تغییر ماهیت اجتماعی وحقوقی زنان درعصر جهانی شدن

تغییر ماهیت اجتماعی وحقوقی زنان درعصر جهانی شدن

محمد رفیعی
گروه اجتماعی:جهانی شدن، به درستی یک انقلاب است؛ انقلابی که گریزناپذیر و غیر قابل برگشت است. جهانی شدن، جغرافیای انسانی را دگرگون ساخته و اندیشه و نگرش آدمی را با گشودن دریچه های بدیع و خلاقانه، به نحو عمیقی غنی می گرداند. ابتدا با توجه به تبارشناسیِ تاریخی جهانی شدن، و تأمل بر بار معنایی واژه آن و از رهگذر تعاریف متعدد، به تبیین مفهوم جهانی شدن پرداخته می شود. از سوی دیگر، جهانی شدن، پدیده ای چند بعدی است، و برهمان اساس، ابعاد متعدد زندگی بشری، همچون اقتصاد، سیاست و فرهنگ و حقوق را تحت تأثیر خود قرار می دهد. تأثیر جهانی شدن بر مسائل زنان، از قبیل میزان مشارکت آنان در امور سیاسی و اقتصادی و سطح تحصیلات شان در تعامل یا تقابل آن ها با این فرآیند، ارتباط مستقیم دارد، از این رو، ارائه گزارشی جامع در این زمینه، امری ضروری است. در نهایت به نظر می رسد که جهانی شدن اجتماعی، سطح آزادی های مدنی آزادی بیان و اعتراض به فرصت های نابرابر را افزایش می دهد که فراهم کننده اصلاح اجتماعی است، و می تواند به بهبود حقوق زنان منجر گردد. در حالی که جهانی شدن اقتصادی هرچند بر فعالیتهای اقتصادی سطح دستمزد، اشتغال و استقلال مالی تأثیر مثبتی دارد، اما نقش عمده ای بر آزادی های مدنی زنان ندارد.
امروزه یکی از موضوعات رایج و مناقشه برانگیز محافل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حقوقی، رویارویی با پدیده جهانی شدن است. جهانی شدن یک «مفهوم مطلق» و بی قید و شرط نیست، بلکه دارای مفاهیم نسبی است. در واقع، جهانِ معاصر، جهانی مواجه با یک جهانی شدن واحد نیست، بلکه مواجه با جهانی شدن های بیشمار است. از این رو، جهانی شدن، آمیزه ای از هراس ها و آزادی هاست. جهانی شدن پروسه ای چند بُعدی است و بر چهره های گوناگونی از زندگی بشر سایه افکنده است.
جهانی شدن، در مسیر خویش، بر فرهنگ، اقتصاد، سیاست و حقوق تأثیر می گذارد و زنان نیز به عنوان نیمی از جامعه بشریت، هم در جریان جهانی شدن مداخله دارند و هم از آن متأثر می شوند.
ملاحظه تأثیر جهانی شدن به عنوان یک واقعیت غیر قابل انکار بر حقوق زنان و تغییر نقش و جایگاه سنتی آنها در عصر جهانی شدن با توجه به محدودیت های مختلفی که زنان با آ نها دست به گریبان اند، گزاره ای است که در تمام جوامع و در تمام برهه های تاریخی قابل اعتنا و تحقیق است. زنان در عصر مدرن، در اثر تحولات فکری، افزایش میزان آگاهی، مشارکت اجتماعی، اشتغال و تحصیلات، در پی ایفای نقش مؤثر و آشکارتری در جامعه بوده، و به این منظور، حقوق سیاسی و اجتماعی متعددی را مطالبه کرده اند. این مطالبات و تلاش ها که گاه به صورت حرکت های فکری، سیاسی، اجتماعی گسترده و گاه با ابعاد جهانی ظاهر شده، دستاوردهای فراوانی داشته است.
حقوق زنان با شکل گیری میثاق ها، کنوانسیون ها، تشکیل کنفرانس ها و صدور بیانیه ها و تنظیم اسناد بین المللی در عرصه های مختلف، نظمی حقوقی و جهانی یافته است. این تکاپوها به این منظور بوده که حقوق زنان را در جهانیِ جهانی شده، تضمین کند و تعادل قابل قبولی با معیارهای حقوق بشری بیابد.
این جریان، از تحول حقوق زنان در بستر جامعه همچون حق آموزش، حق مشارکت در امور سیاسی که به حقوق اجتماعی تعبیر می شود، آغاز گشته و با تکاپو در جهت احقاق حق اشتغال و دریافت دستمزد عادلانه، مداخله در توازن هایی که حقوق اقتصادی زنان را تشکیل می دهند، ادامه می یابد. این نگرانی جهانی و دغدغه انسانی تا نیل به عدالت جنسیتی به عنوان یکی از آرمان های مطلوب جهان بشریت، پایان نمی پذیرد.
