تعارض بین خواسته‌ها و امکانات علت اصلی آسیب‌های اجتماعی

تعارض بین خواسته‌ها و امکانات علت اصلی آسیب‌های اجتماعی

گروه اجتماعی:براساس آخرین آمار موجود از میزان خودکشی که در سال ۹۲ توسط سازمان پزشکی قانونی کشور اعلام شده است، میزان خودکشی در ۹ ماه ابتدایی سال ۹۲ کمی بیشتر از ۱۱ نفر در هر روز در کشور بوده است که به طور کلی شامل سه هزار و ۱۲۵ نفر بوده است که از این میان ۹۸۲ زن و ۲۱۴۳ مرد اعلام شده است.
جامعه شناسان، آسیب‌شناسان و روانشناسان خودکشی را در زمره آسیب¬های اجتماعی قلمداد کرده و از این رو پرداختن به علل وقوع این پدیده نامیمون برای مقابله با رشد آن از اهمیت بالایی برخوردار است.خودکشی زمانی رخ می دهد که فرد راهکاری برای حل مسائل خود ندارد و خود را در حل مشکلات به وجود آمده ناتوان تصور می‌کند.
وقتی فرد در مرحله ای قرار می گیرد که توان حل مشکلاتش را ندارد در وضعیتی نابهنجار و آسیب پذیر قرار می‌گیرد که این امر زمینه ساز پرخاشگری، افسردگی، دل نگرانی، نافرمانی های اجتماعی و در اوج خودش به خودکشی منجر می‌شود.خودکشی یک جوان یا نوجوان نشان آن است که خواسته‌ها و انتظاراتی که خانواده مدرسه و به طور کلی جامعه از وی دارند خواسته_های معقول و مناسبی نیست یعنی فرد توان برآورده کردن این انتظارات را ندارد. خودکشی نشانه ازهم گسیختگی شخصیتی فرد و جامعه است. خودکشی یک مسئله فردی و روحی نیست بلکه یک آسیب کاملا اجتماعی است که ریشه در جامعه دارد.وقتی جامعه از ایجاد تعادل بین امکانات و نیازهای افراد ناتوان می‌شود، افراد جامعه دچار سردرگمی می شوند که در نهایت این سردرگمی ها منجر به آسیب هایی چون خودکشی می شود.آموزش و پرورش باید افراد را جمعه پذیر تربیت کنند یعنی خواسته های جامعه را به افراد منتقل کند تا فرد بتواند با آگاهی از نیازهای جامعه هویت سازی کند.
باید به این نکته توجه شود که آیا اطلاعاتی که آموزش و پرورش به افراد منتقل می کند، متناسب با توان انجام افراد جامعه است یا صرفا یک ایدئولوژی و اندیشه کهنه است؟
در صورت ارائه اندیشه کهنه از سوی آموزش و پرورش فرد یا آن را می پذیرد یا آن را نفی می_کند که در هر دو صورت فرد دچار مشکل می‌شود. در صورت پذیرش توان انجامش را ندارد و در صورت عدم پذیرش مورد برخورد خانواده و آموزش و پرورش قرار می گیرد.
انتظارات نامعقول خانواده و آموزش و پرورش و عدم توانایی فرد در پاسخ به این انتظارات، با آسیب هایی چون خودکشی، فرار از خانه و نظایر آن ظهور می کند.مسئله بلوغ باتوجه به اطلاعاتی که فرد از طریق رسانه ها و شبکه های اجتماعی دریافت می‌کند، متفاوت است.اگر اطلاعات دریافتی نوجوان از ظرفیت وی خارج باشد قطعا روند بلوغ تسریع می یابد که این مسئله ممکن است به بالا رفتن آگاهی های کاذب افراد منجر شود.اطلاعات کاذب فرد باعث بروز عکس العمل از جانب خانواده ، هنجار های اجتماعی و نیروهای بازدارنده می شود که اغلب با پرخاشگری همراه است.عدم آماده سازی افراد برای دریافت اطلاعات جدید و عقب ماندگی جامعه در مقوله فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی ریشه اصلی تنش های اجتماعی است که در جامعه امروز به وضوح دیده می شود. باید به چگونگی پاسخ به خواسته های افراد توجه ویژه شود.همچنین ایجاد تعادل در جامعه و نحوه انجام آن باید از طریق متولیان و مسئولین کشوری جامعه شناسان و گروه های اجتماعی صورت گیرد.جامعه امروزی در وضعیت نابسامانی قرار دارد که حل این نابه‌سامانی ها از طریق خشونت و پرخاشگری امکان پذیر نیست.
با بازنگری به گذشته، بررسی وضعیت موجود و آینده نگری باید در ایجاد تعادل بین خواسته ها و امکانات جامعه تلاش کرد تا بتوان از بروز چنین آسیب هایی جلوگیری شود.
یکی از موضوعات بسیار تاثیرگذار در کاهش آسیبهای اجتماعی در تمام جوامع، آموزش مهارت‌های زندگی است.آموزش مهارتهای زندگی به دو نوع عام و خاص تقسیم می شود که آموزش مهارتهای ده گانه اعم از کنترل خشم مهارتهای تصمیم‌گیری، توانایی حل مسئله مهارتهای برقراری ارتباط و مقابله با هیجانات است. یادگیری این مهارتها در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی از جمله خودکشی بسیار موثر است.در بروز آسیبهای اجتماعی عوامل اجتماعی و فردی دخیل هستند.
