اکران تراژدی ترک تحصیل در فصل سرد غم نان
محمدرضا نیکنژاد
گروه اجتماعی: ترک تحصیل در ایران ریشههای گوناگون اقتصادی، اجتماعی، آموزشی، فرهنگی و… دارد؛ گاه یکی و گاه آمیختهای از چند دلیل در موقعیتهای زمانی و مکانی میتوانند زمینه ترک تحصیل یک فرد را فراهم کنند؛ برای نمونه ریشه ترک تحصیل در مناطق نابرخوردار کشور و حتی لایههای تهیدست شهری بهویژه حاشیهنشینها، گرفتاریهای اقتصادی و یا اقتصادی- اجتماعی است و علت ترک تحصیل رو به افزایش در شهرهای متوسط و کلانشهرها و بهویژه در میان طبقه متوسط ناکارآمدی آموزش، بیسرانجامی یا دست کم ناامیدی از آینده شغلی، اقتصادی و… هستند. در این یادداشت تلاش میشود که بهصورت گذرا به یکی، دو عامل اشاره شود.
در مناطق نابرخوردار که در چند دهه گذشته کمتر از دیگر مناطق کشور، توسعه اقتصادی- اجتماعی را تجربه کرده و همچنان بزرگترین درگیریشان غمِ نان و سیر کردن شکمهاست، درسخواندن و مدرکگرفتن از اولویتهای خانوادهها نیست. در برخی از این مناطق که بسیاری از خانوادهها برای نانِ شب نیز محتاج هستند، درگیر کردن بچه با درس و مشق و مدرسه، افزون بر این که یک نیروی کار را از خانواده میکاهد، میتواند هزینههای رو به افزایش آموزشی را که در اولویت بسیاری از خانوادهها نیست افزایش داده و دردسر فقرشان را چندینبرابر کند و سبب شود قید درس و مدرسه و مدرک زده شود.
در این مناطق بیش از پسرانِ خانواده، این دختران هستند که آسیب چنین فقری را به دوش میکشند. زیرا افزون بر فقر مادی، فقر فرهنگی به آنها هشدار میدهد که دختر مالِ مردم است و در بهترین حالت باید زنِ یک فرد غریبه و مادر خوبی برای فرزندانش باشد و نیازی به درسخواندن ندارد؛ از این رو نباید برایش هزینه کرد. این نگاه زمینه ترک تحصیل در دختران را بیش از پسران فراهم میکند. گرچه فقر کمی دیرتر گریبان پسران را نیز میگیرد، اما بههرحال اتفاقی است که رخ میدهد و پسران را هم مجبور به ترک تحصیل میکند.
البته در بسیاری از مناطق نابرخوردار هنوز هم آموزش دختران را راهی برای باز شدن چشم و گوش آنها میدانند و در بسیاری از خانوادهها دختران تنها اجازه مییابند که دبستان را به پایان برسانند. افزون بر این نباید فراموش کرد که در دوره متوسطه نخست- راهنمایی- در بسیاری از مناطق نابرخوردار، مدرسه دخترانه نیست و خانوادهها زیر بار رفتوآمد دخترها و حتی پسرهایشان در جادههای خطرخیز نمیروند و این میتواند زمینه ترک تحصیل آنان را بیشتر فراهم کند. گفتن این حرفها گرچه در قرن حاضر شاید کمی عجیب به نظر برسد، اما اتفاقی است که در بسیاری از مناطق ما رخ میدهد.
اما روی دیگر سکه در شهرهاست. گرچه همه موارد بالا- جز نبودن مدرسه- لایههای فرودست و حاشیهنشین را درگیر میکند و زمینه ترک تحصیل فرزندان خانواده بهویژه دختران را فراهم میکند، اما طبقه متوسط و برخوردار از زاویهای دیگر چندان مایل به ادامه تحصیل نیستند.
آمار بهشدت رو افزایش تحصیلکردگان بیکار، بیگمان یکی از عاملهای مهم درسنخواندن است.
اکنون بسیاری از خانوادهها فرزندانی دارند که با داشتن مدارک بالای دانشگاهی همچنان چشم به دست و جیب پدر و مادر دارند. این شاید مهمترین عامل کشنده انگیزه دانشآموزان در دورههای اول و دوم متوسطه باشد، اما عامل دیگر بهویژه در طبقات متوسط و فرادست، فشارهای آموزشی در دورههای دبستان و متوسطه اول است.
بچههای دوره دبستان بهخاطر ویژگیهای فیزیکی و ناپختگی ذهنی، تن به فشارهای آموزشی خانواده میدهند، اما به آرامی از درس و مشق زده شده و این زدگی با رشد فیزیکی و ذهنی، زمینه مخالفخوانی و ترک تحصیل در دو دوره متوسطه را فراهم میکند.
اگر این عامل را کنار ساختار ناشاد مدرسه، درسهای بیپیوند با زندگی روزمره، دخالت در شخصیترین مسائل مانند شکل مو، پوشاک و… بگذاریم دلزدگی دانشآموزان را افزایش داده و احتمال ترک تحصیل دانشآموزان را در دوره دوم بیشتر میکند.