به نظر می رسد، جهانی شدن اجتماعی، داده ای منطقی باشد که حقوق زنان را در جامعه با تغییر در آگاهی، روش و رفتار و طرز فکر بهبود بخشد. ارتباط از راه دورِ، سبب می شود تا فعالان حقوق زن تشریک مساعی کنند، انجمن های مدنی تشکیل دهند و برنامه های مشترک خویش را دنبال نمایند؛ همچنین با توسعه اینترنت و سایر فنآوری های مخابراتی، اخبار سوء استفاده و رفتار نابرابر با زنان می تواند به سرعت گسترش یافته و توجه عمومی در کشورهای دیگر را برانگیزد و فشاری بین المللی بر کشورهایی که در آن جنس نابرابری بالا است، قرار دهد؛ علاوه بر این، افزایش تبادل اطلاعاتی این فرصت را برای مردم ایجاد کند تا با نمایندگی و نقش مثبت زنان که در بیشتر کشورهای پیشرفته اجرا می شوند، آشنا شوند. جهانی شدن اجتماعی همچنین موجب ترویج ارتباط مستقیم شخصی در میان مردمِ کشورهای مختلف در قالب مهاجرت و گردشگری می گردد. تعامل شخصی در میان افراد مختلف می تواند تاثیر مثبتی بر آستانه تحمل آنان نسبت به سبک های مختلف زندگی داشته، و همچنین موجب افزایش پذیرش نقش های مختلف جنسیت، تمایلات جنسی، مذاهب، و زمینه های قومی گردد.
جهانی شدن اجتماعی، تمایل به کاهش شکاف های فرهنگی در میان کشورها نیز دارد. به عبارت بهتر، مردم در حال حاضر بیش از هر زمان دیگری در معرض فرهنگ های مختلف هستند و از آ نجا که حقوق زنان عمیقاً ریشه در فرهنگ و سیستم_های ارزشی دارد، قرارگرفتن در معرض فرهنگ های مختلف و نزدیکی با فرهنگ های گوناگونِ دیگر، می تواند تأثیر مثبتی در کاهش شیوه های فرهنگی تبعیض آمیز علیه زنان داشته باشد.
از این رو، مردمی که در کشورهایی با سطح بالایی از جهانی شدن اجتماعی زندگی می کنند، بیشتر به نظرات و عقاید متفاوت با سنّت و تفکر مرسوم احترام می گذارند و همبستگی بیشتری با علل و عوامل مشترکی که به تغییر می انجامند، نشان می دهند.
با این نگرش، جهانی شدن اجتماعی می تواند تحمل و پذیرش اجتماعی برای پیشرفت حقوق زنان و نقش های دیگر آنان را افزایش دهد. تجربه نشان داده که جهانی شدن اجتماعی، سطح آزاد ی های مدنی که به آزادی بیان و تجمع های مدنی تعریف می شود را افزایش می دهد که فراهم کننده اصلاح اجتماعی است و می تواند به بهبود حقوق زنان منجر گردد.
از سوی دیگر، به دلیل این که جهانی شدن اجتماعی با توانمند کردن زنان کلیشه های ثابت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی را تخریب می کند، در کشورهای در حال توسعه، با تقویت بدنه اصلی گروههای سنتی و مخصوصاً فرهنگ مردسالاری، سعی می گردد سیمای جهانی شدن اجتماعی، کریه جلوه داده شود. در مقابل، دلیلی بر تاثیر مثبت و عمده جهانی شدن اقتصادی بر آزادی های مدنی وجود ندارد.
در واقع، جهانی شدن اجتماعی با ایجاد تغییرات آگاهی و برخورد نسبت به زنان، مسلماً تأثیر بیشتری از جهانی شدن اقتصادی در بهبود حقوق زنان دارد. آن چه اشاره شد، لزوماً به معنای نفی اثرات پنهان جهانی شدن اقتصادی که امکان دارد همراه جهانی شدن اجتماعی باشد و منجر به توانمند سازی زنان گردد، نیست. در واقع، جهانی شدن اقتصادی، شرط کافی برای افزایش حقوق زنان نیست، بلکه نیاز به بسط و گسترش طرز تفکر همراه با ارتباطات می باشد.
از این گذشته، آنچه بسیار حائز اهمیت است، توجه به تکثّرگرایی فرهنگی و حفظ فرهنگ های متنوع در جریان جهانی شدن است. این مهم، تلاشی جهانی برای حفاظت از فرهنگ های محلی و بومی (که حقوق زنان بسیار از آن متاثر است) را مطالبه می کند.امری که کنوانسیون امحای کلیه اشکال تبعیض علیه زنان، نسبت به آن غفلت ورزیده است. به عبارت دیگر، اهتمام نگارندگان کنوانسیون بر اندیشیدن راهکارهایی یکسان و همسان برای زنان، فارغ از هر فرهنگ و ملیت بوده است؛ چرا که تلقی آنان این بوده که هر گونه تبعیض ناروا که بر مبنای جنسیت تحمیل می شود، بر مبنای فرهنگ سنتی و اصیل جامعه توجیه می گردد.
نباید فراموش کرد که حقوق زنان در جوامع گوناگون با فرهنگ و سنت و عرف محلی و بومی آن جامعه ارتباط تنگاتنگی دارد؛ به عنوان مثال، زندگی زنان در بسیاری از کشورها با نگرشِ مؤمنانه آنها عجین گشته، ولی در کنوانسیون، حتی به تعریض، اشاره ای به آزادی عقیده و دین نشده است؛ بنابراین ممکن است با واکنش منفی و واپس زدگی در جوامعی که بنیان های فرهنگی با مذهب در هم تنیده شده، مواجه گردد، البته مجددا تأکید می شود که حفاظت از تفاوتهای فرهنگی تا آ نجا روا می باشد که به عدالت جنسیتی لطمه نزند.

نوشته شده توسط admin در شنبه, ۱۱ اردیبهشت ۱۳۹۵ ساعت ۸:۱۴ ق.ظ

دیدگاه


پنج − 4 =