امام و مواجه با بحران در جامعه‌ی انقلابی

امام و مواجه با بحران در جامعه‌ی انقلابی

مرتضی حسینی
شیوه‌ی برخورد امام با بنی‌صدر و اختلافات عمیق بین او و برخی چهره‌های مطرح نظام نشان داد که آنچه برای امام در درجه‌ی اول اهمیت قرار داشت، عمل به مّر قانون و حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران بود.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمن ۱۳۵۷، تجربه‌ای نو از حکومت‌داری و مدیریت سیاسی با محوریت دین و نقش فراگیر مردم ارائه گردید. در این میان، جایگاه امام خمینی (ره) به عنوان بنیان‌گذار و رهبر انقلاب اسلامی، که مدیریت کلان سیاسی کشور را نیز عهده‌دار بودند، برجسته و ممتاز است.
تغییر نظام سیاسی ایران از شاهنشاهی به جمهوری اسلامی باعث شد تا بسیاری از افکار و ایده‌های سیاسی در قالب احزاب، گروه‌ها و جناح‌های مختلف در جامعه‌ی پساانقلابی ایران سر برآورند. این فضای خاص سیاسی در سال‌های ابتدایی پیروزی انقلاب پررنگ‌تر بود. این یادداشت بررسی مختصری از شیوه‌ی مدیریت اختلافات گروه‌های سیاسی پس از پیروزی انقلاب توسط امام خمینی خواهد داشت.
*گروه‌های سیاسی به‌مثابه‌ی عامل بحران‌زا در جامعه‌ی انقلابی
فعالیت‌های گروه‌ها و احزاب سیاسی در سال‌های نخست پس از پیروزی انقلاب، به دلایلی که خواهد آمد بیشتر خصلتی بحرانی داشته و به بیانی بهتر بستر بحران را فراهم می‌کرد. البته با توجه به ویژگی‌های خاص جامعه‌ی انقلابی آن دوره، چنین وضعیتی چندان غیرطبیعی نبود.
فقدان فرهنگ حزبی و کارگروهی، بی‌تجربگی نیروهای سیاسی و اجرایی کشور، استقرار نظامی بدیع و فاقد تجربه‌ی تاریخی، ابهام در معنای منافع ملی، وقوع جنگ تحمیلی و تهدیدات امنیتی ناشی از آن، عدم تدوین قوانین و مقررات حزبی و مطبوعاتی و آزادی نامحدود برای فعالیت گروه‌ها، اتخاذ رویکرد مسلحانه توسط برخی گروه‌های سیاسی و… از جمله‌ی این دلایل شکل‌گیری آن اوضاع بودند. اوج این وضعیت بحرانی به سال‌های ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ باز می‌گردد.
بحران‌ها را می‌توان آزمون مدیریت رهبران جوامع دانست که سیستم¬های سیاسی را به چالش می‌کشند. بررسی چگونگی مدیریت امام در برقراری تعادل میان گروه‌های سیاسی و رفع اختلافات آن‌ها با کمترین هزینه می‌تواند تجربه‌ی رهبری انقلابی و مدبر در رأس نظام جمهوری اسلامی ایران را آشکار سازد.
رهبران هر انقلابی بر اساس توانایی خود و شرایط اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی جامعه‌ی خویش می‌توانند در جایگاه‌های گوناگون قرار گیرند. »رهبران فکری یا ایدئولوژی‌پرداز« که اصول و زمینه‌ی عقیدتی پیدایش جنبش انقلابی را فراهم می‌کنند و با استفاده از اصول و جهان‌بینی خاصّ خود از نهادهای سیاسی موجود سلب مشروعیت می¬نمایند.
رهبران»بسیج‌گر« (کاریزماتیک) دارای مهارت تحریک مردم به عمل سیاسی هستند؛ سلاح آن‌ها زبان و نطق و بیان است که به وسیله‌ی آن ایدئولوژی انقلاب را ساده و عامه‌فهم می‌سازند. دسته‌ی سوم رهبران »مدیر یا سیاست‌گذار« هستند که وظیفه‌ی تحکیم قدرت ونهادینه کردن آن را به‌ویژه پس از به ثمر رسیدن انقلاب به عهده دارند.
این سه ویژگی البته می‌تواند هم‌زمان در یک شخصیت واحد با شدت و ضعف متبلور شود.
[ i] رهبری که از سه ویژگی مزبور برخوردار است، از دامنه‌ی اثرگذاری بیشتری بر تحولات برخوردار بوده و بهتر می‌تواند شیوه‌ی مدیریتی خود را اجرا نماید.
*اختلاف میان دولت موقت و نیروهای انقلاب