سودای پولدار شدن
یکی از بزرگترین دغدغههای زندگیاش این بود که سالها بعد از درسخواندن پشیمان شود. میگفت روزی که بفهمم درسخواندن اشتباه محض بوده و برای پولدار شدن باید دبیرستان را ول میکردم و میرفتم سراغ کار کردن، روز مرگ من است. البته بیراه هم نمیگفت؛ خیلی از پسرها بعد از تحصیل در دانشگاه وقتی سراغ سربازی میروند و بعد از سربازی هم وارد بازار کار میشوند و حقوقهای کم و ناچیز را میبینند از درسخواندن پشیمان میشوند.
ورود به بازار و یاد گرفتن چم و خم آن چیزی است که باعث میشود پسرها در جوانی و درست در زمانی که بقیه همسن و سالهایشان در دانشگاه درس میخوانند، به وضعیت نسبتا ثابتی برسند. همین موضوع هم یکی از علل شایع برای ترک تحصیل پسران است.
با پسرهای دبیرستانی که حرف بزنید خیلی از آنها علاقهای به درسخواندن ندارند. بچههای دهه هشتادی بیشترین فکرشان پولدار شدن است و برای همین ترجیح میدهند قید درسخواندن را بزنند.
خانوادهها اما بزرگترین مانع برای آنها هستند. در پایتخت و شهرهای بزرگ خانوادهها اجازه نمیدهند که پسرشان مدرک دیپلم هم نداشته باشد؛ البته که بیشتر آنها اصرار دارند که پسرها به دانشگاه بروند. بااینحال اما سودای درسنخواندن در سر بسیاری از پسرهاست که ممکن است هرگز عملی نشود. دخترها کمی از این قاعده مستثنا هستند و در شهرهای بزرگ کمتر به ترک تحصیل فکر میکنند.
در روستاها به دلیل محرومیت معمولا این اتفاق رخ میدهد، اما بههرحال باید توجه کرد که ترک تحصیل همچنان در کشور اتفاق میافتد. این مسئله چه به دلیل مشکلات مالی باشد و چه به دلیل پولدار شدن، اتفاق خوشایندی نیست. همان اندازه که سطح تحصیلات آکادمیک در جامعه بالا میرود، فکر پولدار شدن و ورود زودهنگام به بازار کار هم در حال افزایش است و همه اینها به دلیل مشکلات اقتصادی و بیکاری در جامعه ماست که به کنار گذاشتن تحصیل منجر میشود.
گفتوگو با معاون آموزش متوسطه وزارت آموزشوپرورش در زمینه دلایل ترک تحصیل دانشآموزان»ترک تحصیل« واژه غریبی است که این روزها کمتر با آن روبهرو هستیم و شاید اگر بشنویم دانشآموزی ترک تحصیلکرده است تعجب کنیم و بگوییم مگر دیگر در این زمانه کسی تحصیل را کنار میگذارد؟! اما هنوز هم هستند کسانی که به دلایل مختلف یا خودشان تصمیم میگیرند ترک تحصیل کنند یا مجبورشان میکنند که دیگر دفتر و کتاب را ببوسند و عطای درس را به لقایش ببخشند؛ البته این اتفاق در شهرها و روستاهای کوچک یا به دلیل ازدواج یا نیاز خانواده به کارکردن فرزندشان یا مشکلات مالی یا تصمیم خودشان به دلیل اینکه احساس میکنند به ادامه تحصیل نیاز ندارند و… بیشتر رخ میدهد.
آمارها نشان میدهد که نیمی از ترک تحصیلها به دلیل مشکلات مالی است، اما علی زرافشان، معاون آموزش متوسطه وزارت آموزش و پرورش کشور براساس ارائه آمارهایی که در اختیار دارد معتقد است که این ترک تحصیلها بیشتر در دوره متوسطه دوم رخ میدهد چون در قانون، اجباری برای آن وجود ندارد.
بااینحال آموزش و پرورش همچنان در تلاش است تا بتواند برای کسانی که به ادامه تحصیل علاقهمند هستند شرایط را فراهم کند تا مجبور نباشند برای همیشه تحصیل را کنار بگذارند. البته این کار به یک فرهنگسازی اساسی نیاز دارد که فعلا به آن مرحله مدینه فاضله نرسیدهایم.
آنطور که در برنامه چهارم توسعه به آن اشاره شده پوشش تحصیلی دانشآموزان در دوره ابتدایی و اول متوسطه تحتعنوان تعلیمات اجباری است. همچنین در قانون، بندی وجود دارد که خانوادهها و آموزش و پرورش موظف هستند تا شرایط تحصیل را برای دانشآموز فراهم کنند، اما در قوانین بعدی چنین قانونی تکرار نشده است.
در مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، بخش آموزش، پیشبینی شده است که ابتدا پوشش صددرصد در دوره اول و دوم متوسطه صورت گیرد؛ درحالحاضر آن بخش تعلیم و تربیت اجباری بهصورت قانونی وجود ندارد، اما خوشبختانه در ایران اینگونه است که معمولا آموزش و یادگیری بهعنوان یک ارزش هم درون جامعه و هم در خانوادهها نهادینه شده است.
