تقابل مدرنیته با ارزشهای انقلابی جامعه
گروه اجتماعی: پرداختن به این مسئله که انقلاب اسلامی چرا و با چه هدفی صورت گرفته از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ چراکه انقلاب اسلامی زمانی اتفاق افتاد که ارزشهای اسلامی و انقلابی در تقابل با ارزشهای مدرن و غربی قرار داشت. عوامل مختلفی بودند که سبب شکلگیری انقلاب شدند و صرفاً نمیتوان این پدیده را تکعاملی دانست. اما قدر مسلم آن است که ارزشهای انقلابی و اسلامی سبب اتحاد و همبستگی مردم شد. سؤالی که ممکن است ذهن را درگیر خود سازد این است که آیا همهی مؤلفههای مدرنیسم چالش به شمار میآید یا اینکه از برخی مؤلفهها میتوان به عنوان فرصت نگاه کرد؟ در این دوران، دو رویکرد متفاوت نسبت به زندگی وجود دارد: نوعی زندگی که آرمانهای خود را در فرهنگ مدرنیته دنبال میکند و رویکردی که میخواهد به وسیلهی انقلاب اسلامی زندگی زمینی را به آسمان متصل کند. قطعاً انقلاب اسلامی رویکردی مخالفت با تمام مؤلفههای مدرنیسم ندارد؛ چراکه هدف رهبر کبیر انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خمینی (ره) چیزی فراتر از مدرنیته، یعنی همزیستی »سنت و تجدد« بوده است. بر این اساس، ویژگیهای کلی و مهم انقلاب اسلامی در برخورد با پدیدهی مدرنیسم را میتوان به شرح زیر بیان کرد:
انقلاب اسلامی و جمع بین سنت و مدرنیسم: اگر به ارزشهای انقلاب اسلامی توجه داشته باشیم، متوجه میشویم برخی ارزشهایی چون برابری، جمهوریت، عدالت و… ارزشهایی هستند که مدرنیته هم بر روی آن وفاق دارد و سعی در ایجاد آن دارد. از این رو، شکلگیری انقلاب اسلامی بیانگر این بود که مردم ایران فراتر از این مفاهیم، به دنبال تحقق این ارزشها بودند و هستند و این بیانگر این نکته است که انقلاب اسلامی بر پایهی بنیادهای سنتی، به دنبال چیزی فراتر از مدرنیته در بطن جامعه است. انقلاب در حالی اتفاق افتاد که همهی شواهد علیه نقش دین در سامان عرصهی سیاسی نمود داشتند. با این حال، انقلاب درصدد برمیآمد تا جمعی میان دین و مردمسالاری صورت دهد. البته کارنامهی انقلاب اسلامی، از این جنبه، در مقام عمل، محتاج در نظر گرفتن فرازوفرودهای بسیاری است. اما نمیتوان این دغدغهی مهم و جدی این انقلاب، یعنی جمع مردمسالاری و دینداری را نادیده گرفت. بنابراین دموکراسی غربی نیز در ایران شکلی بومی یافت. رویاروییها:بازگشت به سنت و دین برخلاف دوران مدرن: تقابلهایی که اسلام با مدرنیته از لحاظ نظری داشتند سبب شد تا بازگشتی به سنت و اصول اسلامی ایجاد شود. بسیاری از اصول مدرن با فرهنگ و ارزشهای انقلابی و اصولی کشور ایران ناهمخوانی داشت. از این رو، بازگشت به سنت، خود تحولی برای شکلگیری انقلاب شد؛ بهطوری که همین اصل، زمینهساز بیداری اسلامی در بسیاری از نقاط جهان، بهویژه مسلمانان گردید. از طرف دیگر، عاملی شد تا روشنفکران نسبت به دین واقعبینانهتر باشند و دین را نه دور از فضای مدرن و بر پایهی اصول و ارزشهای انقلابی، اسلامی و ایرانی بازتعریف نمایند. نفی عقلانیت محض: اندیشهی مدرن تعریفی خاص از عقلانیت ارائه میدهد و بر همین اساس، هر چیز را با این ملاک میسنجد و به عقلانی و غیرعقلانی تقسیم میکند و آنچه را که با این ملاک، عقلانی میداند، هنجار و متعارف و آنچه با این ملاک ناسازگار است، ناهنجار و غیرمتعارف میخواند و به حاشیه میراند. به باور انسان مدرن، کسی که مرتکب عملی نامتعارف و ناهماهنگ و متضاد با زندگی و عقلانیت مدرن میشود و کسی که دارای ایدههای کهنه و غیرمعمول است و اندیشهاش با اندیشهی متعارف مدرن سازگار نیست، فردی غیرعقلانی و یا به تعبیری، مجنون و دیوانه است. نگاهی که در مدرنیته به عقل وجود دارد، نگاهی ابزاری و کثرتگرایانه است که سنتها را کنار گذاشته و نیز با نگاهی که اسلام به عقل دارد متفاوت است. در زیستجهان سنت، این نکته پذیرفته شده بود که تأمل پیرامون برخی مسائل، همچون عالم معنا و متافیزیک، نیاز به چیزی غیر از عقل صرف دارد؛ اما این برخورد با عقل، در دورهی مدرن تغییر میکند و اصالتی بیش از آنکه در شأن عقل باشد به آن داده میشود.