تسخیر لانه‌ی جاسوسی در سال ۱۳۵۸ و استعفای دولت موقت، نخستین آزمون جدی در موضوع اختلاف میان گروه‌های سیاسی بود. اگرچه برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی در فروردین‌ماه همان سال و مباحث مربوط به تدوین قانون اساسی از جمله بسترهای مهم آشکار شدن نقاط افتراق گروه‌های سیاسی کشور بود، اما با توجه به اجماع نسبی گروه‌های عمده‌ی فعال در انقلاب سال ۵۷ بر سر موارد یادشده، تفکرات مخالف چندان مجال عرض اندام و تأثیرگذاری نیافتند.در جریان تسخیر سفارت آمریکا، امام خمینی خطری که از جانب این مرکز اهداف انقلاب را تهدید می‌کرد به‌خوبی تشخیص داد؛ لذا ضمن حمایت از اقدام انقلابی دانشجویان پیرو خط امام، نگذاشتند تا حقیقت خطیر و حساس تهدید انقلاب فدای وابستگی‌های حزبی و تشکیلاتی شود.مرحوم سید احمد خمینی در این زمینه می‌گوید: »آقای مهندس بازرگان، فردای آن روز (تسخیر سفارت) از نخست‌وزیری دولت موقت استعفا داد و استعفای ایشان، علی‌رغم وساطت عده‌ای، سریعاً از سوی امام مورد قبول قرار گرفت و مسئولیت اداره‌ی کشور به شورای انقلاب محول شد…
ما همه شاهد بودیم که چگونه جمعی به دست و پا افتاده بودند تا امام را متقاعد کنند که استعفا را نپذیرد و نتیجتاً، دولت موقت با تأیید مجدد و قوت بیشتری وارد صحنه شود و کنترل اوضاع را به نفع جریانی که مدت‌ها برای آن سرمایه‌گذاری کرده بودند، دوباره به‌دست گیرند؛ اما امام هوشیارتر از آن بودند که این‌گونه حرکت‌ها در ایشان تأثیر کند. [Ii ii ]
در شرایطی که اختلاف بین نیروهای انقلابی خارج از دولت و دولت موقت، که مشی محافظه‌کارانه داشت، در این مقطع به اوج رسیده بود، امام با وجود اینکه با تشخیص خود در ۱۸ بهمن ۱۳۵۷ حکم نخست‌وزیری مهندس بازرگان را »بدون در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی به گروهی خاص« تنفیذ کرده بود، استعفای او را پذیرفت.
*بنی‌صدر؛ اختلاف‌آفرین و آشتی‌ناپذیر
استعفای دولت موقت پایانی بر اختلافات گروه‌های سیاسی ایران نبود. با انتخاب ابوالحسن بنی‌صدر به ریاست جمهوری در بهمن‌ماه همان سال این فرآیند وارد فاز جدی‌تری شد. بنی‌صدر به‌عنوان شخصیتی که به‌زعم خود، عقبه‌ی فکری و نظری انقلاب را نمایندگی می‌کرد، از همان آغاز و در جریان معرفی نخست‌وزیر، با مجلس دچار کشمکش جدی شد.امام خمینی، با درک اوضاع و لزوم احترام به رئیس‌جمهور منتخب مردم در ابتدا موضعی بی‌طرفانه در پیش گرفته و حتی تلویحاً لزوم همکاری و هماهنگی مجلس و سایر نهادها با رئیس‌جمهور را گوشزد کردند. اما بنی‌صدر سرمست از باده‌ی آرای مردمی به اقدامات نادرست خود ادامه داد و با همه‌ی مدارا و مماشاتی که حضرت امام (ره) نسبت به وی داشتند، متنبه نشد.آغاز جنگ تحمیلی و اخبار نگران‌کننده‌ای که از جبهه‌ها می‌رسید، فضای بحرانی اختلاف میان گروه‌های سیاسی را تشدید می‌کرد. در این میان، اقدامات بنی‌صدر آتش را افروخته‌تر می‌ساخت.
عدم پشتیبانی از سپاه و برکناری نیروهای متعهد ارتش، ارتباط با گروه‌های سیاسی تندرو، نظیر مجاهدین خلق و معرفی نیروهای انقلابی و مردمی مانند سپاه و بسیج به‌عنوان خشونت‌گرا و گروه‌های فشار و آشوب‌طلب و… از جمله‌ی این اقدامات بود.
بنی‌صدر همواره شهید رجایی را که نخست‌وزیر دولتش و منتخب مجلس بود، عنصری تحمیلی، ناکارآمد و بی‌سواد معرفی می‌کرد و روزنامه‌های تحت امر وی نیز در این راستا تبلیغات فراوانی انجام می‌دادند.
او طی نامه‌ای به حضرت امام (ره) درباره‌ی تغییرناپذیر بودن شهید رجایی و هیئت‌وزیران در برابر سیاست‌های خود اعتراض کرد و در پایان از امام (ره) نظرخواهی کرد تا طبق نظر ایشان رفتار نماید. امام در پاسخ به این درخواست نوشتند:
