انسان امروزخلوت گریز وبه دنبال خوشی های زودگذر

انسان امروزخلوت گریز وبه دنبال خوشی های زودگذر

گروه فرهنگی : انسان در ذات خویش موجودی تفسیرگرا و معنامحور است. زندگی انسان بدون تفسیری از خودش، دیگران و جهان امکانپذیر نیست. انسان‌ها به این وسیله خود من را معنا می‌کنند و آینه‌هایی هستند که من در آنها خود را می‌بیند. در این تفسیرها آدمی برای خودش معنا می سازد. این مساله به شکل های خودآگاه یا ناخودآگاه در همه هست. حتی آنان که معتقدند جهان و وضع ما در آن بی معناست، نیز به نوعی معنای ضمنی را باور دارند.
پوچ گرایی و نیست انگاری و بی معناانگاری هم نوعی معناسازی و تفسیر و فهم است.
حتی در پشت لاادری گری و شکاکیت هم نسبت به زندگی مجموعه ای از قضایا و تفسیرها و قواعد هست که متکی به یک دستگاه تفسیرگر و معناساز است.
پس ما گریزی نداریم از این که بامعنا ساختن، جهان خودمان را شکل بدهیم. بنابراین معنویت و بامعنا دیدن زندگی بامعنا دیدن زندگی بسیار عام است.
پس هر انسانی حتی به صورت ناآگاهانه نیز معنویت گراست، اما پرسش این است که چگونه می توانیم به این گرایش آگاه شویم و با آگاهی معناسازی کنیم.
یکی از بهترین راه ها برای افراد معمولی استفاده از هنر از هر نوعش اعم از هنر های تجسمی، نمایشی و نوشتاری تا موسیقی های فاخر است. هنر می تواند انسان را به معنا نزدیک کند، اصولا یکی از شاخصه های سنجش یک فرهنگ میزان استفاده افراد جامعه از هنر های نمایشی است.
راه دیگر آن است که فیلسوفان و متفکران به عنوان الگو و سرمشق معناسازی قرار بگیرند. متاسفانه در جامعه ما ارجاع به فیلسوفان و اندیشمندان بسیار ضعیف است و منزلت متفکران دچار انحطاط شده است.
باید دستگاه مدیریت فرهنگی جامعه، منزلت ساز و الگوساز متفکر را در صدر قرار بدهد، از نام خیابان ها تا مجسمه های میادین گرفته تا موارد اساسی تر و بنیادی تر. هرچقدر ما در جامعه اندیشه را محور و الگو قرار بدهیم معنا و معنویت بیشتر می شود. وقتی منزلت را به مصرف زدگی می دهیم، معنویت کمرنگ می شود. وقتی منزلت را به معنا و معنویت و معناگرایان می دهیم منفعت بیشتری نصیب ما می شود و آورده افزوده خواهیم داشت.اینک پرسش اینجاست که منابع تولید معنا چه هستند؟ یکی از منابع تولید معنا عرفان است و یک انسان عادی هرچقدر با شرح و حال و زندگی و آثار عرفای بزرگ آشنا باشد، از وضع بی معنایی و مصرف زدگی، بیرون می آید.
یک انسان عادی اول باید به خودش فکر کند و در وضع بودنش تامل نماید. انسان باید همان طور که ساعاتی را به خانواده و ورزش و تفریح اختصاص می دهد، اوقاتی را به خلوت و تفکر اختصاص دهد، خلوتی که در آن پرسشگری و تامل باشد، نوعی خلوت پرسشگرانه.
چرا انسان ها اینقدر خلوت گریزند و مدام به دنبال سرگرمی های زودگذر هستند؟ در ساعات خلوت هرچقدر با زندگی و نحوه زیست بزرگان عرفان بیشتر آشنا باشیم، می توانیم معنویت و معنا را بهتر و بیشتر در زندگی مان بیابیم.دیگر منبع اصیل معناساز دین است، اما در زمینه استخراج معنا از دین باید ابتدا آسیب شناسی کرد و تا تبلیغات دینی ما آسیب شناسی نشود، معنا گرفتن از دین دچار خدشه خواهد شد. چراکه تبلیغ دین بخصوص کار بسیار دقیق و ظریف و تخصصی است و تبلیغ بیش از حد درباره یک چیز ضد تبلیغ خواهد بود. چراکه بخشی از ذات معنا، جستجوگری درباره آن است و در دسترس بودن بیش از حد معنا از گذر دین، ارزش آن را از دید مخفی خواهد کرد.
به نظر می آید امروزه تکنولوژی و فضای به اصطلاح مجازی خلوت پرسشگرانه را از ما گرفته اند. پس آیا انسان امروز که اینقدر فضای اطرافش با امواج و دنیای به اصطلاح مجازی پر شده، به نسبت انسان قرون گذشته کمتر می تواند معناگرا باشد؟ پاسخ این که چنین نیست و حتی فناوری هم می تواند ما را دعوت به خلوت کند. شخص باید هسته اصلی خلوت را در خود ایجاد کند، آن وقت این شبکه ها و امواج نه تنها به او آسیب نمی زنند بلکه مفید هم خواهند بود.
وقتی شما ممارست داشته باشید خلوت را در همه جا با خود حمل کرده و به دیگر سخن در موقعیت با همه بودن و بی همه بودن به سر می برید و وضع حاضر غایب را خواهید داشت.
انسان امروز می تواند تهدیدهای برآمده از دل فناوری را به فرصت تبدیل کند. وقتی شما یک موضوع عمیق و معناساز را در فضای مجازی تولید یا بازنشر می کنید می توانید میلیون ها نفر را به این معنا آگاه کنید و اصولا هر جا ارتباط انسانی هست، مجاز نیست و هر جا که حضور هست مجاز معنا نخواهد داشت و این تقسیم بندی مجازی و حقیقی اصلا درست نیست.
در زمینه جنبش ها و فرقه های معنویت گرای امروزه که در جامعه بسیار زیاد شده اند، هم باید گفت که متاسفانه راهگشا و مفید نیستند و بیشتر یک شیادی تمام عیار است که به اسم معنویت و عرفان ارائه شده است، چراکه تناقض های گوناگونی چه در سطح نظری و چه در سطح عملی دارند و برخی از اینها بسیار خطرناک و آسیب زا هستند.
در جستجوی معنا باید به منابع اصیل و متفکران معتبر مراجعه کرد. اجناس قلابی، غیراصیل و متناقضی عرضه می شوند و ارائه دهندگان آنها بیشتر دنبال قدرت و منابع مادی هستند و پیروی از این گونه عرفان ها باعث می شود انسان یکسره از معنویت و منابع اصیل هم سرخورده شود. دلیل رویکرد به این نوع معنویت ها این است که متفکران واقعی فضای ارائه معنا را ندارند و دیگر دلیل شتابزدگی در رسیدن به معنا و معنویت از طرف انسان است که می خواهد بسیار سریع و بدون تامل و از راه میانبر به معنا برسد که متاسفانه به بیراهه می رود. همان طور که مولانا می گوید:
هیچ کنجی بی دد و بی دام نیست
جز به خلوتگاه حق آرام نیست

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۰۸ اردیبهشت ۱۳۹۴ ساعت ۵:۲۲ ق.ظ

دیدگاه


8 − = چهار