در دوره اول متوسطه چون حضور دانشآموزان برای دورههای بالای تحصیلی منوط به طی کردن دورههای قبلی است، وقتی دانشآموز میخواهد دوره اول متوسطهاش را طی کند تابع پوشش ابتدایی خواهد بود.
بهعنوان مثال زمانی که ما در دوره ابتدایی ۷۰درصد پوشش داشته باشیم نمیتوانیم انتظار داشته باشیم در دوره اول متوسطه پوشش بیشتر از این درصد باشد.
خوشبختانه بعد از اینکه آموزش و پرورش در دوره ابتدایی پوشش تحصیلی را افزایش داد و دولتها هم در طول سالهای گذشته کمک کردند برای اینکه مدارس در دوره اول متوسطه در نقاط مختلف کشور ساخته شود و انواع دسترسی را مانند مدارس شبانهروزی، مدارس روستای مرکزی، سیستم آموزش از راه دور، آموزش بزرگسالان و… فراهم کرد روشهای جایگزین باعث شد در سالهای اخیر پوشش آموزش و پرورش در دوره اول متوسطه بسیار خوب باشد؛ درحالحاضر به دانشآموزان گروه سنی ۱۴-۱۲ ساله یعنی آنهایی که الان باید در دوره اول متوسطه باشند پوشش تقریبا ۹۷درصدی داده شده است و فقط ۳درصد از دانشآموزان در کل کشور از تحصیل بازمانده شدند.
در چند سال اخیر ما هر سال تعداد دانشآموزان را با سال قبل مقایسه میکردیم و وقتی متوجه میشدیم تعدادی برای سال جدید ثبت نام نکردهاند فهرست این افراد تهیه میشد و حتی به در منازل آنها میرفتیم تا علت را جویا شویم. اگر علت به گونهای بود که میشد از طریق آموزش و پرورش آن را حل کرد این کار انجام میشد، مگر دلایلی که دیگر از عهده آموزش و پرورش برنمیآمد کاری از ما ساخته نبود. این روند موجب شد در یک فاصله زمانی به رشد قابلتوجه برسیم و ۵درصد از دانشآموزان بازمانده از تحصیل را به مدارس برگردانیم.
سیستان و بلوچستان، جنوب کرمان، آذربایجان غربی و بخشی از آذربایجان شرقی، خراسان رضوی و… در برخی از استانها بیشتر دختران ترک تحصیل دارند و در برخی استانها پسرها ترک تحصیل بیشتری دارند.
چون دوره دوم متوسطه جزو تحصیلات اجباری کشور نیست. اما تا مقطع نهم اجباری است و بعد از آن جزو تحصیلات اجباری محسوب نمیشود؛ بنابراین این موضوع باعث میشود اگر عدهای به ادامه تحصیل علاقه نداشته باشند در این دوره میتوانند به مدرسه نروند. این در حالی است که در قانون تحصیلات اجباری، تکلیفی بر دوش اولیا تعیین شده و اولیا مکلف هستند فرزندشان را حتما به مدرسه بفرستند و اگر ولی از این قوانین تخطی کند حتی مورد جرایم مالی هم قرار میگیرد.
وقتی قانون تحصیلات اجباری تصویب شد درواقع تکلیف فقط برعهده خانواده قرار نگرفت، بلکه آموزش و پرورش هم مکلف شد قوانین و مقرراتش را طوری تنظیم کند که از خانوادهها حمایت شود و دستگاههای حمایتی، خانوادهها را از نظر مالی تامین کند تا دانشآموزی نباشد که به دلیل فقر به مدرسه نیاید. درحالحاضر کمیته امداد و بهزیستی این وظیفه را برعهده گرفته است.
به گزارش آرازآذربایجان به نقل از فرادید ، در دوره طلایی حتما نباید یک فرد به دانشگاه رفتن فکر کند. باید به فرد اجازه داده شود تا برای آینده خود که حتما دانشگاه رفتن نیست تصمیم بگیرد. قدرت اختیار را باید بین تحصیل و داشتن شغل داشته باشد. بااینحال همچنان آموزش و پرورش به دنبال پوشش صددرصدی است.
برای همین همان کاری را که برای بازماندگان از تحصیل دوره اول متوسطه انجام میدهیم برای دوره دوم هم انجام میدهیم، اما فرهنگسازی و استفاده از شخصیتهای مرجع بهویژه در جامعههای دورافتاده و روستایی میتواند بسیار کمک کند تا خانوادهها ترغیب شوند که مانع تحصیل فرزندشان در دوره دوم متوسطه نشوند. وگرنه آموزش و پرورش وظیفهاش تامین دسترسی به آموزش است که این دسترسی به روشهای مختلف فراهم شده است.
نوشته شده توسط admin در یکشنبه, ۱۵ بهمن ۱۳۹۶ ساعت ۸:۱۵ ق.ظ