»اینجانب دخالتی در امور نمی‌کنم، موازین همان بود که کراراً گفته‌ام و سفارش من آن است که آقایان تفاهم کنند و اشخاص مؤمن به انقلاب و مدیر و مدبر و فعال انتخاب نمایند.«[ iii]
با تداوم و عیان شدن اختلاف میان بنی‌صدر و برخی نیروهای انقلابی نظیر شهید بهشتی و با توجه به شرایط حساس کشور، که درگیر جنگی نابرابر بود، امام خمینی برای حفظ نظام و رفع تنش‌ها طی فرمانی حکم کردند که آقایان بنی‌صدر، بهشتی، هاشمی رفسنجانی و رجایی حق سخنرانی در مراسم عمومی را ندارند.
برای حل اختلاف نیز دستور تشکیل هیئتی با عضویت نماینده‌ای از هرکدام این افراد را دادند تا بر این موضوع نظارت نماید و در رسیدن به تفاهم تلاش کند.
بدین ترتیب، حضرت امام با تشکیل این هیئت تلاش کردند تا دامنه‌ی این اختلافات محدودشده و در نهادی مشخص حل‌وفصل گردد. اما بنی‌صدر بدون توجه به شرط مهم حکم امام، یعنی عدم طرح سخنان تحریک‌آمیز و تبلیغاتی، همچنان به سخنرانی‌های پرحرارت و سرشار از اتهامات خود علیه برخی نمایندگان مجلس، اعضای حزب جمهوری اسلامی، شهید بهشتی و برخی چهره‌های انقلابی دیگر ادامه داد.
در این شرایط، هیئت حل اختلاف در ۱۱ خرداد ۱۳۶۰ تشکیل جلسه داد و بنی‌صدر را به‌عنوان کسی که از بیانیه‌ی ده‌ماده‌ای حضرت امام (ره) و قانون اساسی تخلف کرده بود معرفی کرد. همچنین آیت‌الله اشراقی از نمایندگی بنی‌صدر استعفا داد. امام خمینی نیز پس از رأی مجلس به عدم کفایت بنی‌صدر وی را از سمت ریاست‌جمهوری عزل نمود.
شیوه‌ِی برخورد امام با بنی‌صدر و اختلافات عمیق بین او و برخی چهره‌های مطرح نظام نشان داد که آنچه برای امام در درجه‌ی اول اهمیت قرار داشت، عمل به مّر قانون و حفظ نظام جمهوری اسلامی ایران بود
تأکید امام بر پیگیری مطالبات دوطرف از طریق نهادهای قانونی و همچنین تشکیل هیئت رسیدگی با حضور نمایندگان طرفین گویای این بود که ایشان از تمام ظرفیت‌های نظام برای حلی این موضوع استفاده کرده‌اند، اما غرور بنی‌صدر در کنار عدم درک موقعیت حساس و همچنین پیوند با گروه‌های سیاسی التقاطی و زیاده‌خواه باعث شد تا پرونده‌ی فعالیت بنی‌صدر در نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران برای همیشه بسته شود.
*فرجام سخن
امام خمینی، با بهره¬گیری از آموزه¬های اسلامی نظیر برادری، وحدت و پرهیز از تفرقه و توانایی مدیریتی خویش، بر آن بود تا با برقراری تعادل میان گروه‌های سیاسی، ظرفیت و انرژی آنان را در مسیر انقلاب متمرکز سازد. ایشان معتقد بودند که هرگونه فعالیت سیاسی می‌بایست در جهت رسیدگی به امور مردم و پیشرفت کشور انجام پذیرد و با وجود اینکه اختلاف در رأی و عقیده را به رسمیت می‌شناختند، اما تبدیل آن به بحران را امری مذموم و خطرناک می‌پنداشتند.
بحران‌هایی که در سال‌های پس از انقلاب چندین بار رخ داد و می‌رفت که موجودیت نظام را به خطر بیندازد که با توانایی سه‌گانه‌ی حضرت امام (رهبر فکری یا ایدئولوژی‌پرداز/ بسیج‌گر/ مدیر) رفع گردید.(*)
[i] حسین بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۹، ص ۹۳٫
[Ii ] احمدرضا شاه‌علی، موضع‌گیری امام خمینی در جریان تسخیر لانه‌ی جاسوسی: htthttpp://www.bashgah.net/fa/content/show/49666
[Iii] امام خمینی، صحیفه‌ی امام، تهران: مؤسسه‌ی تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ص) ۱۳۷۸، جلد ۱۳، ص ۵۵٫

نوشته شده توسط admin در سه شنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۳ ساعت ۵:۲۷ ق.ظ

دیدگاه


7 + دو =