توسعه فرهنگی= تحول + بقا

توسعه فرهنگی= تحول + بقا

علی رزم‌آرای
گروه فرهنگی: هدف نهایی هر جامعه تلاش برای نیل به رشد و توسعه است. توسعه، ارتقا مستمر کل جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر و انسان ترمعنا شده است. زمانی که فرهنگ جامعه پزیرای توسعه نباشد تحول در فرهنگ مقدمه ای برای توسعه در ابعاد گوناگون آن تلقی می شود. حدود دو دهه پس از شروع نخستین بر نامه ریزی ها توسعه( دهه ۱۹۵۰ میلادی) با محوریت انتقال تکنولوژی مشخص شد که این انتقال به خودی خود نمی تواند مشکل توسعه نیافتگی کشور ها جهان سوم را حل کند. بنا براین از اواخر دهه هفتاد این فکر به تدریج شکل گرفت که لازم است انتقال تکنولوژی با مجموعه ای از اقدامات فرهنگی همراه باشد. مفهوم توسعه فرهنگی از همین زمان به شکل جدی مطرح شد.بنا بر این اگر تحقق توسعه ملی را آرمان نهایی توسعه در جامعه خود در نظر بگیریم، توسعه ای سیاسی، توسعه اجتماعی، توسعه اقتصادی و توسعه فرهنگی بن مایه و پایه های اصلی توسعه به حساب می آید. در این میان نقش توسعه فرهنگی حساس تر و پر رنگ تر است. زیرا هیچ تحول و دگر گونی اجتماعی و سیاسی بدون زمینه ها و بستر های مناسب فرهنگی امکان پزیر نیست. توسعه(development) در لغت به معنای وسعت دادن و فراخ کردن استولی در اصطلاح، تعریف زیادی از توسعه ارائه شده است که به برخی از آن ها اشاره می شود.اقتصادانان توسعه را این گونه تعریف نموده¬اند :
توسعه به عنوان یک مفهوم متعالی، دستاورد بشری و پدیده ای چند بعدی است و فی نفسه یک مسلک ( ایدئولوژی) به حساب می آید. توسعه به دلیل این که دستاورد انسان محسو ب می گردد، در محتوا و نمود، دارای مختصات فرهنگی است و بر تحو ل ارگانیک دلا لت دارد. هدف از توسعه ایجاد زندگی پر ثمره ای است که توسط فرهنگ تعریف می شود. بنا بر این توسعه دستیابی فزاینده انسان به ارزش های فرهنگی خود است.
این مفهوم بر معانی زیر تاکید دارد:
اولا توسعه یک فرایند است نه وضع ایستا. ثانیا این فرایند در نهایت به ارزش ها مربوط می شود. ثالثا این ارزش ها، ارزشهای مردمانی است که تعلق به جهان غرب یا جهان دیگری ندارد.
تعریف فرهنگ:تعریف فرهنگ از تعریف توسعه مشکل تر است، زیرا که مفهومی محوری در زمینه انسان شناسی محسوب می شود. از مشهور ترین تعاریف که از فرهنگ ارائه شد تعریف تیلور است که می گوید: فرهنگ به معنی وسیع کلمه یک کل پیچیده است که شامل باور ها هنر، اخلاقیات، قانون، رسوم و هر گونه قابلیت و عاداتی است که فرد به عنوان عضو جامعه کسب می کند. در تعریف فوق عوامل فرهنگی و به طور ضمنی در عناصری که فرهنک را شامل می_گردد، نهفته است، اما تعریف تیلور به رغم شهرتش فقط یکی از صد ها تعریف موجود در باره فرهنگ است. دو صاحب نظر دیگر در این زمینه، کروبرو کلو کلون پس از بررسی صد ها تعریف متفاوت از فرهنگ سعی کرده اند، تعریفی که مورد پذیرش اکثر متفکران علوم اجتماعی قرار گیرد، بر گزینند.
فرهنگ به باور آنها: مشتمل بر الگوی ها رفتاری صریح و روشن یا غیر صریح و ضمنی که به وسیله نهاد ها و به طریقه نمادی کسب و منتقل می شود و شامل عمده ترین دستاورد های گروهای انسانی است و در کار های دستی نیزتجسم می یابد. فرهنگ هم چنین مشتمل است، بر سنن( که تاریخ گویای آن است)، اندیشه ها به ویژه ارزش¬های وابسته بدان اندیشه¬ها و بالا خره این که از جهاتی می¬توان نتجه اعمال انسانی و از جهاتی دیگر شکل دهنده به اعمال انسان تلقی گردد. تعریف توسعه فرهنگی:در باب ” توسعه فرهنگ” تعریف واحد و مورد اجماع را نمی توان یافت، برخی تعریف به مفهوم کرده اند بر این عقیده اند که مفهوم توسعه فرهنگی عبارت از نوعی دگر گونی است که از طریق تراکم بر گشت نا پزیر عناصر فرهنگی در جامعه ای معین صورت می گیرد و جامعه بر اثر آن به طور موثر تری از محیط طبیعی و اجتماعی مراقبت می کند.
