تنگناهای اجتماعی کودکانی که کودکی نمی‌کنند

تنگناهای اجتماعی کودکانی که کودکی نمی‌کنند

گروه اجتماعی: زمانی دستهای پینه بسته برای این خاک و مردمش اعتبار و ارزش داشت. اعتبار غیرت و غروری که حاصل آن لقمه نانی حلال از عمل خود بود، اما این روز‌ها چنین نیست، زیرا دستهای پینه بسته، کوچک شده‌اند، خیلی کوچک، آن قدر که صاحبان کوچک این دستها قلبهایشان لبریز از ناکامی و حسرت است. حسرت یک خانه نقلی، یک کلاس درس و یا حتی یک وعده غذای گرم کنار مادر و پدر .
گرچه کودکان کار برای ما دیگر ناآشنا و ناپیدا نیستند، اما نمی‌دانیم چرا آمار‌ها آنها را جدی نمی‌گیرند. چنانکه بر اساس گزارش سازمان بهزیستی کشور، در سال ۱۳۹۴ شمار کودکان کار و خیابان در کل کشور ?? تا ?? هزار نفر بیان و به گفته برخی منابع دیگر شمار کودکان کار ایرانی بنابر آمار رسمی دو میلیون و بنا بر آمار غیر رسمی هفت میلیون نفر برآورد می‌شود. به هر روی چه ۲۰ هزارنفر چه دو میلیون نفر این اطفال با مشکلات زیادی دست به گریبان هستند.
یک کار‌شناس ارشد مددکاری اجتماعی می‌گوید: علت ورود به چرخه تامین زندگی و ورود به خیابانها هرچه باشد، مهم مشکلاتی است که این کودکان را تهدید می‌کند. بسیاری از آنها خشونتهای گوناگونی؛ از خشونت عاطفی و کلامی که توسط شهروندان عادی حتی دیده می‌شود را خواسته یا ناخواسته تجربه می‌کنند. البته معضل اصلی آنها داشتن خانواده‌ای نابسامان است که ناچار در سنین طفولیت به نان‌آور خانه تبدیلشان می‌کنند.
وی می‌افزاید: تصور متداولی که از کودک کار وجود دارد کودک فقیر است؛ اما این تمام حقیقت زندگی این کودکان نیست، زیرا افزون بر فقر با مسایلی مانند خشونت دست به گریبان هستند. درحالی که کودکان فقیر بسیاری نیز در جامعه زندگی می‌کنند که با وجود فقر، خانواده سعی دارد آنها زندگی عادی داشته و به کودکی و آموزششان آسیبی وارد نشود.
آتشی گلستانی اضافه می‌کند: تنگناهای اجتماعی نیز سلامت این کودکان را تهدید می‌کند، چنانکه کودکان کار می‌توانند تا دوران نوجوانی بی‌ترس و شرمی؛ واکس بزنند، گل بفروشند و… اما به مرور از این رویه زندگی شرم دارند و ناخواسته جذب گروه‌های بزهکار می‌شوند. دختران این گروه نیز زودهنگام خشونت جنسی را تجربه می‌کنند. من در شرایط حرفه‌ای خود تجربه کرده‌ام کودکانی که یک روز آنها را در خیابان و پشت چراغ قرمز می بینیم، یک روز هم باید آنها را در مراکز اصلاح و تربیت و بعد در زندانها ببینیم.براساس آمارهای ارایه شده از سوی سازمان بهزیستی، ۳۰ درصد کودکان کار به مدرسه نمی‌روند، ۳۱ درصد آنها شش تا یازده سال و ۹ درصد آنها زیر شش سال دارند. همچنین ۶۰ درصد این کودکان نان آور خانواده هستند. به گفته فاطمه دانشور – عضو اتاق بازرگانی- ۳۰ درصد کودکان کار دارای والدین با پیشینه محکومیت و ۴۰ درصد دارای والدین بی‌سواد یا کم سواد هستند.
دکتر فاطمه قاسم‌زاده بعنوان یک جامعه شناس می‌گوید: امروزه کودکان کار، اطفالی هستند که برای کمک به معیشت خانواده کار می‌کنند که این تلاش می‌تواند در درون خانواده، کارگاه‌ها و یا سطح خیابان باشد. پس این اطفال ناگزیرند دوره کودکی را طی نکرده مسؤولیت بزرگسالها را انجام بدهند و در واقع فرصتی برای آموزش و فراغت ندارند. هم اکنون اطفالی از این گروه را درجامعه می‌بینیم که از ۸ صبح تا ۹ شب به کار مشغولند. البته با مشکلاتی چون مسایل و بیماری‌های جسمی و سوء استفاده‌های روبه رو مواجه می‌شوند. درحالی که براساس کنوانسیون حقوق کودک و قوانین معتبر مدنی باید به جنبه‌های متعدد رشد کودک توجه شود.به آخرین ایستگاه اتوبوس نزدیک می‌شویم و کودک هنوز در تقلاست با جلب ترحم همین چند مسافر خسته نانی به دست آورد. او با مظلومیتی کودکانه چند برگ ادعیه را نزدیک می‌آورد. می‌پرسم: غذا خوردی؟ پاسخ می‌دهد: نه! از دیروز نخوردم. صبحانه هم نخوردم. می‌پرسم چند خواهر و برادر داری؟ مگر مادر و پدرت نیستند؟ می‌گوید: من بزرگترم. چهار تا خواهر دارم. دراین میان کودکان کار اتباع بیگانه نیز مشکل دیگری است شاید کودکان کار اتباع بیگانه خیلی مورد حساسیت نباشند. طی روزهای اخیر، مجلس شورای اسلامی کلیات طرح »اعطای تابعیت به فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی« را رد کرد. این در حالی است که آتشی گلستانی با اشاره به نگرش و نگرانی‌های قانونگذاران در رد این قانون می‌گوید: برخی کودکان کار، حاصل ازدواج زنان ایرانی با اتباع بیگانه هستند که این موضوع موجب نبود اوراق هویتی برای آنهاست. بدین ترتیب از مزایای تابعیت، بی‌نصیب هستند چنانکه برای ثبت‌نام در مدارس و دریافت یارانه- که مستحق‌ترین گروه آن هم هستند.- مشکل دارند.
