساز احساس شرم میگردد و بازگویی آن اتفاقات شوم و تجربیات ناگوار بیان نشدنی پشتِ سر تقریباً ناممکن است. تنها تعداد معدودی از زنان این جسارت را پیدا میکنند که در این مورد به خصوص شیشه سکوت را بشکنند. بازگویی آزارهای جنسی برای قربانیان حتی در درون سازمانهای حمایتی و داخل خانوادهها و برای مددکاران اجتماعی و روانپزشکان ناگوار و آزاردهنده است.
تجاوز و آزارهای جنسی و اشکال دیگر آزار جسمی در تلاشند تا با رخنه در خصوصیترین و پایهایترین زوایای شخصیت و شأن انسانی هویت فرد را آگاهانه و با نقشههایی از پیش تدوین شده به نابودی بکشانند. خشونت جنسی با هدف اعمال زیر سؤال بردن شأن انسانی و نیروی مقاومت زنان اجرا میگردد تا نقش و موقعیت مقرر را بپذیرند و قبول کنند مقاومت در برابر مردان هرزه نتیجهای ندارد؛ به همین دلیل است که دردهای جانکاه و زجرهای این شکنجهها چه بسا تا پایان عمر خاتمه نمییابد. هر چند شاید، اثرات شکنجه شامل مرور زمان شود و ردی از آثار آن بر جای نماند اما خاطرهی روح آزار آن تا پایان عمر ماندگار است. این تأثیرات حتی از حوزهی افکار شخصی فراتر رفته و روابط خانوادگی و اجتماعی را تحتالشعاع قرار میدهد. در یک جمع بندی کلی تحقیر گروهها و تهدید خانوادهها دقیقاً از اهداف نقشههای شکنجههای جنسی است. تهاجم جنسی به زنان با حضور چندین و چند شاهد نه تنها هویت زنان را نشانه میگیرد بلکه حملهای تراژدی گون و ویرانگر به زیر بنای ارزشها و شرف جوامعی است که زن را حامل فرهنگ و نماد جامعه میدانند. در یک کلمه، ناموس را زیر سؤال میبرند و باورها را به گود چالش می کشانند…
بدین معنا شکنجهی جنسی از دیدگاه مردان کوتاه فکری که هنوز محصور باورهای فرعونی هستند مجازاتی است نمادین که علیه زنانی روا داشته میشود که جرئت میکنند تا قد علم کنند و شعار مستقل بودن سر دهند، اما زنان بیشماری با اردهای قوی و عزمی استوار نشان دادهاند که به رغم غلبهی شکنجه بر جسمشان، روان و اراده و اعتقاداتشان هم چنان شکست ناپذیر و خلل ناپذیر و ناگسستنی است.
زنانی که مورد تهاجمات جنسی واقع می شوند باید قفل سکوت را بشکنند و با نامهایی مستعار با مطبوعات و رسانههای جمعی با حفظ هویت که انگشت نما نشوند گفتگو نمایند و این حرکت خیزشی تاریخی خواهد بود چرا که تنها زنان هستند که قادر خواهند بود پیلهی سکوت خویش را بشکافند و وقتی حریم این سد تصرف ناشدنی از میان رفت دیگر قربانیان نیز دل و جرئتی خواهند یافت تا این راه را ادامه دهند و این مبارزه را به فرجام نیکو پیوند بزنند و موضوع آزار جنسی به سوژهای پر اهمیت و رسانهای مبدل گردد که شاخص قدم اول تابوشکنی است. پس از طی این فرآیند ناخودآگاه توجه افکار عمومی به سمت این آسیبهای اجتماعی سوق داده خواهد شد و مقاومت در برابر آزارهای جنسی و جنسیتی و مبارزه با آن به زنان آموزش داده خواهد شد و این شیوهای جدید و جمعی برای استارت مبارزهای دیگر است که خواه و ناخواه هر قدم مثبت گام دیگر را تقویت خواهد کرد و امید میرود با این روش اجرای عدالت پر رنگتر شده و شتاب بیشتری به خود بگیرد و مهاجمان و مجرمان جنسی آگاه باشند دیگر زنان جادهی سکوت را نخواهند پیمود. از طرفی زنان ثابت خواهند کرد هر چند جای زخمها ماندگار است، اما این آزارها هرگز در ارادههای خلل ناپذیرشان مبنی بر پیشرفت روزافزون خدشهای وارد نخواهد ساخت و مبارزه برای عدالت اجتماعی در جزئیات جامعه پیاده خواهد شد. استثمار زنان و آزار و اذیتهای جنسی و جنسیتی جوامع سنتی و مدرن نمیشناسد. امروزه در جهان سرمایه داری غرب زن و جامعه از عطش هولناک مصرف گرایی فریاد و فغان بر میآورند و در کشورهای جهان سوم و کمتر توسعه یافته از مرد سالاری ناله سر میدهند چرا که در بسیاری از کشورها سنتی و نیمه مکانیز? هزارهی سوم هنوز مرد سالاری از رونق و رواج سکه نیافته است. از دیرباز تاریخ، حکایتهای مستور فراوانی از ظلم و خشونت بر علیه زنان در سینه پنهان داشته است. اما امروزه زنان چه در دنیای سرمایه داری و چه دنیای تاریک کشورهای عربی که زن را هم سنگ حیوانات خانگی میدانند یکدل و یکپارچه دست در دست هم گذاشتهاند تا از بیداد استثمار و ظلم مضاعفی که بر زنان در حالت چراغ خاموش روا داشته میشود فریاد برآورند و صدای مظلومیت خویش را به گوش فلک برسانند.
