بایستههای دو قطبیهای سیاسی و انتخاباتی براساس منافع استان
وحید جلال زاده
جوامع پس از انقلاب به طور طبیعی به دو قطب حامیان انقلاب و مخالفانش تقسیم میشوند.اما حوادث و رویدادهای پیش آمده سبب برهم خوردن قطبهای جامعه میشود به گونهای که پس از طی چند سال اسامی و عناوین اقطاب همان جامعه تغییر پیدا میکند.
حاکمان موفق و حکومتهای کار آمد تلاش میکنند تا از فاصله های میان مردم بکاهند و برچسبندگی¬های ملی بیفزایند.
آرمانهای انقلاب را همه گیر سازند و نسل ضد انقلاب را به حاشیه برانند. هرچند آن بخش از جامعه که باهر حکومتی مخالف هستند هیچ وقت از بین نمیرود اما اقتضاء حکمرانی و سیاست آن است که تا حد ممکن آنها را به حاشیه ببرد و از متن جامعه به دور سازد.نمیتوان دههها پس از به ثمر رسیدن انقلابی، همچنان به دو قطبی انقلابی و ضد انقلاب ادامه دارد. این اردو کشیها اگر فرسایشی شود لطمه سنگینی را به حکومت وارد ساخته و آن را از پویایی باز میدارد و نهایتا به بحران مشارکت و نفوذ میانجامد که برای هر حکومتی خطرناک است. در انقلاب اسلامی هم شاهد برخی از این دو قطبیها در پارهای مقاطع بودهایم.انقلابی و شاه پرست مکتبی و غیرمکتبی -یون ویت- راست و چپ- سنتی و مدرن دراین آخرها اصول گرا و اصلاح طلب عناوین مهمترین جریانهای سیاسی ایران در چهار دهه گذشته بوده است. برخی از این دو پاره ها، میان خانواده انقلاب و عناوین اولی میان موافقان و مخالفان انقلاب بوده است. وجود دیدگاههای مخالف در یک جامعه نشانه نشاط و شادابی آن است به شرط اینکه مخالفتها تبدیل به تضاد و درگیری نشود. جامعه یکدست جامعهای بی تحرک و نازاست. نگاههای متفاوت، اندیشههای منتقد و اردوگاههای متنوع سیاسی و فرهنگی لازمه رشد و پیشرفت است به شرط رعایت قواعد بازی کشور داری و حکمرانی.اگر برآیند تفاوتها و اختلافات فکری به پیشرفت و توسعه جامعهای نینجامد به بیراهه رفته و انرژی و منابع خودمان را هرز دادهایم و الکی خوش بودهایم. دو قطبیهای جامعه سیاسی نهایتا در منافع ملی باید به اشتراک برسند و الا شکننده و تخریبی عمل خواهند کرد. نمونه بارز آن حوادث سال ۸۸ میباشد..که یک قطب سیاسی آماده بود تا سقوط کشور پیش برود.علت این انتحار سیاسی چیست؟
زمینههای بوجود آمده فضای دشمن پنداری کجاست؟زمانی که نخبگان منافع ملی را قربانی منافع شخصی و گروهی مینمایند. زمانی که روحیات قبیله گرایی بر منافع ملت میچربد. حتما باید منتظر حوادث تلخ در یک کشور بود. دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد. اجماع نخبگان بر روی پیشرفت جامعه، اصلی ضروری و ناگزیر است که امروز در ایران گوهری کم یاب است.مفاهیم پیش گفته مصادیق منطقهای و محلی و استانی هم دارد. در استان خودمان دو قطبیهای سیاسی اصول گرا و اصلاح طلب متفاوت از هم ایدههایی را پیگیری و بر اساس آن عمل سیاسی خود را تنظیم میکنند.گاه بر اریکه قدرت مینشینند و گاهی هم نظارهگر قدرت میشوند. رعایت قواعد بازی ، تنظیم روابط سیاسی با رقبا، کنار آمدن با شکست و از آن سو راه آمدن با پیروزی، همه و همه نکات ظریفی هستند که متاسفانه سیاسیون استان از آنها بیبهرهاند. اینک که در استانه انتخابات مجلس شورای اسلامی و خبرگان رهبری قرار داریم بهترین فرصت برای ظهور بلوغ و شعور سیاسی نخبگان استانی میباشد. آرام آرام داریم به چهل ساالگی جمهوری اسلامی نزدیک میشویم و این مجلس، چهل سالگی آن را جشن خواهد گرفت.اما جای این سوال هست که آیا عقل نخبگان ما و شعور دینی ایشان به اندازه لازم رشد کرده است تا برای انتخاب شدن همه چیز را فدای پیروزی نکنند!!! آیا دو قطبی رایج جامعه سیاسی کشور که در استان هم عینا وجود دارد برای برنده شدن حاضر است اخلاق و ایمان و امید مردم را به مذبح برد؟؟آیا مردم شاهد نمایش مردم سالاری دینی در صحنه انتخابات خواهند بود؟؟آیا خط قرمز منافع ملی از سوی گروههای سیاسی ملاحظه خواهد شد؟؟
آیا این انتخابات در استان نردبانی خواهد بود برای اوج گرفتن امید مردم ؟؟
امیدواریم گروههای سیاسی از هم اکنون رفتارها و گفتارهای خود را در حد و اندازههای شهر و فرهنگ مردم تنظیم کنند تا شاهد یک انتخابات مردمی و انقلابی باشیم.
نوشته شده توسط admin در چهارشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۴ ساعت ۷:۰۰ ق.ظ