تغییر (دوران )

تغییر (دوران )

احمد رضا شکوری (رها)

یا رب زمانی دوران بی رنگ وریا بود
وفا و مهر محبت شادی تو دلا بود
یه زمان بودن پنیر هامون مثل کره
دخترهامون معصوم و پاک مثل بره
زن گرفتن مزه می داد آسون بود
جای استخرشنا تو نهرها بود
بودن توی خیابابونا در شکه ها منقوله دار
با اسب‌های قشنگ وسیاه سفید زنگوله دار
گردش تو شهر واسه همه صفا می داد
شنا تو نهر ها وشهر چایی مزه می داد
اما الان هوار ،هوار امان هوار
از دست دورنگی‌های این روزگار
زندگی‌ها عوض شدن پر قسم دروغ شدن
مردای این زمونه هم، همه دیگه غرض شدن
در شکه رفت ،تاکسی واتومبیل اومد
دودودم توی هواتو ریه ها ی ما اومد
پستچی عاشق پیشه ها در بست روی زمین نشست
جای لبخند پستچی مهربون تو دست‌هامون موبایل نشست
دختر هامون هم که عین زن شدن
وپوشش این خانوم‌ها خدا چرا اینجوری تنگ شدن
میگن ما اهل شیعه ایم اما زکافران شدن دیگه نون و پنیر وسبزی هم ده مده شده
ساندویچ هات داگ،ژامبون مد شده
دوست پسر داشتن شوهر دارهم تو این زمونه مد شده
آمار زن گرفتن ها چرا اینجوری کم شده
بعد از سه ماه زندگی عاقبتش طلاق شده
خدا لباس‌های تنگ وجوربار چرا اینجوری شده رسد آن روز به خود بگیم آخرین مد هم کفن شده

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۰۱ مرداد ۱۳۹۴ ساعت ۵:۰۶ ق.ظ

دیدگاه


× 6 = هجده