خانواده و محیط های اجتماعی بسیار مهم هستند، به این صورت که عدم حمایت خانوادگی بی تفاوتی خانواده‌ها، درگیری خانواده ها با آسیبهای اجتماعی، عدم مهارت خانوادگی همه در گسترش آسیبهای اجتماعی تاثیرگذارند.موضوع دیگری که در آسیبهای اجتماعی تاثیرگذار است مربوط به جامعه است مبنی بر نقش جامعه در حمایت درست اجتماعی از افراد ، نقش جامعه در آموزش صحیح به افراد، بسترسازی برای تقویت منابع اجتماعی.لذا در سبب شناسی موضوعات مربوط به آسیبهای اجتماعی یک نگاه همه جانبه لازم است و نمی‌شود به صورت تک بعدی به آن نگریست.در بخش آموزش همه ظرفیت ها از جمله سازمان بهزیستی، آموزش و پرورش وزارت علوم، مطبوعات، تشکل های غیر دولتی ارشاد و…می توانند در پیشگیری و مقابله با آسیبهای اجتماعی کمک کننده باشند.
در بحث پیشگیری بخش دو و آنجایی که افراد به هر دلیلی اقدام به خودکشی می کنند و نیاز به حمایت های روانی دارند، نقش بهزیستی و وزارت کشور در بخش درمان بسیار موثر است.
بدون شک یکی از حمایت های مورد نیاز درباره افرادی که دست به خودکشی میزنند توسعه حمایت های روانی و اجتماعی در سطح فردی، گروهی و خانوادگی است.مثلا کسی که اقدام به خودکشی می کند و جان سالم به در می_برد، جسم وی درمان می شود ولی آنچه حائز اهمیت است درمان روحی وی است.تقویت حمایتهای روانی-اجتماعی به عنوان یک ضرورت باید در چنین مسائلی مورد توجه قرارگیرد.
مهمترین مقوله در سطح اجتماعی بحث آموزش است. در واقع آموزش و پرورش یکی از مهمترین نهادها در جلوگیری از وقوع اینگونه آسیب‌هاست.در بخش سیاست گذاری، تقویت سلامت اجتماعی در جایگاه سیاست گذاری های کلان کشور بسیار تاثیر گذار است بدین صورت که تصمیم گیری هایی که در سطح کلان صورت می گیرد در جامعه جدی تر دنبال شوند.
موضوع سلامت اجتماعی به عنوان یک اصل باید در برنامه ششم مجلس مورد توجه واقع شود که این امر می تواند در آینده آثار مثبتی داشته باشد.ما معتقدیم آموزش مهمترین مو?لفه در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی و ارتقای سلامت جامعه است حال این آموزش می تواند در هر زمینه ای صورت گیرد.آموزش و پرورش به دلیل اینکه ساعات زیادی را با افراد سپری می کنند مورد وثوق ترین نهاد اجتماعی است.افزایش فعالیت آموزش و پرورش می تواند در ارتقا شاخص های روانی-اجتماعی بسیار کمک کننده باشد.پذیرش اجتماعی در واقع بزرگترین کمک به افرادی است که گرفتار آسیبهای اجتماعی شده_اند.تحقیر، سرزنش، خشونت و طرد در مقابله بااین افراد کمک کننده نیست.افزایش آگاهی افراد و توسعه وسایل ارتباطی باید با یادگیری و آموزش همراه باشد تا میزان آسیب پذیری افراد به حداقل برسد.
هرچه جامعه بتواند ارزشهای مناسب، اطلاعات مفید و مورد نیاز افراد را در اختیارشان قرار دهد احتمال گرایش افراد به چنین آسیب هایی به کمترین حد خود میرسد.خودکشی عمدتا انعکاس ناامیدی، وجود اختلالات شخصیتی و احداث بیچارگی در فرد است.
فردی که دست به خودکشی می زند، خود و دیگران را به خطر می اندازد. در حقیقت مو?لفه_هایی اعم از جان دیگران، هنجارهای جامعه ارزش‌های خانوادگی و اصول اخلاقی برای وی فاقد ارزش می شود.طی مطالعات اخیر مشخص شد، افرادی دست به خودکشی می زنند که هیچ راه حلی برای رفع مشکلات خود پیدا نمی کنند لذا در این شرایط تنها راه چاره را خلاصی از قید حیات و زندگی اجتماعی می دانند.
در واقع فردی که در آستانه خودکشی است در شرایطی قرار می‌گیرد که احساس بی ارزشی و ناتوانی در حل مشکلات بر وی چیره می_شود.باید توجه داشت که خودکشی در افراد انگیزه های متفاوتی اعم از اعتیاد، بیکاری، شکست‌های عاطفی، مشکلات مالی، قضایی، اخلاقی و… دارد.
انگیزه های خودکشی در سنین نوجوانی ناشی از پیچیدگی مشکلات نوجوانان است که آنها به دلیل عدم آگاهی تنها راه مقابله با مشکلات خود را پایان دادن به زندگی می دانند.بهترین راه مقابله با این معضل، مبادرت به آسیب شناسی و به دنبال آن پیشگیری از بروز آسیبهای اجتماعی توسط سازمان های ذی ربط است.روند ناامیدی در کشور رو به افزایش است که این امر آسیب‌هایی چون افسردگی، طلاق، اعتیاد و به طور کلی بروز رفتارهای نا بهنجار را به همراه دارد.
آموزش و پرورش در پیشگیری از وقوع آسیبهای اجتماعی نقش بسیارمهمی دارد.اگر معلم غیر از آموزش به پرورش اطفال مبادرت کند نطفه امید را در وجود دانش آموزان قرار می دهد اما اگر معلم از شرایط مطلوب زندگی برخوردار نباشد و تحت فشارهای روانی باشد، افسردگی خود را به دانش آموزان نیز منتقل می کند.

نوشته شده توسط admin در پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۵ ساعت ۴:۵۳ ق.ظ

دیدگاه


6 − دو =