در عصر تکنولوژی زن تبدیل به اهرمی برای حرکت پرشتاب به سوی توسعه با نیروی کار ارزانتر شده است. دو سوم تولید جهان که توسط زنان و کار خانگی صورت میگیرد؛ سود بادآورده ایست که به راحتی نمیتوان از آن صرفنظر کرد. در کنار آن سوداگران فرهنگی سودهای عظیمی از قاچاق زنان و بهره کشیهای ناگفتنی به جیب میزنند. سیاستهای جهانی امروز دنیای سرمایه داری بر پایهی نگهداری روابط سلطه و ضد زن استوار گشته است که با اهداف سلطهی روزافزونتر و سود بیشتر در حال انجام است؛ لذا در این پروسهی دردآلود زنان کارگر و بیشتر زنان تهیدست زیر ضرب شلاق روزگار سیاه و کبود میگردند.
قشری که عمده درصد زنان تحت سلطهی ستم و استثمار را تشکیل میدهند و هر روز بیش از دیروز مورد آزار و اذیت مضاعف قرار میگیرند و در قالب شعار مردسالاری علاوه بر نفوذ در افکار پوسیده با فریادهایی پرطنین به عمیقترین و تاریکترین زوایای جامعه نیز نفوذ میکند که به عینه قابل مشاهده است که با دست فرودستان و بالادستان نیز ابقا میگردد تا در قالب شکنجههای جنسی هر روز ابعاد بیشتری به خود بگیرد. شکنجههایی که از منظر روشنفکران امروزی شعارهای قرون وسطایی تلقی میگردد؛ اما اهداف آن تضعیف شأن انسانی زنان است تا نیروی مضاعف مقاومت زنان را تضعیف نماید و نقش و موقعیت مقرر شده از سوی بازیگردانان سیاست زن ابزاری را بپذیرند. موضوع حادی که مرتبط با تمام زنان جهان است. زنهایی که مورد آزار و شکنجههای جنسی خشونت آمیز قرار میگیرند از لحاظ روحی و روانی به شدت تضعیف شده و نیاز به حمایت روزافزون پیدا میکنند تا با پشتیبانی عزیزانشان بر تأثیرات مخرب و ویرانگر روحی برجای مانده از عواقب شوم این رخداد غلبه نمایند تا مقاومت بر علیه شکنجه جنسی را به بخشی از مبارزات مشترک زنان جهان تبدیل کنند. زنان قربانیان پنهان آزارهای جنسی هستند. قربانیان جنسی باید بدون واهمه شیشهی سکوت چند هزار سالهی خویش را بشکنند، حتی اگر این عصیان دردآور و زجرآفرین باشد و در هیچ صورتی نباید شکایتشان را پس بگیرند؛ به همین دلیل است که به تمام معنا باید به عدالت رأی دادگاه ایمان بیاورند و اجازه ندهند ماجراهایی چنینی به دست فراموشی سپرده شوند بلکه اذهان عمومی باید نسبت به ابراز این نوع شکنجهها حساستر گردد و مردم آگاهتر شوند که در بطن جوامع چه اتفاقات و جریانات پشت پردهای در حال وقوع است و زنان و دختران جوان از طریق شفاف سازی و اطلاع رسانی گسترده آگاهی پیدا کنند که اگر مخفی کاری صورت پذیرد هر روز بیش از دیروز این ظلم و نا به سامانی و نا به هنجاریهای اجتماعی و خشونتها ابعاد تازهتری به خود خواهند گرفت و تعداد بیشتری مورد تهدید جدی قرار خواهند گرفت. زنان باید ایمان قلبی داشته باشند در عصر حاضر که روزگار فن آوری و روشنفکری و روشن نمایی است معافیت از مجازات امکانپذیر نیست.همان طور که زنان ایرانی در گذشته نیز ثابت کردند میتوانند با تکیه بر نیروی اراده و قوای ایمان به سمبل مقاومت علیه خشونتهای رایج تبدیل شده و پیروزمند میدان شوند و برای سرکوب مردانی که باید آنان را «مردان هرزهی خیابانی» نامید و عطش سیری ناپذیر جنسی دارند به پا خیزند و در عرصههای حساس تاریخ دست به نقش آفرینی مجدد بزنند.
در فرجام تأکید مینماییم زنانی که مورد شکنجهی جنسی، جسمی و جنسیتی واقع میشوند هـــرگـــز تجرب? تلخ و فراموش_ناپذیر تجاوز و تنبیه بدنی را از یاد نمیبرند اما اگر پشتیبانی روحی و روان و عاطفی عمیقی از این قربانیان صورت گیرد راهکارهای سازندهای اتخاذ خواهد شد. خشونت جنسی معضلی است که باید به طور جدی به آن پرداخته شود. زنانی که مورد تهاجم جنسی واقع میشوند نیاز به فضا و حمایت دارند تا در مورد آن روشنگری نمایند و از این طریق بر تأثیرات روحی و روانی و پیامدهای شوم آن غلبه کنند و همچنین اطمینان داشته باشند جامعه و دولتمردان و مسئولین و مردم با آنها هم رأی و هم عقیده هستند. به امید آن دست آورد رؤیایی و تحصیل ناشدنی!
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۳ ساعت ۳:۴۶ ق.ظ