دکترقاسم‌زاده نیز می‌گوید: شبکه حمایت از کودکان کار ۱۰ هزار طفل را در شهرهای بزرگ زیر پوشش دارد که حدود هزار نفر آنها ایرانی هستند، زیرا اغلب خانواده‌های ایرانی از حضور در مراکز حمایتی و ارتباط با شبکه‌های حمایتی امتناع می‌کنند و اتباع بیگانه رغبت بیشتری دارند که ممکن است برخی از کودکان که به عنوان اتباع بیگانه می‌شناسیم مادرانی ایرانی داشته باشند که فاقد اوراق هویت هستند.آتشی گلستانی با اشاره به اینکه از مشکلات ساماندهی این اطفال ضعف مدیریت و نبود متولی واحد است، می‌گوید: شهرداری مدعی است متولی جمع آوری متکدیان بوده، اما مسؤولیتی در قبال آنها ندارد. از سویی تلاشهای سازمان بهزیستی همسنگ و همتراز کمیت جمعیت این افراد نیست.وی تأکید می‌کند از دیگر چالشهای اجتماعی، نبود پیگیری پس از ترخیص از مراکز بازتوانی و بازآموزی است. در زمینه کودکان کار نیز چنین است و پس از بهبودی نسبی دوباره به‌‌ همان وضعیت آسیب زا باز می‌گردند. همچنین تجربه نشان داده تمرکز بر ایجاد مراکز و جداسازی آنها از خانواده چندان موفق نیست. بنابراین طی برنامه‌های آموزشی به آنها می‌آموزیم حال که ناگزیر به کار هستید مراقب آسیبهای آن نیز باشید. همچنین تأکید ما بر آموزش و توانمندسازی و اشتغالزایی والدین این کودکان است. بدین‌ترتیب کودک با بهبود شرایط اقتصادی خانواده، یا نیاز به آمدن در خیابان نخواهد داشت و یا دفعات حضورش برای تأمین معاش خانواده کاهش می‌یابد.
فاطمه قاسم‌زاده، روان‌شناس کودک و نوجوان نیز می‌گوید: بنابر بررسی‌های انجام شده بیش از ۸۵ درصد این کودکان دارای خانواده هستند، اما به دلیل فقر، ناگزیر به کار هستند. گاه نیز فضای اشتغال آنها نامناسب است. چنانکه در سالهای اخیر با تصویب آیین نامه معافیت کارگاه‌های کوچک دارای ده نفر کارگر از شمول برخی مقررات قوانین کار، برخی از این کارگاه‌ها با تقسیم نیروهای خود به دو یا سه کارگاه کوچکاز کودکان استفاده می‌کنند. چنانکه در برخی شهرستانها در کارگاه‌های قالیبافی، اطفال بین هشت تا ده ساله روزانه ۱۲ ساعت کار می کنند. و آنچه در هر کوی و برزن می‌بینیم حضور کودکانی است که به دلایلی از تحصیل بازمانده‌اند و به جای حضور در کلاس‌های درس، نان آور یا کمک خرج خانواده شده‌اند و این نان آور بودن گاهی به شکل کارگر روز مزد است یا کاردر کارخانه‌ها معادن و مزارع یا کسب و کار خیابانی.
دستمزدی که حاصل رنج این کودکان است غالباً ناچیز و گاهی در همان حد غذا و سرپناه است. کودکانی که پیش از رسیدن به سن قانونی کار ناگزیر وارد بازار کار می‌شوند و کار زودرس آنها مانع رشد طبیعی، اجتماعی و روانی و جسمانی آنها شده است.
معضل کودکان کار توزیع جغرافیایی یکسانی ندارد. در مناطق، استان‌ها و شهرهایی که آمار بیکاری و دیگر ناهنجاری‌های اجتماعی همچون اعتیاد و بزهکاری بالاتر است، با این پدیده شهری دلخراش، یعنی کودکان کار، بیشتر مواجهیم.
به جرأت می‌توان گفت معضل کودکان کار، یکی از مهمترین چالش‌های اجتماعی امروز ایران است که نوع رویکرد مسئولان و فرادستان در قبال آن بسیار تعیین کننده است. در سال‌های گذشته حتی آمار دقیقی از این کودکان تهیه نشده بود و همین امر، یعنی نادیده گرفتن معضل یا به عبارتی پاک کردن صورت مسأله.
اگر هدف غایی را بازگرداندن کودکان کار به کلاس‌های درس و محیط‌های آموزشی تعریف کنیم، نیل به این هدف در کوتاه مدت هم امکان‌پذیر نیست، باید پیش شرط‌هایی محقق شود.

نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۶:۰۰ ق.ظ

دیدگاه


− چهار = 4