حمایت از خردهروایتها: انقلاب اسلامی ایران با حمایتی که از تمامی مردم و مسلمانان دارد، برپایی سعادت و عدالت را حق همهی افراد میداند. کلانروایتها، ناهمگنی و گوناگونی وجود بشر را نادیده میگیرند. گوناگونی احساسات نهفته در انسانها، این امر را غیرممکن میکند که همگی تحت آموزههای نظری یکسان هدایت شوند. یکی از دلایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، در نظر گرفتن نیازهای تمامی اقشار جامعه بود. مدرنیته اگرچه ملاک را روایتهای کلان قرار داده، اما برای انقلاب اسلامی این فرصت را ایجاد کرده است که بتواند خردهروایتهای بومی را برای دستیابی به روایتی کلان (ایجاد حکومت اسلامی) با یکدیگر متحد سازد. به عبارتی دیگر، در شکلگیری انقلاب اسلامی، هم نیروهای سنتی و دینی و هم نیروهای مدرن حضور داشتهاند. این حضور در مراحل انقلاب و گذار و همچنین مرحلهی عادى و متعارف، چشمگیر است. شاید بتوان با تسامح چنین اذعان داشت که انقلاب و گذار در واکنش و تعامل مثبت یا منفى با چنین حضورى و با استفاده از توان و نیروهاى دینى و سنتى جامعه، شکل گرفته است. ولایتمداری و توجه به رهبری اسلامی: یکی از ویژگیهای مدرنیسم، توجه به شیوههای مدیریتی است؛ اما تنوع سبکها و شیوهها، یکپارچگی را برای افراد به ارمغان نمیآورد. اما توجه به شیوهی مدیریتی در انقلاب اسلامی بر پایهی ولایتمداری و شیوههای اسلامی است که افراد را به سوی یکپارچگی و نظم در جامعه هدایت میکند.
تقابلها با انقلاب اسلامی:مخالفت با ارزشهای انقلابی و اسلامی: در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰، حکومت پهلوی جامعهی ایران را در معرض یک برنامهی مدرنیزاسیون دولتی قرار داد و روابط اقتصادی، نهادهای اجتماعی و قالبهای فرهنگی کشور از این برنامه متأثر شدند. از این به بعد، شکل زندگی متحول شد و ساختارهای اجتماعی سنتی در معرض تهدید قرار گرفتند؛ چراکه فرآیند توسعه و نوسازی متأثر از برنامههای غربی شد. اما در مقابل، گروهی ایجاد شدند تحت عنوان گروه اسلامگرایان که خواهان شکلگیری انقلاب اسلامی براساس ارزشهای اسلامی بودند. مدرنیته خطری برای دین و سیاست: اینهمانی دین و سیاست از قویترین نقاط قوت یک جامعهی دینی است. سادهترین و بهترین وضعیت برای یک جامعهی دینی، پذیرش این نکته است که دین و سیاست را جفتی توأمان بدانند و حتی بیش از آن، حالتی اینهمانی میانشان برقرار سازند. در چنین شرایطی، نقاط قوت دین و سیاست با هم رابطهی تعاطی را تشکیل میدهند، اما تأسیس رابطهی اینهمانی میان آموزهی پشتیبان حکومت، که دین باشد، از محورهایی است که توسط دشمنان انقلاب اسلامی مورد هدف قرار میگیرد.
نوشته شده توسط admin در شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۱:۲۹ ق.ظ