انسان شکل_انگاری در ادبیات و ارتباطات میان_فردی
علی رزم آرای
گروه فرهنگی: انسان شکل انگاری (anthropomorphism) در ادبیات معماری و فرهنگ کهن تمام ملل متمدن وجود داشته و موجب خلق آثار ارزشمند بسیاری شده است. انسان شکل انگاری استعاره ای زیبا، دقیق و آگاهانه از نسبت دادن ویژگیهای شخصیتی و ذهنی انسان به حیوانات یا سایر موجودات و اشیاء است.
*ریشه انسان شکل انگاری
در اسطورهها (خصوصا در یونان)، مذهب (خصوصا در هندوستان)، معماری (مصر) ادبیات (ایران) و مجسمه سازی (ایتالیا) وجود دارد. امروزه در ادبیات مدرن، نقاشی و کارتون (آمریکا) گوی سبقت را از دیگر کشورها ربوده است. ایرانیان در ادبیات روزمرهشان از زبان »انسان انگارانه« (تشخص انسانی و یا قبل) بسیار استفاده می¬نمایند. در حقیقت کاربردخصیصه_های رفتاری حیوانات برای تبیین رفتار انسان¬ها ریشه در ادبیات و فرهنگ ما دارد. اگرچه نسل امروز به واسطه صنعتی شدن و زندگی شهری کمتر از گذشتگان خود از رفتارشناسی جانوران اطلاع دارد، اما به واسطه کاربرد زبان انسان انگارانه در ادبیات روزمره این اطلاعات به نحوی عامیانه و اکثرا با بار منفی از طریق ارتباطات پیچیده میان فردی منتقل میگردد.
اگرچه با یک بررسی اجمالی در ادبیات سایر ملل متوجه خواهیم شد که زبان انسان انگارانه همیشه بار منفی ندارد و استفاده از خصیصه های رفتاری بعضی از حیوانات مانند شیر یا عقاب که نشانه قدرت و صلابت است، قابل رویت است. اما در ادبیات فارسی دیده شده که شیر و عقاب حتی با بار منفی خود مورد استفاده بوده است همچون نمونه زیر:دریغ است ایران که ویران شود کنام پلنگان و شیران شود
کاربرد شیر یا اسد در ادبیات عرب و حتی در ادبیات هندی بدین شکل و با بار منفی زیاد به ندرت دیده می¬شود اما در مقابل در ادبیات ترکی همیشه بار مثبت ماجرا مدنظر بوده است: برای مثال
داغلارین اصلان بنجریب گوزل شانین شهرتین وار
پرورده است کوه های او شیرمردانی را نام و آوازه تو زیباست
شباهتهای زیادی نیز درباره خصیصه شخصیتی بسیاری از حیوانات مانند موش که در ادبیات شرق با خصیصه ترسو بودن و کوچک بودن و در ادبیات غرب با خصیصه جاسوس بودن و کارهای مخفی انجام دادن دیده میشود. برای مثال در ضربالمثلها:دیوار موش داره موشم گوش داره اگر چه ریشه انسان شکل انگاری و ضربالمثلها به دوران باستان و اساطیر بر میگردد، اما تحلیل انسان انگارانه ضربالمثل های حیوانی به روش علمی توسط داروین و رومانس برای توجیه روان شناسی انسان از طریق تکامل و تفاوتش با روان شناسی حیوانات بکار رفته است. در این نوشتار سعی خواهد شد تنها با استفاده از سه جانور: بوقلمون، گربه و میمون که در انسان شکل انگارانه امروزی کاربرد بسیاری دارند و بیشتر در ادبیات به خصیصه های رفتاری – شخصیتی آنها توجه شده است گامی در جهت یادآوری چگونگی و تفسیر آن برداشته شود.
*بوقلمون
بوقلمون پرنده ای است که هنگام اضطراب پوست برهنه در ناحیه گلو و سرش را از رنگ خاکستری به رنگهای قرمز، سفید و آبی تغییر میدهد. بوقلمونها موجوداتی سرد، بی توجه و بی سرو صدا هستند. اما بوقلمون صفت، آدمی دو رو، بی منطق و دمدمی مزاج است، هر لحظه تغییر رای و عقیده میدهد، هر لحظه به رنگ و حالتی دیگر در میآید. در انسان شکل انگارانه عامیانه تعاملات میان فردی بوقلمون صفت کسی است که روبرویت یک چیزی میگوید اما چند ساعت بعد، بر عکس آن گفته عمل میکند! بوقلمون صفت کسی است که پس از اشتباه میآید و آن چنان خود را به نفهمی میزند که گویی هرگز در جریان اعمال اشتباهش نبوده است! بوقلمون صفت کسی است که به هیچکدام از قولها و قرارهایش عمل نمیکند! در شعر و ادبیات فارسی، اشعار بسیاری درباره بوقلمون از شاعران قدیم و جدید دیده میشود:چرا با جام می می علم جوئی؟ چرا باشی چو بوقلمون ملون؟ (ناصر خسرو) چو بوقلمون به هر دم رنگ دیگر ولیکن آن همه رنگش به یکبار (عطار)
*گربه
در ادبیات و فرهنگ ایرانی و همچنین در فرهنگ ترکی به شکل مستقل جملات گربه رقصانی کردن (پیشیه اوینو ورمق) یا گربه رقصاندن (پیشیه اویناتماق) که به معنای در کارها مانع به وجود آوردن و یا در کاری تعلل کردن و امروز و فردا کردن است، همچنین گربه انبان داشتن یا گربه در بغل داشتن کنایه از مکر کردن و حیله ورزیدن است، وجود دارد.
افراد وسواسی معمولا از کلمه گربه شو کردن یا گربه شور کردن که کنایه از چیزی را نا تمام شستن و کثیف پاک کردن یا با سهل انگاری شستن است، استفاده می¬کنند. اما در انسان شکل انگارانه امروزی ایران گربه صفت کسی است که…
نوشته شده توسط admin در دوشنبه, ۰۴ شهریور ۱۳۹۲ ساعت ۵:۱۹ ق.ظ