در این تراکم بر گشت نا پزیر؛ معارف و فنون و دانش به عناصری که از پیش وجود داشته و از آن مشتق شده اند، افزوده می شود. در این جا مفهوم توسعه فرهنگی مد نظر نیست بلکه منظور ما ، از توسعه فرهنگی؛ ایجاد شرایط و امکانات مادی و معنوی مناسب برای افراد جامعه به منظور شناخت جایگاه آنان و رشد و افزایش علم و دانش و معرفت انسان ها و آمادگی برای تحول و پیشرفت و پزیرش اصول کلی توسعه ، نظیر قانون پزیری، نظم و انظباط، بهبود روابط اجتماعی و انسانی و افزایش توانایی های علمی و اخلاقی و معنوی برای همه افراد جامعه می باشد. توسعه ی فرهنگی با تاکید بر هویت فرهنگی، بهینه سازی شرایط فرهنگی و رشد کمی و کیفی مسایل مربود به خود را نوید می دهد و به اخلاق و آداب و سنن جامعه بهبودی می بخشد و بر رونق بازار فنون و تکنیک می افزاید.
توسعه ی فرهنگی زمانی خلاق و بارور می شود که هویت و سیمای یگانه و حیاتی خود و نقاط مثبت سنت ها آداب ورسوم و ارزش های جامعه را حفظ کند و در عین حال به پالایش عناصر نا مطلوب نیزدست یازد، تا بتواند نقش خلاق و سازنده ی خویش را در عرصه ی اجتماع حفظ نماید.
از این رو، توسعه ی فرهنگی بر پایه خود باختگی و پشت کردن به باور های فردی نیست بلکه مبتنی بر پویشی آگانه و خردمندانه است که در جهت حفظ هویت ملی و فرهنگی و استفاده از تمام نیروهای موجود جامعه گام بر می دارد. توسعه ی فرهنگی شرط اصلی توسعه اقصتادی محسوب می شود. برای آن که مردم بتوانند دنیای جدید را درک کنند، و به آن شکل دهند، قدرت بیان احساس های خود را داشته باشند و با استفاده از زبان روز با یکدیگر ارتباط بر قرار کنند، به آموزش مستمر که شرط اصلی توسعه است، نیازمندند.
افراد، قبل از این که بتوانند خود را با تغییرات ضروری در شغلشان وفق دهند باید بتوانند خود را با تغییر، هماهنگ سازند. و این توانا یی به دست نخواهد آمد مگر از طریق مجموعه ای فرایند ها، از رهگذر اطلاعات، قبول مسولیت آموزش شغلی، فرا گرفتن شیوه ی بیان خود، که در ترکیب با یکدیگر، توسعه فرهنگی را می¬سازند.
نقش انسان در توسعه ی فرهنگی:انسان محور و هدف توسعه ی همه جانبه است؛ ولی بر جستگی نقش او بیشتر در توسعه فرهنگی ظاهرمی شود. بدین معنا که اساس و پایه و شالوده ی توسعه ی فرهنگی را انسان تشکیل می دهد. شاخص هایی که توسعه ی فرهنگی ارائه شده است نظیر میزان گسترش کمی و کیفی آموزش و پرورش، آموزش عالی میزان ایجاد فضای مناسب برای پژوهش و آفرینندگی فرهنگی و میزان توانایی در شکوفا سازی استعداد انسان ها، سیاست گذاری مناسب در جهت نهادینه کردن بینش علمی و تحقیقی قانون پزیری، نظم و انظباط و همه بر محوریت انسان صحه می گذارند.
از این رو باید برای دستیابی به این شاخص ها فرهنگ توسعه را در جامعه نهادینه کرد؛ بدین معنا که سنت ها، ارزش ها و آرمان های موجود در جامعه را، که می تواند عاملی برای تحقق توسعه مورد نظر باشد، در جامعه تشویق و ترویج نمود و نهاد های مناسب با آن ها را در جامعه بنیان نهاد، و در عین حال به پالیش عناصر نا مطلوب در فرهنگ همت گماشت.آنچه در توسعه ی فرهنگی مهم است، باور کردن سرمایه ی انسانی است.
مقصود ما از سرمایه ی انسانی، علم و دانش قابلیت ها، تجارب و نهایتا نظم و انظباطی است که ابزارها و دستگاه¬ها فرهنگی در جامعه پدید می آورند. از این رو سرمایه ی انسانی به درجه ی توانایی علمی، فنی، حرفه ای و فکری یک کشور بسته است.

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۵ آذر ۱۳۹۲ ساعت ۷:۲۵ ق.ظ

دیدگاه


هشت × 4 =